گریشنا: یادداشت زیر نظری است در مورد خبر اعتراض معلمان به وضعیت معیشتی خود و همچنین در کل وضعیت آموزش و پرورش. «کاکاجی» از خوانندگان همیشگی گریشنا این یادداشت را برای انتشار ارسال کرده است. شما نیز میتوانید نظرات و یادداشتهای خود را برای انتشار مستقل در گریشنا ارسال کنید.
اکثریتی از مردمان جامعه به اشتباه میپندارند که سکوت وخاموشی علامت رضایت و خرسندیست و به اصطلاح میگویند «سکوت علامت رضاست». در هفته گذشته وقتی در هر شهری از کشور جمعی از فرهیختگان زحمتکش جامعه یعنی آموزگاران و معلمان در یک روز معین و مشخص برای ساعتی چند در اداره آموزش و پرورش محل خدمتشان تجمع کردند و با آرامی، وقار و متانت نجیبانه خود همراه با سکوتشان «فریاد» زدند: «من یک معلم هستم سکوتم از رضایت نیست» و بر تبعیض وستمی ناروا که در حق و منزلتشان جاریست سخن گفتند و خواستار رسیدگی و رفع تبعیض در پرداخت حقوق و منزلت خود از حکومتیان ودولتیان بودند. خیلی ساده و مثل همه عمرشان به ما دانشآموزان و شاگردان به روشی نو دوباره تعلیم دادند که بدانیم و آگاه باشیم که هر سکوتی رضایت نیست.
معلمان وآموزگاران محترم گراش نیز به نوبه و به خواست قلبی خود وبرای همدلی وهمراهی با سایر همکارانشان در کشور تجمع آرام سکوت در اداره آموزش و پرورش گراش برگزار کردند و بسیار دوست داشتند که صدای مظلومشان شنیده شود و به خواست برحقشان توجهی شود و البته به دانشآموزان قدیم و والدین دانش آموزانشان این ندا را برسانند و یادآوری کنند: کسی که دغدغه معیشت زندگی دارد نمیتواند درست آموزش دهد. حرف حق ودر خواست درستی دارند.
متاسفانه صدایشان آن طور که باید و شایسته باشد شنیده نشد و در جامعه چندان حس همدردی و همیاری باخواستههایشان به وجود نیامد و با افسوس بیشتری همه ما یعنی آحاد والدین دانشآموزان چنان در امورات آموزش وپروش بیتفاوت شدهایم که نمیدانیم با این نگرش ونگاه به این قوم فرهنگ فردای جامعهمان چه خواهد بود و نسل فردایمان چه تربیتی خواهند داشت؟ شاید ما هم مثل آقای محمد هاشم درویشی مدیر محترم اداره آموزش وپرورش شهرمان گراش که گفته بود: «این که گفتن ندارد همه خبر دارند.» با بی اعتنایی از کنار این فریاد گذشتیم و لحظهای درنگ وتامل نکردیم که گوش کنیم این عزیزان چه میگویند.
درست است که مشکلات معیشتی و تبعیض حقوق و مزایا معلمان در تمام کشور تقریبا یکسان وجود دارد و عام و خاص از آن باخبرند، ولی ما مردم گراش بایستی توجهی بیشتری به این معضل داشته باشیم زیرا به دلیل بافت اقتصادی خاص گراش و هزینههای اضافی موجود در اقتصاد شهرمان معلمان وفرهنگیان این دیار خیلی بیشتر از سایر نقاط کشور در فشار معیشتی و اقتصادی هستند. به آن اضافه کنید ضعف مفرط فرهنگی جاری در باورهای عمومی و مقایسههای صرفا مادی عامه مردم گراش از جایگاه معلمان فشار را مضاعف و منزلت اجتماعی فرهنگیان را تهدید میکند.
با این اوصاف باید هر چه سریعتر و مناسبتر اقداماتی مقتضی به عمل آوریم شاید بتوانیم کمی از رنج و ملال خاطر این عزیزان کم کنیم و منزلت شغل وحرفهشان را به خوبی پاس داریم .نگارنده این سطور خود فرهنگی نیست وتخصص و آگاهی چندانی نیز از امورات آموزش وپرورش ندارد. فقط به پاس کرنش و تعظیم به ساحت معلمان و فرهنگیان میخواهد با همشهریانش گفتگو و سخنی داشته باشد. شاید با همت دانایان ودلسوزان شهر و همراه با بحث و مشورت جمعی به فکری درست وشایسته در بهبودی وضعیت این عزیران به ویژه از نظر ارتقای منزلت اجتماعی برسیم.
سخن اول: همه خوب میدانیم معلم پایهگذار زیر بنای جامعه است و آیندهسازان کشور را تربیت میکند. پس بایستی وضعیت معیشت و گذران زندگی همراه با کرامت و منزلت اجتماعی او به گونهای باشد که دغدغهای غیر از مسایل آموزشی نداشته باشد. معلم بایستی از نظر مالی تامین باشد تا با خیال و اعصاب و روان راحت و آسوده مسایل آموزشی و تربیتی دانشآموزان را دنبال کند. این مساله خواسته تمام معلمان و مدیریت تمام ادارات آموزش و پرورش بوده و است.
