هفتبرکه (گریشنا): «من و هفت همسایهای که در یک کوچه زندگی میکنیم، همهی لامپها را خاموش کردهایم و یخچال را از پریز برق کشیدهایم. امشب، شب تولد کودک همسایه است و در این تاریکی و گرمای هوا، تنها چیزی که دلمان را خوش میکند، نوری است که خانهی او را روشن کرده تا بتواند تولدش را جشن بگیرد و صدای شادیاش در کوچه بپیچد. برای این که خانهی همسایه امشب پرنورتر از شبهای قبل باشد، راهی نیست جز این که ما چند ساعتی از امشب را در تاریکی کامل بگذرانیم.»
شاید تا اینجا با خود فکر کردید که قرار است در مورد مصرف بهینهی برق حرف بزنیم، ولی باید بگویم که اشتباه میکنید و موضوع چیز دیگری است. این یک داستان واقعی است که یکی از ساکنین منطقهی محمدآباد برای ما تعریف میکند. منطقهای همجوار با شهر گراش که در حال حاضر نمیتواند از خدمات شهری مثل برق، آب و تلفن و… بهرهمند باشد. درست مثل منطقهی باغ موسی و سلطانآباد که همین وضعیت را دارد. به میان آنها رفتیم تا مسایل و مشکلاتشان را از زبان خودشان بشنویم.
این گزارش در شمارههای ۴۹ و ۵۰ نشریه افسانه به چاپ رسیده است.
اینجا جزو محدوده نیست
منطقه باغ موسی قدیمیتر، دارای جمعیت بیشتر و به شهر نزدیکتر است. به همین دلیل با وجود دست و پنجه نرم کردن ساکنین آن با مشکلات متعدد، نسبت به دو منطقهی دیگر مشکلات کمرنگتری دارد.
یونس راهپیما، صاحب یک مغازه بقالی در ورودی باغ موسی است او میگوید: «حدود پنجاه خانوار درمنطقهی باغ موسی زندگی میکنند. من حدود شش سال است که زمینی اینجا خریدهام ولی پدرم از خیلی وقت قبل اینجا زندگی کرده است قبلا این مشکلات وجود نداشت ولی الان این مسایل را به وجود آوردند و آب و برق نمیدهند. برای تلفن هم مخابرات فقط پایه به ما داده است اما هزینهی عمق زدن، پر کردن و مصالحش با ما و همسایهها بوده است. برای آسفالت کردن هم مردم و خیرین دست به جیب شدهاند. قسمتی از این جاده دستانداز دارد پسر یوسف خاکی نهاد با موتور تصادف کرد پسر بهنام خواجی هم همینطور. از اینجا موتورهای سنگین هم رد میشود سرپیچ تک چرخ میزنند و ما مجبوریم برای جلوگیری از پیشامد بد با آنها درگیر شویم. چند بار زنگ زدیم کلانتری ولی هیچ اقدامی نکردند. شاید منتظرند اتفاق بدی بیافتد بعد بیایند. وقتی اتفاقی افتاد که دیگر فایدهای ندارد.
البته برای مغازه هم یک سری آمدند گیر دادند که، مجوز؟ من هم گفتم شما بیاید این منطقه را جز محدوده شهر بیارید تا مشکلی نداشته باشیم، من حاضرم دو برابر هزینه جواز کسب، پول بدهم.»
همسر او که صدای ما را شنیده بود از خانه بیرون آمد، به طرفش رفتم و در مورد وضعیت زندگی در این منطقه از او پرسیدم. جواب میدهد: « اینجا مشکل آب و برق و گرد و خاک داریم. ما فقط یک کنتور برق داریم که مربوط به مغازه است ولی برای خانه کنتور به ما ندادند یعنی در واقع برق خانه هم برای ما تجاری حساب میشود و هزینهای بیشتر از هزینهی معمول پرداخت میکنیم و همسایهها هم برق و آب را به صورت آزاد تامین میکنند یعنی در قبضها نوشته است آزاد مسکونی. به خانههای نوساز که دیگر به هیچ عنوان برق و آب نمیدهند. مثلا همسایه جدید ما که آمده به زور و التماس توانست آب بگیرد ولی برق را به او ندادند و مجبور است از خانه دیوار به دیوارش برق تامین کند.»
