گریشنا (هفت برکه): انتشار کتاب شعر «با احتیاط حمل شود» از خانم مریم انصاری، از اعضای باسابقه انجمن، بهانهای شد که در الف ۷۶۱، یک مصاحبه (گزارش این مصاحبه را اینجا بخوانید) و دو غزل از این کتاب در الف بازنشر شود. یک شعر از خانم حدیقه نیز در کنار صفحت ثابت، یعنی داستان ترجمه و یادداشتهای ۳:۲۱ نیمهشب و اینستاگردی، مطالب این شمارهاند. این شماره را که در پنجم آذرماه همزمان با جلسه ۸۶۱ انجمن منتشر شد بخوانید، و کل نشریه را نیز به فرمت pdf از گریشنا دریافت کنید (کلیک کنید).
به دلیل تاخیر در انتشار الف ۷۶۱ که از هفته قبل جا مانده بود، الف این هفته فردا منتشر خواهد شد.
شعر
سحرالسادات حدیقه
صورتت را میان ماه و من
باران را
میان دستهای پاییز جا گذاشتهای
باران ،حدیث تمام گلایههای توست
تو راست میگویی
من نباید…
و نباید…
و کاش
و نشد…
حالا قرص صورتت را هر شب تجویز میکنم
به این دریچه دیوانه
که هوس میکند با تو کوچ کردنهارا
و با صدای تو
شکل میدهد
سکوت سرشار پاییز را.
شعر۱۹- از کتاب با احتیاط حمل شود
مریم انصاری
بعد تو من کیام؟ تصور کن! شهروندی بدو ن انگیزه
وسط هر سوال هر بحثی، پوزخندی بدون انگیزه
فکر کن توی کافه روی میز، چای با لهجهات عجین بشود
من بمانم کنار فنجانت، مثل قندی بدون انگیزه
فکر کن عاشق کسی باشی، دست در دست دیگری اما
شده اینقدر خسته باشی که، دل ببندی بدون انگیزه
پا به پایش کلافهتر بکنی، ویترینهای زرق و برقی را
حلقهای را که عاشقش بودی، بپسندی بدون انگیزه
سالها کنج خانه، تنهایی، غزل عاشقانه میخوانی
به خودت به دلت به وجدانت، پایبندی بدون انگیزه
فکر کن زندگی همین شعر است، با ردیفی که سخت افسرده
آخرش را کسی نمیداند، مثل شعری که شاعرش مرده
فکرکن بیست سال بعد از این، بزند عشق من شبی به سرت
توی این کافه جفت این فنجان، عاشق دخترم شود پسرت…
شعر۲۱- از کتاب با احتیاط حمل شود
مریم انصاری
انگار با تمام خودم دشمن
انگار با تمام خودم در جنگ
بعد از تو شب خلاصهی غمگینیست
از شعرهای وحشی بی آهنگ
«مریم بخند! غصه نخور مریم!
مریم برس به زندگیات!» بس کن
این حرفهات از نظرم میخ است
میخی که هیچوقت درون سنگ…
در جای گرم و نرم خودت راحت
داری برام فلسفه میبافی
داری برای یک من یخ کرده…
داری برای یک من گیج و منگ…
از دید تو تمام جهان یعنی:
فرمول، عقل، رابطه و منطق
از دید من تمام جهان یعنی:
یک جفت چشم نافذ میشی رنگ
داستان ترجمه ۳۸
انتخاب و ترجمه راحله بهادر
Asthma Attack
Etgar Keret
When you have an asthma attack, you can’t breathe. When you can’t breathe, you can hardly talk. To make a sentence all you get is the air in your lungs. Which isn’t much. Three to six words, if that. You learn the value of words. You rummage through the jumble in your head. Choose the crucial ones–those cost you, too. Let healthy people toss out whatever comes to mind, the way you throw out the garbage. When an asthmatic says “I love you,” and when an asthmatic says “I love you madly,” there’s a difference. The difference of a word. A word’s a lot. It could be “stop,” or “inhaler.” It could be “ambulance.”
حمله آسم
اتگار کِرِت
(ترجمهی انگلیسی از میریام شلسینگر)
وقتی حملهی آسم داری، نمیتوانی نفس بکشی. وقتی نمیتوانی نفس بکشی، به سختی صحبت میکنی. برای این که یک جمله بسازی همهی چیزی که میخواهی هوای درون ریههایت است. که زیاد هم نیست. اگر باشد، سه تا شش کلمه. ارزش کلمات را میفهمی. در مخلوطی که در سرت است، خوب جستجو میکنی. کلمات کلیدی را انتخاب میکنی- همانها که برایت گران هم تمام میشود. بگذار آدمهای سالم هر چه به ذهنشان میآید بلغور کنند، مثل وقتی که تو آشغال را پرت میکنی بیرون. وقتی یک آدم آسمی میگوید: «دوستت دارم.» و وقتی آن آدم میگوید «دیوانهوار دوستت دارم» ، خب فرق میکند. تفاوت یک کلمه. یک کلمه خیلی زیاد است. میتوانست «بایست» یا «دستگاه تنفس» باشد. میتوانست «آمبولانس» باشد.
درباره نویسنده: نوشتههای اتگار کرت در روزنامههای نیویورک تایمز، لوموند، پاریس ریویو، نیویورکر و زوتروپ منتشر شدهاند. بیش از چهل فیلم کوتاه بر اساس داستانهای او ساخته شده است. آثارش به سی و یک زبان ترجمه و در بیش از سی و پنج کشور منتشر شده است. در سال ۲۰۱۰ نشان شوالیه فرانسه را دریافت کرد. مجموعه داستانهای کوتاهاش شامل: راننده اتوبوسی که میخواست خدا باشد و دیگر داستانها، The Nimrod Flipout، دختر داخل یخچال و اخیرا ناگهان صدایی بر در است.
یادداشتهای ۳:۲۱ نیمهشب
اینستاگردی ۷
Alonedreamer
کل نشریه را از اینجا دریافت کنید.