سخن دوم: تجمع این عزیزان در راستای ابتداییترین خواستههای حرفهای و شغلیشان بوده و درخواست رسیدگی به تبعیض در پرداخت حقوق و رسیدگی به معیشت زندگی ومنزلت اجتماعی و لاغیر. خود فرهنگیان به خوبی آگاه هستند که اصولا دولت و مجلس به اشکال نرم اعتراض همان گونه که آقای درویشی مدیر اداره نظر داشته و انجام هم داده مانند نامه نوشتن به مسولان و یا انتقاد و گوشزد از طریق رسانهها اهمیتی نمیدهند. چون قشری فرهیخته هستند بهتر از سایرین میدانند افزایش حقوقشان منوط به افزایش بودجه وزارت آموزش وپرورش است اما معلوم نیست در وضعیت فعلی مملکت با چه ساز و کاری قرار است بودجه وزارت افزایش یابد. وقتی میدانند در سال جاری آموزش وپرورش پنج هزار میلیارد کسری بودجه دارد و افزایش اندک در بودجه هم گره کار بسته را نمیگشاید. هر چند دولتیها در چند روز گذشته پاسخی مثبتی به این اعتراض دادهاند و مجلس هم قول پیگیری داده ولی آن چه شاید برای معلمان نقد شود پرداختهای معوقه و طلبهای گذشته است و لا غیر. یعنی تا آینده نزدیک خبری از بر طرف شدن تبعیض و رفع مشکل معیشتشان نیست.
سخن سوم: مسولین سیاسی و مذهبی کشور علاقهمندند که آموزش و پرورش از نظر نرمافزاری تحت کنترل کامل حکومت و نهادهای مذهبی باشد یعنی از بالا به معلمان فرمان دهند. بخشنامه صادر کنند. امر و نهی درسی و برنامه داشته باشند و هر آنچه صلاح خود بدانند از معلمان بخواهند. ولی ساختمان مدارس را خیرین بسازند وبا پول اولیا و یا کمترین بودجه ممکن دولتی اداره شود و معلمان هم به حقوق کم قانع باشند و البته اگر کیفیت در امر آموزش پایین و یا خدای نکرده در تربیت دانش آموزان مشکلی پیش آید که مورد نظر اولیای حکومتی و دین نباشد معلمان را مقصر وسپر بلای خود میسازند.
سخن چهارم: با توجه به سخن سوم ما مردم گراش تا کنون به نحو احسن و اکمل در راستای خواست مسئولین حکومتی بودهایم و حرکت کردهایم. تقریبا تمامی ساختمانهای آموزشی و امکانات جنبی مورد نیاز آموزش وپرورش مثل نمازخانه، آزمایشگاه، سالنهای گوناگون اجتماعات ورزشی و دینی به بهترین صورت ممکن ساختهایم و تحویل آموزش و پرورش دادهایم. این مساله شامل خود ساختمان اداره نیز میشود.
به جز این اداره آموزش و پرورش همیشه به تمامی اماکن عمومی شهر مثل مساجد و حسینیهها و حتی امکانات دیگر فرهنگی و ورزشی دسترسی مطلق داشته ودارد. در امورات عقیدتی آموزش وپرورش ما تابعی مطلق از نهادهای فرهنگی حاکمیت بودهایم. خود مسولان آموزش وپرورش گراش چنان به اجرا کردن مو به مو دستورات و برنامههای وزارتخانه کوشا و ساعی بودهاند که اخیرا مقام دومی را در سازماندهی منابع انسانی در استان به دست آوردهاند. اهل فن و نظر بهتر میدانند که این دوم شدن امتیازی نیست جز انجام مو به موی دستوراتی که برای گراش ارزشی و بازدهای نداشته و شاید هم ضرر بوده مثل کاهش اضافه تدریس و یا تجمیع کلاسها و مدارس و دیگر موضوعاتی که اصلا مشکل گراش نبوده.
متاسفانه و متاسفانه ما مردم گراش از مساله اصلی آموزش و پروش که همانا تربیت و پرورش و آمادهسازی کودکان، نوجوانان و جوانانمان برای فردای بهتر و شایستهتر میباشد غفلت کردهایم و هنوز هم غافل هستیم. جمع نشدهایم. ارزیابی نکردهایم و از خود نپرسیدهایم گراش که این همه هزنیه کرده است در آموزش و بالندگی فرزندانش چه به دست آورده؟ بیلان و کارنامه حقیقی این همه همت خیرین و هزنیه چه بوده؟ وارد جزییات نمیشوم فقط به بیانگیزگی دانشآموزان به رشد و تحصیل و قبولی کم دانش آموزان در دانشگاههای طراز اول کشور اشاره میکنم. اگر نتیجهگیری صریح داشته باشم گاهی ما مال و وقتمان را در این رابطه به هدر دادهایم.