مجبور بودیم اینجا خانه بسازیم
مردی سوار بر موتور کنار بقالی توقف کرد. او که موضوع بحث ما را شنید نتوانست بیتفاوت باشد و بیان کرد: «من جانباز هستم، چند سال قبل زمینم را با قیمت سی میلیون از پیش جواد خریدم. با وجود این که میدانستم اینجا این مشکلات را دارد اما چون در وضعیت اقتصادی مناسبی نبودم و قیمت خرید زمین در این منطقه از بقیهی قسمتهای شهر مناسبتر بود اینجا خرید کردم. در واقع با صلاحیت و رضایت خودم اینجا را خریدم، فقط به خاطر این که قیمتش مناسب بود. اما هنوز هم میگویند اینجا جز محدوده نیست و امکانات شهریاش محدود است.»
عبدالرضا صلاحی نیز به جمع ما پیوست: «زمینم را آن موقع به مبلغ هشت میلیون و سیصد تومان خریدم. میدانستم خارج از محدوده شهر است ولی آن موقع خیلی راحت آب و برق به مردم میدادند اما تازگیها سختگیری بیشتر شده و آب و برق نمیدهند اگر واقعا میخواستند ندهند از اول نمیدادند که مردم فکر خودشان را بکنند.
آن زمان از شهرداری تقاضای اجازه کار کردیم ولی گفتند فعلا صبر کنید گفتیم چقدر صبر کنیم؟ گفتند: معلوم نیست به خاطر همین مجبور شدیم ساخت خانه را شروع کنیم. زمانی که آقای کرمی، معاون فرماندار بود خیلی همکاری کرد زنگ به اداره راه و شهرسازی زد، زنگ زد شهرداری با آقای هاشمی صحبت کرد خیلی قول همکاری داد و همکاری هم کرد. ولی الان اذیت میکنند. قبلا مشکلی نبود. هر کسی تقاضای آب میکرد آب میدادند. مشکل الان است. مردم که از قبل خرید کردند و اسکلت خانهشان را هم بالا بردند به این امید که هر وقت تقاضای آب و برق کنند به آنها میدهند ولی الان که رفتهاند و تقاضا کردهاند میگویند آب و برق نمیدهیم. خانهای داریم که آماده آماده است صاحب آن هم اجارهنشین است اما به خاطر مشکل آب و برق نمیتواند از اجاره نشینی آزاد شود و به خانهی خودش اسبابکشی کند.»
یک انشعاب برای ۸ خانواده
به سمت محمد آباد که فاصلهی کمی با باغ موسی دارد حرکت کردیم و در خانهای را زدیم. خانمی در را باز کرد و ما سوالاتمان را از او پرسیدیم. او میگوید: « این زمینها مال حاجی محمد هنرور است که بخشی از این زمینها را به صورت خیرخواهانه به مردم کمدرآمد بخشیده و بخشی از آن را نیز به فروش گذاشته است. چند سال قبل شوهرم این زمین را از او خرید و خانه را بالا برد. البته آن موقع شوهرم فکر میکرد قرار است زود آب و برق به اینجا بیاید و نمیدانست چندین سال طول میکشد اما این مشکلات رفع نمیشود.
