دومین یادداشت کاکاجی در گریشنا به سخنان امام جمعه گراش در یکی از نمازهای جمعه که بازتاب زیادی در میان مردم داشت اختصاص دارد. (-خبر در گریشنا)
آینه چون نقش تو بنمود راست / خود شکن آیینه شکستن خطاست
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «المومن مرآه المومن» خطبه نماز جمعه پانزدهم اسفند ماه امام جمعه محترم گراش جناب آقای سید رضا حسینی مصداق بارز و گویای صادقی از این فرموده زیبای نبویست. متاسفانه به دلایلی سعادت حضور و شنیدن مستقیم این خطبه را نداشتم خلاصه آن را از سایت خبری گریشنا خواندم. کاشکی سایتهای خبری گراش ترتیبی اتخاذ کنند و فایل کامل صوتی خطبههای نماز جمعه گراش را در دسترس مراجعه کنندگان قرار دهند که علاقمندان بتوانند مستقیم و بیواسطه خطبهها را بشنوند و استفاده کنند و اگر هم بخواهند نظری و یا نقدی داشته باشند به تمامی گفتههای خطیب محترم توجه نمایند.
به نظر کاکاجی این خطبه و تمامی سخنان و موضوعات بیان و تاکید شده در آن یکی از بهترین، صریحترین، روشنترین و مبرمترین خطبههای ایشان برای گراش تاکنون بوده است. توجه کنید به عمده تاکیدهای ایشان:
اول: تعصبهای بیجا و بیمورد و غرورهای بیجا و کاذب ناشی از این تعصبات.
دوم: اغفال شدن و تاثیرپذیری گراشیها از مهمانان تملقگو و یا تعریفکنندگان چاپلوس در اغلب موارد و از طرف اغلب مهمانان.
سوم: توجه نکردن گراشیها به نیت، عمل و منظور مهمانان مختلف شهر و گفتههای آنان.
چهارم: رهنمود در عملی شدن و یا به دست آوردن خواستههای بر حق شهرستان گراش از حکومتیان و دولتیها با حرکتهای درست، و درخواست کردن و حرف شنیدن از مسوولینی که کاری از آنها ساخته است و یا به قول مدرننویسها با لابیگری و لابی داشتن با اصحاب قدرت و منزلت در مرکز ثقل قدرت دولتی و دینی کشور.
می گویند حرف حق تلخ است ولی میوه شیرین دارد. موارد بالا در اصل بیماریهای اجتماعی و رفتاری در گراش است که امام جمعه با یک درجه تخفیف خیلی محترمانه و آهسته که به کسی برنخورد به عنوان ضعف اجتماعی مطرح نمودهاند و آینه آوردند تا ما خود را در آن بینیم.
تعصبات بیجا و نامناسب به گونهای عیان است که احتیاج به بحث و تشریح ندارد. باور کنید هر حرفمان و یا هر عملمان بار منفی این تعصبات قومی، طایفهای، محلهای و حتی مسجدی و هییتی را همراه خود دارد برای همین است که نمیتوانیم در موضوعی با هم بحث و گفتگو سازنده داشته باشیم همه فکر میکنیم از همه بالاتر هستیم. باب شنیدن حرف درست و یاد گرفتن از یکدیگر را کاملا بسته نگه داشتهایم. طوری که حتی حاضر نیستیم در یک کار عامالمنفه با هم درست تشریک مساعی کرده و از فهم و دانش یکدیگر کمک بگیریم و یا حتی اقدام به مشورت خشک و خالی کنیم. این ضعف وبیماری عامه اجتماعی و فردی که اکثریتمان در گراش به گونهای کم و زیاد به آن مبتلا هستیم احتیاج به مطالعه، شناخت، بررسی و درمان دارد و هر چه زودتر بایستی گروهها و انجمنهای علاقهمند به جامعهشناسی و روانشناسی در گراش به مطالعه و بررسی این بیماری اقدام کنند، تا هر چه زودتر با هر راه وروشی که عملی باشد این خوی و خصلت ناپسند غرور و تعصب بیجا از خود و ساحت اجتماعی گراش بزداییم.
