هفتبرکه – سمیه کشوری: هِشام مَطَر Hisham Matar رماننویس و روزنامهنگار اهل لیبی است. اولین رمان این نویسنده «در کشور مردان» در فهرست نهایی جایزه ادبی من بوکر ۲۰۰۶ قرار گرفت. مقالات او در مجلات و روزنامههایی همچون الشرق الاوسط، ایندیپندنت، گاردین، تایمز و نیویورک تایمز منتشر شدهاند. رمان دوم او، «آناتومی یک ناپدید شدن» در سال ۲۰۱۱ منتشر شد. در سال ۲۰۱۷ اثر او با عنوان «بازگشت: پدران، پسران و سرزمینهای میان آنها» در رشتهی زندگینامه و خودزندگینامه، برندهی جایزه پولیتزر شد.
«در کشور مردان» In the Country of Men نامزد دریافت جایزه ادبی من بوکر و جایزهی کتاب اول گاردین شد. این کتاب به ۲۲ زبان ترجمه شده است.
زندگی پر فراز و نشیب
هشام مطر در شهر نیویورک متولد شد، جایی که پدرش برای هیئت لیبی در سازمان ملل کار میکرد. هنگامی که او سه ساله بود، خانوادهاش به طرابلس، لیبی بازگشتند، و او دوران کودکی خود را در آنجا گذراند. به دلیل آزار و اذیتهای سیاسی رژیم قذافی، در سال ۱۹۷۹ پدرش متهم به ارتجاع به رژیم انقلابی لیبی شد و مجبور شد به همراه خانوادهی خود از کشور فرار کند. آنها در تبعید در مصر زندگی میکردند که هشام و برادرش تحصیلات خود را در قاهره به پایان رساندند. در سال ۱۹۸۶ به لندن، انگلستان نقل مکان کرد و در آنجا تحصیلات خود را ادامه داد و مدرک معماری گرفت. در سال ۱۹۹۰، زمانی که او هنوز در لندن بود، پدرش که یک مخالف سیاسی بود، در قاهره ربوده شد. او از آن زمان تاکنون ناپدید شده است. با این حال، در سال ۱۹۹۶، خانواده دو نامه با دست خط پدرش دریافت کردند که در آن نوشته شده بود او توسط پلیس مخفی مصر ربوده شده، به رژیم لیبی تحویل داده شده و در زندان بدنام ابوسلیم در قلب طرابلس زندانی شده است. از آن تاریخ تاکنون اطلاعات بیشتری از محل اختفای پدرش در دست نیست.
هشام مطر شروع به نوشتن شعر کرد و در تئاتر تجربه به دست آورد. او نوشتن اولین رمان خود «در کشور مردان» را در اوایل سال ۲۰۰۰ آغاز کرد. در پاییز سال ۲۰۰۵، ناشران Penguin International قراردادی دو کتاب با او امضا کردند و رمان موفقیت بزرگی بود.
رمان «در کشور مردان»
داستان «در کشور مردان» دربارهی یک خانوادهی لیبیایی است که توسط یک رژیم سرکوبگر مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند. سلیمان در سال ۱۹۷۹ لیبی ۹ساله بود. پدرش از نظر سیاسی در جنبش زیرزمینی مخالف دیکتاتوری قذافی فعال است. مادرش نیز بین دفن پشیمانی و ترس با کمک به اصطلاح داروی خود و تلاش برای حفظ امنیت خانواده در نوسان است.
این کتاب تصویری خیرهکننده از کودکی است که با تأثیرات انقلاب سپتامبر ۱۹۶۹ قذافی، مرد قدرتمند لیبیایی مواجه شده است. به عبارتی دیکتاتوری قذافی از چشم یک تک فرزند، یعنی سلیمان ۹ساله دیده میشود.
آفرینش یک جامعهی تمامیتخواهی
«توتالیتاریسم یا تمامیتخواهی Totalitarianism شکلی از حکومت و نظام سیاسی است که با استفاده از قدرت و با اصل ایجاد وحشت در جامعه، در کلیهی امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی به شکلی انحصاری و با ایجاد فضای خفقان، دخالت میکند. این رژیمها توتالیتر نامیده میشوند. رژیمهای توتالیتر با اهرم قانونی که خود وضع میکنند، در کلیهی عرصههای زندگی مردم و حریم خصوصی افراد دخالت نموده و آن را تحت سلطه خود قرار میدهند. به گفته هانا آرنت فیلسوف آلمانی، توتالیتاریسم صورت جدیدی از رژیمهای سیاسی است که ایجاد وحشت (ترور) اصل راهنمای آن است.» (برگرفته از ویکیپدیا)
روزهای سلیمانِ ۹ساله در لیبی ۱۹۷۹ با آداب و رسوم دوران کودکی مشخص می شود: گردش به خرابههای اطراف طرابلس، بازی با دوستان در زیر آفتاب سوزان، هدایای عجیب و غریب از سفرهای کاری مداوم پدرش به خارج از کشور. اما شبهای او حول محور داستانهای آزاردهنده مادرش پر از تلخیهای قدیمی خانوادگی میچرخد. سپس یک روز سلیمان پدرش را در میدان یک بازار شلوغ میبیند که صورتش در یک عینک آفتابی تیره پیچیده شده است. آیا قرار نبود او دوباره برای تجارت دور باشد؟ چرا او با کرکرههای سبز به آن ساختمان عجیب و غریب می رود؟ چرا دروغ گفت؟
سلیمان به زودی در دنیایی گرفتار میشود که نمیتواند امیدی به درک آن داشته باشد. جایی که صدای زنگ تلفن به نشانهای از خطر بزرگ تبدیل میشود. جایی که مادرش دیوانهوار کتابهای گرامی پدرش را میسوزاند. جایی که یک غریبه پر از سوالات شوم تمام روز بیرون در یک ماشین پارک شده نشسته است. جایی که پدر بهترین دوستش میتواند یکشبه ناپدید شود و در تلویزیون دولتی بازجویی عمومی شود. در واقع سلیمان، کودکی است که با پیامد خصوصی یک کابوس عمومی روبرو میشود.