ما آب را به صورت آزاد و برق را هم از کارگاه عالیزاده میخریم و مجبوریم چند برابر هزینهی برق شهری پول بدهیم با وجود این که این کنتور برق بین هشت خانوار در این منطقه تقسیم میشود و با این حساب حتی جوابگوی روشن کردن یک کولر هم نیست. تا استانداری فارس هم برای رفع مشکل رفتند حتی تهران رفتند اما فقط قول میدهند امسال درست میشود و این قصه هر سال تکرار میشود. ماشین آشغالی هم حتی اینجا نمیآید»
به سمت خانمی دیگر که داشت از تاکسی پیاده میشد رفتیم، در خانهاش را باز کرد و ما را به خانه دعوت کرد. او درد و دلهایش را اینگونه آغاز کرد که؛ «ما قبلا خانهی اجاره نشسته بودیم با هشت میلیون رهن و برجی چهارصد تومان اجاره و قبض آب و برق و تلفن هم جدا میآمد و این هزینهها برای ما کمرشکن بود با قرض و قوله و اساس خانه فروختن در این خانهی اجارهای ادامه میدادیم. فشار سنگینی بود و نمیتوانستیم تحمل کنیم تا این که شنیدیم خیری به مردم زمین میدهد قسمتی به صورت خیریه و قسمتی هم میفروشد وقتی ما رسیدیم گفتند زمین تمام شده و ما مجبور شدیم با قرض کردن هفتاد هشتاد میلیونی زمین را بخریم. حالا هم که اینجا آمدیم نه آب است نه برق، هیچی. بدبختیه، ولی میگویم باز از خانه اجاره بهتر است. ما میدانستیم اینجا، این مشکلات را دارد ولی چون خانه اجاره نمک به چشمم رفته بود با خودم گفتم این جا سختی به دوش بکشم بهتر از خانه اجاره است. الان خانهی ما صد متر است و خانوادهی هشت نفری ما در این صد متر زمین با سه اتاق زندگی میکنیم. راهمان از شهر دور است و برای بچههای مدرسهای به خصوص در فصل زمستان خیلی سخت است چون ما به جز این یک موتور وسیلهی دیگری هم نداریم و بچه در راه رفتن و برگشتن از مدرسه به خانه از سرما میلرزید. برای خرید خوراکی هم مشکلاتی داریم هر بار باید تاکسی بزنیم پنج تومان رفت و پنج تومان برگشت البته حالا شده شش تومان.
برق نیز از منزل همسایهمان آقای سجادی تامین میشود چهار پنج خانه از این برق استفاده میکنیم. در خانه کولر داریم اما مجبوریم در این چلهی تابستان زیر پنکه بخوابیم و نیش پشهها را تحمل کنیم. چون یک کنتور بیشتر نیست و یک رشته سیم برق فقط میتواند، بار یک یخچال و یک لامپ را به دوش بکشد و بیشتر از این توانایی ندارد و کنتور میپرد.»
باغ موسی و دیگران
داستان باغ موسی و مناطق اطراف آن را از زبان حاج غلامعباس راهپیما، یکی از قدیمیترین فرد ساکن در این منطقه میشنویم:
از زمان پدرم تا به حال صد و چهل سال گذشته و ما هنوز در خانه پدری زندگی میکنیم. حدود دویست سال قبل در این منطقه باغ بادام کوهی، پسته و نخلی بود که رونق زیادی داشت وچون متعلق به موسی دهباشی بود از آن موقع تا به حال این منطقه به باغ موسی معروف شد. قسمتی از این زمینها هم مربوط به اوقاف است در کل زمینهای این منطقه یا به صورت ارثی به ما رسیده و یا خریداری شده است.»
حاج محمد هنرور، از سالها قبل یک زمین کشاورزی داشت حدود ده سال قبل این زمینها را تفکیک کرد و ده، دوازده قسمت دویست متری آن را به صورت خیرخواهانه به ده، دوازده نفر از افراد کم درآمد به صورت رایگان بخشید و مابقی زمینها را نیز با قیمت مناسب و ارزان به صورت قسطی به مردم فروخت. این بود که این منطقه معروف به محمد آباد شد.
