مثل مورچهها پس از باران، آدمهای شهر هم تا بوی نم میشنوند به خیابان میآیند. فرقی نمیکند یاماها صد داشتهباشی، پیکان داشته باشی یا لگزس همه میخواهند با باران نفس تازه کنند.
سهشنبه هشت شهریور ۱۳۹۰ قرار نبود باران بیاید. اما از ساعت ۳:۳۰ آمد و بعد کمکم ردیف ماشینها در خیابان پشت سر هم قرار میگیرد.
عبدالرضا افشار از آدمها در باران عکس گرفته است. آدمهایی که میخندند. آدمهایی که خیساند یا حتی به خیابان آمدهاند خیس شوند. روز بارانی روزهای بهتر بودن آدمهاست.