سخن پنجم: فرهنگیان و معلمان گراشی به خصوص نسل اولیها این عزیزانی که هم اکنون بازنشسته شدهاند و به عنوان انسانهای وارسته در گراش مورد احترام و مشاوره مردم هستند برای این که آموزش ویرورش گراش به این جایگاه سخت افزاری و اداری فعلی برسد بسیار زحمت کشیدهاند وخون دل خوردهاند. آنها از جان و جوانی خود مایه گذاشتهاند.
به خوبی از زمان دبستان خود به یاد دارم هر وقت پدر در گراش بود چپ و راست گاه و بیگاه به مادرم میگفت این معلمان گراشی چه عشقی دارند وچه زحمتی میکشند. با همت این معلمان دیگر بچهام مثل من مجبور نمیشود به غربت برود. پدرم همیشه از آقای آشفته مدیر دبیرستان گراش و سایر همکاران تعریف میکرد. وقتی میدید از اول صبح تا اول شب در دبیرستان جوش وخروش داشتند. منت شاگرد و والدین آنها را میکشیده که نکند دانش آموزی ترک تحصیل کند و اداره لار فوری دبیرستان را ببندند.
ایشان و هم نسلانشان با چنگ و دندان و عشق و ایثار آموزش و پرورش را تحویل نسل بعد و شاگردان خوبشان دادهاند. همه گراش باید خود را مدیون این عزیزان بدانند از نسل اول تا امروز که کار به دست نسل سوم سپرده شده است. احترام وکرنش به این عزیزان یک موضوع است و ارزیابی و جمعبندی کیفی کار و نتیجه دانشآموزان موضوع دیگری است.
سخن ششم: نسلی که این همه شور وتلاش داشته ولی به قول خودشان برای این که در جامعه سر بلند باشند بعضا برای مدیریت معیشت زندگی مجبور بودهاند کار دوم وسومی هم داشته باشند. نه این که این رامیخواستند، عشقشان معلمی وآموزگاری بود ولی گرفتاریهای معیشتی گراش و مقایسههای نابجا مجبورشان میکرد.
نتیجه کار دوم و سوم تنزل کمی و کیفی کارشان در آموزش و تربیت دانشآموزان بود. البته ما گراشیها علاوه بر تکریم و احترام به خود فرهنگیان گراش باید سپاسگزار والدین آنها هم باشیم که به فرزندان خود اطمینان دادهاند که در معیشت زندگی پشتیبانشان باشند و اکثریتی این چنین بوده و هنوز هم هستند.
امروز اوضاع تغییر کرده فشار معیشت توان حقوق بگیران را گرفته، معلمان و فرهنگیان گراش، با هر پشتوانه خانوادگی، دیگر مثل گذشته نیستند. تا زمانی که گراش به این معضل توجه نکند .نتیجه کار آموزش وپرورش بهتر از امروز نخواهد بود.
سخن آخر. با توجه به سخنان گفته شده. گراش در هزینه کردن، هبه و بخشش خیرین اولویتبندی ندارد. بسیار هزنیههای سنگینی بر دوش خیرین تحمیل میشود بدون این که جوانب سود و زیان آن بررسی شده باشد. مثلا دانشگاه چیز خوبیست ولی هزینههای آن را در مقایسه با آنچه فرزندان گراش از آن منتفع شدهاند چه گونه میشود توجیه کرد؟ یا سالن ساختن و یا تاسیس و تکمیل انواع بنیادهای دینی و مذهبی، وقتی سبک وسنگین شود متوجه میشویم برای کودکان و فرزندان گراش ثمرهای چشمگیر نداشته و حتی در کل کشور هم مفید نیست.
پیشنهاد این است اگر فرهنگیان بازنشسته که مورد وثوق و احترام گراش هستند این بار برای همصنفهای خود وارد گود شوند. آنان میتواند تشکلی صنفی راهاندازی کنند نیازمندیهای معیشتی معلم را تعیین و مشخص کنند و خیرین را برای رفع این نیازها جذب و هدایت کنند. همین فرهنگیان بازنشسته بسیاری از طرحهای عمرانی و خیریه این شهر را در زمینههای مختلف مذهبی، بهداشتی، فرهنگی و .. به سرانجام رساندهاند و اکنون نوبت اقدام اساسیتری برای آموزش و پرورش است. اقدامی فراتر از تولید ساختمان.
گراشیها میتوانید بعد از کاهش و برطرف کردن کردن دغدغههای فرهنگیان از آنها بیلان کار مثبت بخواهند وگرنه با این شرایط کسی نباید انتطار بهبودی در تربیت و آموزش فرزندان گراش داشته باشد و سال به سال دستمان از دانشگاههای طراز اول مملکت کوتاهتر خواهد شد. امیدوارم که صاحبان شعور و نظر همتی کنند و بحثی راه بیفتد که از نتیجهاش همه منتفع شوند.