همیشه ما گراشیها فکر میکنیم مرغ همسایه غاز است. هر کسی در هر رتبه از فهم و جایگاه اجتماعی که از هر جایی با یک گراشی به صورت فردی و یا به صورت جمعی آشنا میشود. آن را طاووس علیین فرض میکنیم و نشناخته تکریم کرده و منزلت میدهیم. این در کلیت فرهنگ بیمارگونه گراش ماست. لزوماً دکتر و مهندس و یا روحانی و مرجع تقلید و یا صاحب منصب دولتی و دینی را نمیگویم. حتی در سطح عمومیتری شامل هر کسی که در هر شغلی باشد نیز میشود. فقط کافی است که گراشی نباشد و بتواند ضعف و کمبودهای شخصیتیمان که ناشی از غرور و تعصب است را با تعریف و تجمید چاپلوسانه و بیجا پر کند. میشود حتی یک بنا ساده و یا نقاش ساختمان باشد تا به عنوان دوست و یا مهمان در شهر جولان دهد و رخ بنماید و اگر بتواند بهره یا سوء استفاده مادی خوبی از مجذوب شدن ما میبرد.
میتوانیم با یک نگاه و بررسی متوجه شویم چه مقدار از این سادهاندیشی وغریب پرستی عوامانه ضرر مادی دیدهایم. هر کس هر گروهی کسی میشناسد به گراش دعوت میکند. خوب که چه بشود؟ چه گیرمان بیاید؟ طرف کیست؟ چه میخواهد بگوید و چه باری از دوشمان بردارد؟ فکر نکرده هزنیه میکنیم که فقط تعریف از خودمان بشنویم. بعضی از ما سخنان امام جمعه را سوء تعبیر کرده و مساله را شخصی فرض کردهاند و در کامنتها و نظرات به اصل گفته امام جمعه توجه نکردهاند. فرض ما هزار و یک مشکل و کمبود در گراش داشته باشیم و یا حتی از امام جمعه و یا مسوول دیگری در شهر هم ناراضی باشیم، این چه ربط به مهمان دارد که دخالت کند و حرف بزند. وقتی که آن مهمان کارهای نباشد و کاری از دستش بر نمیآید. فرد مورد نظر اگر خیلی زرنگ است اول کاری برایمان انجام دهد توانش نمایان کند آن گاه حق و حقوق خود طلب داشته باشد. خشک و خالی با تملق و تعریفهای بیخودی از ما دنبال چیست؟ اگر فردی به کار باشد که بیخودی از ما تعریف نمیکند و مشغول کار خویش است و ما باید دنبال او بدویم.
لذا از این به بعد اول بدانیم مهمان کیست؟ چه میخواهد؟ چه میتواند انجام دهد؟ بعد بفرما بزنیم. البته چون مغرور و متعصب هستیم برای ارضای غرورمان به چاپلوسان بها میدهیم و از کسانی که آینه جلومان بگیرند تا ما خود چهره ناموزون خود را درآن ببینیم ناراحت میشویم و فوری جبهه میگیریم. امام جمعه متشکریم که رفتارهای سوء ما را در خطبه به ما نمایندی و گوشزد کردی. البته اگر فردی بخواهد مهمان شاخص و فرهیختهای را به صورت شخصی و فردی دعوت کند خود داند و کار خوب و درستی میکند که با بزرگی و وارسته ای نشست و برخاست دارد. این موضوع شخصی و خوب است به شرطی که دخالتی در کار جمع نداشته باشد.