سلطانآباد هم از روی نام سلطان نیکنام گرفته شده است. پیش از این زمینهای این منطقه مربوط به حاج شیخ محمدعلی زاهدی بود تا این که سلطان نیکنام با قیمت مناسب همه زمینها را از او خریداری کرد و آن قسمت به سلطان آباد معروف شد. سلطان نیکنام هشت سال قبل زمینهای سلطان آباد را به متراژهای بین صد تا دویست متر تفکیک و به قیمت بیست تا سی میلیون به صورت قسطی به مردم فروخت. البته در حال حاضر قیمت زمین در این منطقه بالاتر است.
محمد رضا سجادیفرد یکی ازساکنین منطقهی محمد آباد میگوید: « کمی بالاتر از منطقهی ما دو شهرک دیگر به اسم شهرک دبیری و شهرک سلمانی در حال ساخت است یعنی من چند باری دیدهام که دارند نقشه میکشند. نگرانی ما این است که عدهی دیگر نیز مشکلات و گرفتاریهای ما را دوباره تجربه کنند. چند باری به فرمانداری و شهرداری رفتهایم و گزارش این موضوع را به آنها دادهایم تا مانع ساخت وساز در این دو منطقه شوند اما فعلا اقدامی در این زمینه انجام نشده است.»
بخشدار گفت کار کنید
دو آقا در کوچه، به دیوار خانه نیمهکارهای تکیه دادهاند. از آنها نیز در مورد شرایط زندگی در این مناطق میپرسم. جواب میدهند: « زمین را از حاج محمد هنرور خرید کردیم. هرکسی ضعیف بود به او میداد ما هم که گیرمان نیامد، سال ۸۳ زمین را خرید کردیم. سال ۸۴ برای شروع خانهسازی به شهرداری مراجعه کردیم. آن موقع بخشداری در بلوار سپاه بود بخشدار آمد و منطقه را دید و گفت جز محدوده شهر نیست ولی کار کنید و بعد شهردار وقت هم همین را گفت و ما هم شروع کردیم به کار کردن همهی اینحرفها را میتوانیم اثبات کنیم چون تمام نامهنگاریها موجود است.
در کل حرف ما این است برق را برسانند ما آب را خودمان میخریم. ما که کارگریم صبح میرویم بیرون تا ظهر ولی زن و بچه دارند در خانه میسوزند. اگر به ما برق بدهند ممنون میشویم. قبض برق ماهی کم کمش هشتصد تومان میآید ولی مثلا در عیدها مصرفها بیشتر میشود و هزینهها بالاتر میرود مثلا عید امسال ما نفری صد و پانزده تومان دادیم. یک تانکر آب هم سی تومان است که برای یک هفته میکند این هم تازه خودمان سعی میکنیم مصرفمان را بیاریم پایین تا فشار به این و آن خانواده نیاید.
سه سال پیش، ماه رمضان بودکه مجوز گرفتم و پایهی برق کشیدیم، ولی فرماندار مجوز را از ما گرفت و گفت جز محدوده نیست و نباید برق برود البته این پایههای برق به صورت شخصی پول گذاشتیم و خریدیم برای کابل برق هم سی میلیون از ما گرفتند ولی باز هم ده میلیون دیگر باید بدهیم. ما صبح تا صبح میرفتیم فرمانداری تا این مشکل حل شود ولی مثل توپ شوتمان میکردند شهرداری و شورا و بعد رفتیم شیراز شکایت کردیم. جواب هم از استانداری آمد ولی فرمانداری جواب را به ما نشان نمیدهد که ما هم در جریان قرار بگیریم که چه گفتهاند.
در حال حاضر چهل نفر دیگر هم میخواهند به این منطقه بیایند چون ندارند و مجبورند بیایند اینجا. از روی اجبار است وگرنه من اگر داشتم صد سال هم نمی آمدم اینجا میرفتم شهر بهترین خانه میخریدم و مینشستم ولی به خاطر این که ندارم،کارگرم و ضعیفم مجبورم بیایم اینجا و با یک پنکه سر کنم. این جریانش است. ولی مسولین شهر بررسی نمیکنند و هیچ اقدامی انجام نمیدهند.
