گریشنا: در این فکرم که چه چیزی من را به این نقطه از شهر کشانده است. یک تقویم؟ یا این که کنجکاوم بدانم چرا نگاهها دیگر به این نقاط خیره نیست و یا اگر هست چگونه میتوان آن را پایدار نگه داشت؟ اصلاً برای چه باید پایدار بماند؟ از ۲۴ آبانماه، هفته کتاب و کتابخوانی شروع شده است، و من با این افکار خودم را به مجتمع فرهنگی ورزشی آبشار اندیشه میرسانم؛ از نگهبانی میگذرم و به طرف کتابخانه آن حرکت میکنم.
وقتی وارد سالن اصلی آن شدم صحنهی نسبتاً بزرگی روبروم نمایان شد. میگویند کتاب یار مهربان است. این جمله را میتوان از نقطه نقطهی این مکان خواند. سمت راست سالن کودک و سمت چپ سالن کتابهای مرجع بود. بخش نشریات، سالن مطالعهی خواهران، برادران، سالن کافی نت دارای چهار سیستم و … از دیگر بخشهای این کتابخانه هستند. بازدیدکنندهها و اعضا در حال گرفتن کتاب و یا درس خوندن بودن. دو نفر هم در همان لحظه عضو کتابخانه شدند. ابتدا به طرف برگهدان رفتم. از کردستانی، کتابدار آنجا، در رابطه با وضعیت کتابخانه میپرسم. او در پاسخ میگوید: «کتابخانهی اینجا که در سال ۱۳۹۰ افتتاح شد، یک کتابخانهی درجه سه است و به صورت دو شیفت فعالیت دارد.»
کتابخانهی آبشار اندیشه در نیمسال دوم، روزهای شنبه تا چهارشنبه از ساعت هفت و نیم صبح تا شش عصر؛ و روز پنجشنبه از ساعت هفت و نیم صبح تا پنج عصر فعال است. امانت کتاب به صورت اینترنتی هم صورت میگیرد و هر کسی میتواند از سامانه، کتاب را رزرو، به کتابخانه معرفی و سپس دریافت کند. البته این به شرطی است که عضو کتابخانه باشد.
از دیگر فعالیتهای این کتابخانه برگزاری مسابقات فرهنگی است. وقتی از کردستانی درباره بازدید از کتابخانه پرسیدم، گفت: «اکثر بازدیدکنندههای کتابخانه دانشآموزان و دانشجویان هستند. بازدید از کتابخانه از سالهای قبل بهتر شده است. اما نسبت به شهرهای دیگر خیلی کم است. چون ما از شهر فاصله داریم، رفت و آمد برای افراد کمی مشکل است اما با توجه به اینکه برای ایستگاه آبشار اندیشه خط شمارهی چهار در نظر گرفته شده است، این مشکل تاحدی برطرف شده است.»
انتظار آنها از مردم این است که بزرگترها و بخصوص والدین، فرزندان را از کودکی با فرهنگ زیبای کتابخوانی آشنا کنند. چون کتابخانه مکان امنی برای مطالعه است و فضای خوب و مناسبی دارد. کردستانی قبل از هر کس دیگر به خود والدین پیشنهاد کرد که مشوق فرهنگ کتابخوانی باشند. او حق دارد چنین خواستهای داشته باشد. وقتی گراش کتابخانهای با چنین امکاناتی دارد و از نظر رتبه در سومین درجه است، توقع بیشتری برای بازدید و استفاده از آن وجود دارد. او در جواب به این که آیا بین کتابخانهها رقابت وجود دارد، گفت: «بین کتابخانهها که صد در صد رقابت هست.»
او حتی در بین حرفهایش به کتابخانهی محبی نیز اشاره کرد. انتقادی که کردستانی از مردم گراش داشت این بود که افراد بلافاصله پس از دیپلم درس را رها میکنند و بهتر است به جای این کار و برای مثال رفتن به خارج از کشور، استعداد خود را در کشور خودمان شکوفا کنند.
درباره سالن کودک از او میپرسم. میگوید: «باید کتابدار بخش کودک داشته باشیم که مثل مربی کودکان عمل کند. اما متأسفانه نداریم و کودکان تنها با والدین خود هستند.»
پس از آن به سراغ یکی از اعضای پسر میروم که در سالن مطالعه مشغول درس خواندن است. او در شروع حرفاش میگوید: «من معمولاً هر روز، دو ساعت به کتابخانه میآیم و درسهای همان روز را مطالعه میکنم. البته ساعت مطالعهی من محدود به همین دو ساعت نیست و بقیه را در خانه میخوانم.» چون او هر روز در کتابخانه حضور دارد، در مورد آمار بازدید کتابخانه را از او میپرسم. او میگوید: «بازدید اینجا ممکن است بیشتر از الان که تقریباً پانزده شانزده نفر هستند باشد، اما کمتر نیست.» از نظر او فضای کتابخانه برای درس خواندن بهتر است. چون جو کتابخوانی زیادتر و سکوت و آرامش برای تمرکز بیشتر است. او پیشنهاد میکند که افراد برای درس خواندن به کتابخانه مراجعه کنند. او راه این تشویق به کتابخوانی را تبلیغ بسیار و ارائه دادن کتابهای متنوع بیشتر میداند.
نکته دیگری که توجهام را جلب کرد این است که امروزه با ورود کتابهای الکترونیکی به صورت فایلهای پیدیاف یا کتابهای صوتی، مطالعهی کتاب چاپی کمرنگتر از قبل شده است. وقتی از کتابخانه بیرون میآمدم یکی از اعضای دختر را دیدم که حدودا شانزده سال داشت و یکی از همین کتابهای الکترونیکی را مطالعه میکرد. وقتی دلیل این شکل از مطالعه را از او پرسیدم، جواب داد: «دلایل زیادی دارد. برای مثال مشکل رفت و آمد. البته بعضی کتابها هم پیدا نمیشود یا اصلاً به چاپ نمیرسد و نویسندگان این کتابها، نوشتههای خود را بصورت فایل پیدیاف در اختیار خوانندگان قرار میدهند که از این راه هم خرجاش برایشان کمتر میشود و هم خوانندگان بیشتری دارند.
مثل رمانها که امروزه برای نسل جوان خیلی قابل توجه است. دلیل دیگری هم هست. آن هم این که افراد به امکانات جدید گرایش بیشتری دارند و متأسفانه این فرهنگ برای بعضی از آنها جا افتاده که هر فرد باید با جامعه پیش برود و این جمله کاملاً اشتباه است. چون جامعه در بعضی موارد ممکن است که از راه نامناسب وارد شود. پس باید این فرهنگ جا بیفتد که در کنار کتابهای الکترونیکی، کتاب چاپ شده هم مخاطب داشته باشد. به نظر من با این همه امکانات، رها کردن کتابخانه و فرهنگ کتابخوانی یک اشتباه بزرگ است.»
از مجتمع بیرون میآیم. به سؤال خودم قبل از ورود فکر میکنم. حالا میدانم چرا نام کتاب در تقویمها حک شده است.