درست است حق گرفتنی است نه دادنی و امام جمعه هم درست میگوید که بایستی با مراکز دولتی و دینی برای به دست آوردن حق و حقوقمان لابیگری کنیم. ولی چون منبع ثروت، قدرت و منزلت کمیاب است و همه به دنبال آن هستند. متاسفانه ما به دلیل ضعف اجتماعی و فرهنگی همراه با باورهای سادهمان توان لابیگری چندانی نداریم و یا بهتر بگویم بلد نیستیم. لذا به اندازه سهم و حصه حقهمان نمیتوانیم حق خود را از این منابع ثروت و قدرت و منزلت به دست آوریم. پس چه کنیم و چه انجام دهیم؟ به نظر میآید حال که امام جمعه محترم خود این مساله را مطرح کرده، بهتر است که سخت وسفت در این گونه کارها پشت امام جمعه باشیم که هم خوب یاد بگیریم و یک دست عمل کنیم و کمکم راه و چاه این بده بستانها را یاد بگیریم. به این خیال نباشیم چون متدین و ولایی هستیم و همه مراجع و حتی مقام عظمای رهبری هم از دیانت و ولایی بودنمان خبر دارند به خق و حقوق شهرمان خواهیم رسید. امام جمعه در این موضوع لابیگری درست میگویند.
عدهای در ارتباط با صحبتهای امام جمعه برخورد شخصی میکنند. ما باید بدانیم ایشان امروز امام جمعه ما هستند حال با هر سازوکاری که به این سمت انتخاب شده باشند، نباید برایمان مهم باشد مگر امامجمعههای دیگر شهرهای ایران همه مستقیم از طرف مقام معظم رهبری انتخاب شدهاند که این گونه مسایل را مطرح میکنیم؟ مهم تقبل مسوولیت ایشان و زحمتی که دارند میکشند باید ملاک باشد. مخالفت با نظر ایشان نقد کردن گفتههای ایشان ایرادی ندارد فقظ نباید بیاحترامی شود و ایرادات را شخصی ببینیم. خود من هم بسیار از گفتههای ایشان را نقد کردهام و به صورت کامنتهای مختلف در گریشنا نوشته شده حتی گاهی طنز نوشته بوده. دلیل نمیشود چون با یک نظر و گفته ایشان در یک خطبه مثلا در مورد تحصیلات دانشگاهی دختران مخالف باشم با شخص ایشان و جایگاه و مقامش مخالف شوم. اصولا چرا ما باید انتظار داشته باشیم که همه امامجمعهها یک جور باشند؟ خوبی امام جمعه آن نیست که از ما تعریف و تمجید کند و درد و بیماریهای اجتماعی ما را نبیند و یا اگر دید و تشخیص داد به خاطر خوش آیند ما خاموش باشد و به ما یادآوری نکند. مردمی بودن این نیست که حتما مثل ما فکر کند و اندیشه ورزد و خود را باخواسته گروهی و فکری ما چند نفر در یک مسجد و یا انجمن هماهنگ کند و هر چه ما دوست داریم از زبان و جایگاه او بشنویم.
مقایسه کردن ایشان با امامان جمعه قبلی گراش اصلا درست نیست. آنها در زمان و موقیعت دیگری بودند و ایشان در زمان و جایگاه دیگری است. دیروز گراش را با امروز گراش نمیتوان مقایسه کرد. الحق والانصاف ایشان به نسبت انسان عصر خویش است و از خیلی تحجرها و تعصبهای سنتی که به نام دین هنوز در جامعه رواج دارد به دور میباشد. فراموش نکنیم که ما با انسان و بشر روبرو هستیم وانتظار انسان کامل بودن را نباید از کسی داشته باشیم. ضمنا ایشان امام جمعه یک نفر و یک گروه نیست امام جمعه همه شهر است با هر بینش و دانشی چه در جایزه دادن در جشنواره کل شرکت کند، چه در جمع یک مراسم روحانی و عبادی، چه در منزل یک شهید، چه در حال مصافحه با یک مکتبی پیشانی پینه بسته از کثرت سجود باشد چه در حال خوش و بش با جوان دانشگاهی شیک پوش و مدرن او امام جمعه همه شهر است.