به هر حال ما هم جز شهروند اینجا هستیم و باید به فکر ما باشند به هر صورت اگر کسی داشته باشد که نمیآید اینجا.
روز به روز شهر دارد بزرگتر میشود مطمنم روزی این قسمت هم جز شهر میآید. اما مهم الان است که هیچ کسی به دادمان نمیرسد. هیچ کسی نمیآید اینجا بپرسد مشکلتان چیست؟ چه میخواهید؟ اصلا عین خیالشان هم نیست.»
به سلطان آباد که رفتیم چند خانهی نیمه تمام را دیدیم، در چند خانه را که زدیم کسی در را باز نکرد. اهالی محمد آباد میگفتند دو سه خانواده در سلطان آباد زندگی میکنند که مشکلات ما را دارند.
حکمهای تخریبی که اجرا نشد
فرسوده، معاون فرماندار، را در دفتر کارش ملاقات کردیم. او برایمان تعریف میکند: «این موضوع به پانزده، شانزده سال قبل برمیگردد. زمانی که ما بخش بودیم و زیر نظر لارستان، یکی از شهروندان به صورت غیرقانونی اما از نگاه خیرخواهانه برای کمک به افراد ضعیف جامعه وکسانی که فاقد مسکن بودند به آنها زمین اهدا میکرد اما چون زمینی که در اختیار او بود خارج از محدوده خدماتی شهر قرار داشت و دارای کاربری باغی بود افراد اجازه ساخت و ساز در این زمینها را نداشتند.
بعد از آن که شهرداری و بخشداری وقت متوجه شد آنجا ساخت و سازهایی صورت گرفته، گزارشی به فرمانداری لارستان فرستاد و فرماندار لار هم پیگیر قضیه شد و در نهایت این پرونده را ارجاع دادند به شورای تامین شهرستان لارستان و شورای تامین لارستان هم مصوب میکند که آن سه واحدی که در این زمینها شروع به کار کردهاند تخریب شود حتی حکم تخریب هم ارسال شد ولی تعدادی از معتمدین شهر پادرمیانی کردند و گفتند که با توجه به این که خانوادهها ضعیف هستند و ساختوسازها شروع شده، اگر امکانش است دست نگه دارند بلکه راهی قانونی پیدا شود. اشاره میکنم که در بعضی مواقع این دلسوزیها باعث میشود که مشکلات شهرستان بیشتر شود و بالاخره با توجه به این پادرمیانیها تخریب صورت نگرفت ولی متاسفانه کسانی که به آنها زمین واگذار شده بود مراجعه میکردند و میگفتند ما بخشی از هزینهی زمینی که به ما واگذار شده را پرداخت کردهایم و بعضیها هم میگفتند رایگان به ما تحویل داده شده است.
علیرغم هشدارهایی که ما به مالکان و مالک اصلی زمین دادیم متاسفانه ساختو سازها روز به روز افزایش پیدا کرد. شهرداری هم با این که خارج از حوزهی خدماتیاش بود، به این مساله معترض شد و فرمانداری هم در چندین نوبت با مالک صحبت کرد و گفت از کارش خودداری کند تا این که مساله ساختوسازها متوقف شود.
