گریشنا (هفت برکه): «با احتیاط حمل شود»، اولین کتاب شعری است که از شاعر خوشآتیهی شهرمان مریم انصاری منتشر شده است.
بیست و چهار غزل از میان شعرهایی که مریم انصاری سروده است در کتاب «با احتیاط حمل شود» برای همیشه حفظ میشود. غزلهای مریم انصاری آذرماه در انتشاراتی فصل پنجم، از انتشاراتیهای تخصصی شعر در ایران، چاپ شد. اگر قول بدهید که این کتاب را با احتیاط حمل کنید، میتوانید از امروز تا هشتم آذرماه آن را در یکی از غرفههای نمایشگاه بینالمللی شیراز در شهرک گلستان خریداری کنید. خانم انصاری هنوز در مورد توزیع کتابش در گراش تصمیمی نگرفته، اما در برنامهاش دارد که آن را برای علاقهمندان ادبیات در کتابفروشیهای سطح شهر کتاب توزیع کند.
چهارم آذرماه با این شاعر جوان و بااستعداد گراشی در موسسهی هفت برکه همکلام شدیم. مریم دختر زمستان است و سوم دیماه که بیاید وارد بیست و پنج سالگیاش میشود. میگوید: «شانزده، هفدهساله که بودم با بچههای انجمن شاعران و نویسندگان گراش آشنا شدم. همان موقعها بود که فهمیدم دوست دارم شعر بگویم. قبلترها چون فقط اشعار حافظ و سعدی میخواندم، زبان شعرهایم قدیمی بود. انتقادهایی که در انجمن از شعرهایم میشد خیلی سازنده بود و پیشنهادی که دوستان داشتند این بود که زبان شعرهایم را به زبان معاصر نزدیکتر کنم و لازمهاش این بود که میزان مطالعهام را بیشتر کنم. به خاطر درگیر شدن با روزمرهگیهای زندگی بعد از مدتی دیگر نتوانستم در جلسات انجمن ادبی شرکت کنم، اما پیگیری و علاقه من ادامه داشت. تا این که مجددا از دو سال قبل شعر گفتن را به صورت جدی شروع کردم. با انجمن ادبی بندرعباس آشنا شدم، عبدالحسین انصاری، دبیر انجمن، برای انتشار کتابم کمک زیادی به من کرد.»
مریم چند سالی است که با منصور راهپیما ازدواج کرده است. این شاعر خوشذوق گراشی میگوید: «خانوادهام و منصور مشوق و حامی من بودند، اما برای پیشرفت در هر کاری، داشتن پشتکار و علاقه حرف اول را میزند.» میپرسم از کدام شاعر تاثیر بیشتری گرفته است؟ جواب میدهد: «شاعر خاصی را نمیتوانم اسم ببرم. پارسال در نمایشگاه بینالمللی کتاب، چند کتاب غزلیات معاصر را که در آن غزلیات شاعران مطرح کشور چاپ شده بود گرفتم و مطالعه کردم و در کنار آن کتابهای قدیمی مثل کتابهای حافظ و سعدی را نیز خواندم و این مطالعه در سرودن شعرهایم تاثیر زیادی داشت.»
بیشتر شعرهای مریم نصف شبها متولد میشوند. او میگوید: «بعضی وقتها در طول روز تکبیت و یا قسمتی از شعرهایم به ذهنم میآید، اما پاتوق همیشگیام برای شعر گفتن، خلوت نیمهشبها است.»
میپرسم کتاب بعدیات را کی میخوانیم؟ میگوید: «فعلا دارم کتابهایی در مورد نقد شعر میخوانم و تمرکزم بیشتر روی بالا بردن سطح اطلاعاتم در مورد شعر و انواع نقد است. انتقادی که به کتاب اولم دارم این است که بیشتر شعرهایم در فضای شخصی و عاشقانه محصور مانده است. دوست دارم اگر قرار شد روزی بار دیگر کتابی از من چاپ شود از این فضا بیرون بیایم و فضای متفاوت و اجتماعیتری را تجربه کنم.»
او چند نسخه از کتابش را از کیفش در میآورد. با ذوق آن را میگیرم و شروع میکنم به ورق زدنش. بعضی از شعرها برایم آشناست، البته با کمی تغییر یا سانسور که اثرات رد شدن از فیلترهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. یادم میآید این شعرها را قبل از این در نشریه الف (نشریهی داخلی انجمن شاعران و نویسندگان گراش) خواندهام. مریم اشتیاقم را که میبیند، یک نسخه از کتابش را به من هدیه میکند. از او میخواهم برای یادگاری هم که شده برایم امضا کند. میخندد و در حالی که شروع میکند به امضا کردن زیر لب میگوید: «امضا کردن هم یادم رفته!»
اگر شما هم مایل بودید که سریعا نسخهای از کتاب او را داشته باشید، میتوانید به تهران، فروشگاه فصل پنجم، روبهروی در اصلی دانشگاه تهران، پاساژ فروزنده، طبقهی منفی ۱، کتابسرای فصل پنجم مراجعه کنید، یا با شمارهی ۶۶۹۰۹۸۴۷ تماس بگیرید. راه دیگر هم این است که منتظر بمانید تا این کتاب در کتابفروشیها یا فروشگاههای محصولات فرهنگی گراش توزیع شود. انجمن شاعران و نویسندگان هم در نظر دارد یک برنامهی رونمایی برای این کتاب برگزار کند.