دو راهی قانون و مصلحت
فرسوده به دیدگاههای متضاد رای حل مشکل اشاره می کند: تنها موردی که میتوانیم اینجا به آن اشاره کنیم این است که نگاه مسیولین نسبت به این قضیه در بعضی موارد متفاوت بود. بعضی از دوستان با نگاهی که این مشکل را حل کنند آمدند وسط و بعضی دوستان فقط گفتند باید قانون اجرا شود و چون بحث زمین و کاربری و تفکیک رعایت نشده و به صورت غیرقانونی ساخت و ساز انجام گرفته، تاکید داشتند که باید از این کار جلوگیری شود ودر نهایت در ایام ماه رمضان بود که تعدادی از همان کسانی که ساخت و ساز کرده بودند به ادارهی برق و آبفای شهری مراجعه میکنند و میگویند با توجه به این که ما آنجا مشکل برق و آب داریم خواهش میکنیم که برای رفع این مشکل اقدامی کنید و چون مسولین این ادارات نمیتوانستند خدماترسانی کنند، آنها را ارجاع میدهند به فرمانداری تا تقاضای کمک کنند. بالاخره به حدود سه واحد به صورت موقت برق داده شد البته اول یک مورد بود و بعد دو واحد دیگر اضافه شد ولی از آنها تعهد گرفتند که هر موقع این موضوع مطرح شد برق آنها قطع میشود و خودشان تعهد محضری هم میدهند ولی متاسفانه بقیه ساکنین به صورت غیرقانونی از آن نفر اول برق میگرفتند و استفاده میکردند و مشکلات بیشتر شد.
شرایط به گونهای رقم خورد که فرمانداری، بخشداری مرکزی، شهرداری و شورای اسلامی شهر آمدند وسط که اگر کاری از دستشان برمیآید با نگاهی مثبت برایشان انجام دهند و پیگیریها و مکاتبانی هم با استانداری صورت گرفت.»
شهر یا روستا؟
او در ادامه میگوید: «در کل دو راه برای حل این قضیه وجود دارد، اول با توجه به این که زمین کاربری باغی دارد و خارج از محدوده شهر است. از طریق شهرداری نامهای ارجاع میشود به کمیسیون زیربنایی استان که از طریق دفتر فنی استانداری اگر دوستان در کمیسیون موافقت کردند، این منطقه به صورت منفصل به محدوده شهر اضافه شود تا شهرداری خدماترسانی کند. و راهش این است که پس از تصویب در کمیسیون امور زیربنایی استان باید مصوبه ارسال شود به شورای عالی شهرسازی. اینجا تصمیمگیرنده نهایی در این مورد است. البته پیگیری این راهحل زمانبر است و حداقل بین یک و نیم تا دو سال طول میکشد چون نیاز به بررسی دارد.
راه دوم هم این است که باتوجه به این که سرشماری نفوس و مسکن انشاالله در مهرماه انجام میشود، پیگیری کنیم که این مناطق به عنوان آبادی کد بخورد و اگر شرایط بهتر شد به عنوان یک روستا تلقی شود. نتایج اولیه سرشماری اسفند ۹۵ و نتایج نهایی اردیبهشت ۹۶ اعلام میشود و هنوز تصمیمی در این مورد گرفته نشده است. جلساتی در رابطه با این قضیه داریم ولی خواهشی که از دوستان دارم این است چون وضعیت نامشخص است تا اطلاع ثانوی از هر گونه ساختوسازی که به صورت غیرقانونی است خودداری کنند و قطعا آینده را نمیتوانیم پیشبینی کنیم بلکه با این راههاو پیگیریهایی که انجام میدهیم بتوان این مساله را به نتیجه رساند و شاید هم نتیجه ندهد. در کل آینده مشخص نیست.»
شورای شهر:
روستاهایی برای بخش گراش
عبدالرضا هرمزی، سخنگوی شورای شهر عقیده دارد، اگر این مناطق کد روستایی بخورد بهتر است و میگوید: «چون در آینده بحث ارتقا فداغ به بخش را داریم گراش از داشتن روستا محروم میشود و اگر این مناطق در تقسیمات کشوری کد روستایی بخورد امتیاز مثبتی برای شهرستان محسوب میشود. و از طرفی در صورت کد روستایی خوردن این مناطق، باری از روی شهرداری برداشته میشود و مسئولیت آن به بنیاد مسکن محول میشود. اگر این مناطق کد روستایی بخورد خدماترسانی و تسهیلات بیشتری عاید مردم منطقه میشود و میتوانند فازبندی کنند. و راحتتر در مسیر اهداف حرکت کنند. اما در صورتی که به شهر الحاق یابد شاید شهرداری نتواند آن طور که باید و شاید به این مناطق خدمات بدهد مگر از طریق بالا بردن عوارض. در صورت الحاق به شهر مسیولیت آن برعهده شهرداری و شورا است و در صورت دنبال کردن و گرفتن کد روستایی، فرمانداری، استانداری و شورا و سایر دستگاههای ذیرربط مسولیت پیگیری را برعهده دارند.
به هر حال ما پیگیر هر دو راه حل هستیم و هر راهی که به نفع مردم باشد و سریعتر به نتیجه برسد را دنبال میکنیم.»
حبیبالله مهرابی، رییس شورای شهر، نیز با تایید نظر سخنگوی شورای شهر گفت: «ما نیز پیگیر حل این مشکل بودیم که در صورتی که وزارت کشور با دادن کد روستایی موافقت نکرد، این مناطق به صورت منفصل به شهر ملحق شود. البته برای تهیهی طرح تفصیلی به شهر هم قرارداد بسته شده است و اقدامات لازم در اداره راه و شهرسازی نیز انجام شده و به نظر میرسد برای حل مشکلات این مناطق و با پیگیریهایی که در حال انجام آن هستیم الحاق به شهر سریعتر و در مدت زمان کمتری به سرانجام برسد. اما سوال ما از فرمانداری این است که تا به حال چه کار جدیای انجام دادهاند تا این مناطق کد روستایی بخورد؟»
تشکیل شهرکهای قانونی
به نظر سلمان مهرابی، رییس ادارهی راه و شهرسازی، اما الحاق به محدوده شهر به صورت محله منفصل برای حل مشکلات این مناطق مناسبتر است و بیان میکند: «چون این مناطق خیلی به شهر نزدیک است مشکلات تداخل حریم و محدوده شهر و روستا پیش میآید و در آینده نزدیک در شهر ادغام میشود. در حال حاضر هم ساکنین منطقه دارند از تاسیسات شهر استفاده میکنند و اگر ضوابط و مقررات شهرداری بر آنها حاکم شود بسیار بهتر است چون در این صورت با خصوصیات یک منطقه از شهر شکل میگیرند و ادغام آنها در شهر که مطمئنا در آینده نه چندان دور شکل خواهد گرفت آسانتر خواهد بود. در صورتی که کلونیهای جمعیتی در خارج از محدوده و حریم شهر باشند میتوان بر اساس قانون درخواست تاسیس شهرک داد که بسیاری از مشکلات موجود نیز حل خواهد شد.
شرط اصلی احداث شهرک خارج از محدوده و حریم شهر بودن است که حداقل یک سال زمان میبرد. فرمانداری، بخشداری مرکزی، شورا، شهرداری و راه و شهرسازی با توجه به این که در حال حاضر این سکونتگاهها رشد قارچ گونه و غالبا بیضابطه و بدون توجه به قوانین و مقررات دارند لزوم تسریع در برنامه ساماندهی به هر نحو ضروری است و اگر روال موجود ادامه یابد شاهد توسعه بسیار ناخوشایند این سکونتگاههای جمعیتی به صورت حاشیهنشینی خواهیم بود. اما اولین اقدام اجرایی برای جلوگیری از ساخت و ساز در این نواحی برحسب قانون و از طریق شهرداری باید باشد. اگر این اقدام صورت نگیرد با نحوه ساخت و سازهای فعلی محدودهی پر خطری را شاهد خواهیم بود.»
انشعاب آب نمیدهیم
جباری، رییس اداره آبفا، نیز از دیگر مسئولینی است که درگیر این مشکل بوده و مراجعهکنندههای زیادی در این رابطه داشته است. او میگوید: «در محمدآباد و سلطانآباد حتی یک انشعاب آب هم نداریم. البته امکان دارد فردی انشعاب غیرمجاز داشته باشد ولی در باغ موسی حدود سی تا چهل انشعاب قدیمی داریم. چون باغ موسی قدیمیتر است، کاربری کشاورزی و خانههای مسکونی دارد و از قدیم آب بوده و انشعاباتی واگذار شده و شهرداری وقت مشکل چندانی نداشته است. اما در حال حاضر به هیچکدام از مراجعهکنندگان از این سه منطقه انشعاب واگذار نمیشود.»
او در ادامه بیان میکند: «اگر ملک داخل شهر باشد به مجوز شهرداری نیاز دارد و اگر خارج از شهر باشد مجوز جهاد کشاورزی نیاز است. در بخش کاربری مجوز بخشداری نیز ملاک است. اگر کاربری زراعی باشد قانونا نمیتوانند تغییر کاربری بدهند. به همین خاطر جهاد کشاورزی هم باید مجوز بدهد که تغییر کاربری امکانپذیر باشد. همینطور که گفتم در حال حاضر هیچ انشعابی واگذار نمیشود. نه شهرداری نه بخشداری و نه جهاد تایید نمیکنند. در مورد برق اطلاعی ندارم. بعضی وقتها ممکن است به بعضیها انشعاباتی بدهند و عدهی دیگر معترض شوند و در جواب بشنوند که این انشعاب موقت است به نظر من این کار اشتباه است.
«الان سختگیریها بیشتر شده و برای سازمانی هم که بخواهد انشعاب وارد کند جرایم خیلی سنگینی در نظر گرفتهاند و دردسر حقوقی دارد و فضا قانونمندتر شده است.»
میپرسیم با این وضعیت انشعاباتی که در باغ موسی واگذار شده، هنوز فعال است؟ پاسخ میدهد: «بله. ما آنها را قطع نکردیم اگر موظف و مکلف شویم مجبوریم قطع کنیم اما خوشبختانه فعلا شکایتی نشده است.»
او در جواب به این سوال که چه برخوردی با انشعابات غیرمجاز میکنید؟ میگوید: «در مرحله اول قطع انشعاب، بعد معرفی به مراجع قضایی و در نهایت زندان. در کل جریمه و خسارتهایی از آنها دریافت میکنیم. البته الحمدالله این موارد کم است و در صورت مشاهده سعی کردیم برخورد کنیم.»
به عنوان سوال آخر میپرسیم برای حل این مشکل هیچ راه حلی وجود ندارد؟ حداقل از طریق اداره آبفا؟
جواب میدهد: «راه حل خاصی نه، چون دست ما بسته است و زیر نظر سازمان است. مگر این که به صورت تانکری آب در اختیارشان قرار دهیم. اما متاسفانه در حال حاضر تانکر سیار هم نداریم. مثلا از بعضی روستاها میآیند و ما آب را به صورت تانکری به آنها میفروشیم. قیمتهایی که ما میدهیم خیلی کم و پایین است اما شاید این راه، راه جذابی نباشد.»
مجوز برق لغو شد
قدرت الله فانی، مدیریت برق شهرستان، نیز اظهار میکند: «در باغ موسی حدود پانزده مشترک داریم اما در محمدآباد و سلطانآباد هیچ مشترکی نداریم. اگر هم کنتوری در محمد آباد به صورت موقت فعال باشد کنتور آزاد است که مردم به ازای آن میبایست هزینهی بیشتری نسبت به هزینهی معمول صرف کنند. قضیهی پایههای نصب شده در محمد آباد نیز از این قرار است که دو سال قبل، اوایل ورود آقای فرودی به عنوان فرماندار، مجوزی صادر شد مبنی بر این که انشعاب موقت به ساکنین این منطقه بدهیم. ما نیز با هزینهی خود ساکنین پایهها را نصب کردیم. تا این که در نامهی دیگری که به ما رسید مجوز قبلی مبنی بر دادن انشعاب به این مناطق لغو شد و این پایهها نیز همینطور بلااستفاده آن جا نصب است و ما اجازه دادن اشتراک نداریم.»