کتاب «در کشور مردان» روایتی مهربان و شفاف دارد که در سادگی خود برنده میشود، روایتی از کودکی که خیلیزود به تاریکی بزرگسالان آلوده شده است. به نوعی این کتاب روایتی است که مردم یک کشور دربارهی کشورشان برای کشورشان (و جهان) بیان میکنند.
نکتهی جالب توجه کتاب این است که اگرچه قذافی به طور فیزیکی در رمان حضور ندارد ولی سایهی او در جای جای داستان به طرز غریبی سنگینی میکند و تاثیر خود را بر جای میگذارد. در واقع رد پای او در روند زندگی شخصیتها دیده میشود.
مردان و زنان
پسر، داستان سه نفر را در یک روایت بیان میکند که خودش، مادرش و پدرش است. ولی بین آن همصدایی، نجوای مظلوم مادرش است که دردمندانه با معصومیت یک عشق، بیشتر به گوش میرسد. نجوایی که وضعیت سلیمان را رقم میزند و زندگی او را تغییر میدهد.
«در کشور مردان» دربارهی زنان است، دربارهی مادران است، دربارهی کسانی است که در «شورای عالی مردان» خانواده نادیده گرفته میشوند، چون مرد نیستند. اگرچه باید گفت سرکوب آزادی و خفه کردن نگاهها در زیر پردهی ایدئولوژیها اصلاً مردانه نیست!
مادرِ سلیمان بهعنوان مام وطن، دستخوش تصمیم دیگران میشود. جایی که دختر به وادی بزرگسالی قدم میگذارد و میفهمد جهان میتواند سراسر وحشت و اندوه باشد. جایی که تمام تلاشش برای رقم زدن یک زندگی عادی، در جامعهی متلاطم ناکام میماند.
کودکیِ بزرگ
دیدن لیبی به چشم یک پسر جوان مانند دیدن کوه یخ از سطح دریا است. شما فقط درصد کمی را میبینید. آنچه در زیر آمده است چیزی بزرگتر و پیچیدهتر است.
برای یک کودک آسان نیست که با این درک مرگبار روبرو شود که دنیای کوچکی که در آن نفس میکشد بر روی ستونی از دروغهای باشکوه ساخته شده است. آیا بابای او همان چیزی است که واقعاً میشناسد؟ چرا وقتی میداند که مامان هر وقت آنها را رها میکند، مریض میشود، باز هم به سفر میرود؟ چه دلیل بزرگتری وجود دارد؟ چرا پدرش نمیتواند یک مرد ساده مانند اوستا رشید، پدر بهترین دوستانش باشد؟ سلیمان که بهعنوان مرد خانه تنها میماند، مملو از داستانهای تاثیرگذار مادر ناتوانش از گذشتهاش است، داستانهای بدبختی و ظلمی که یک کودک هرگز نباید کشف کند.
به عبارت دیگر این کتاب از نگاه یک کودک ۹ساله در یک موقعیت وحشتناک و استرسزا روایت میشود. دنیای سلیمان در همان سن شروع به از هم میپاشیدن میکند و نمیداند به چه کسی میتواند اعتماد کند. به تصویر کشیدن سردرگمی که کودک در طول جنگ، انقلاب و ظلم احساس میکند، ساده نیست. بنابراین یک بچه در این وضعیت باید چه کار کند؟
«در کشور مردان» کتابی متفکرانه و دلسوزانه است که توسط نویسندهای نوشته شده است که پدرش نیز یک زندانی سیاسی بوده است.
هشام مطر از طریق صدای راوی ۹سالهی خود، تأثیر درازمدت و ناتوان کنندهای را بر کودکی که تحت یک رژیم سرکوبگر بزرگ میشود، به تصویر میکشد. زندگی، دوستان و خانوادهی سلیمان همه توسط نیروهایی که او درک نمیکند مختل شده است. بهعنوان بزرگسالی که در تبعید در مصر زندگی میکند، احساس میکند گم شده، از نظر عاطفی دور، پوچ و بیگانه شده است. وقتی در پایان رمان به دوران کودکیاش نگاه میکند، متوجه میشود که مسیر شخصیاش به دلیل نیروهای سیاسی کاملاً خارج از کنترل او شکل گرفته است.
به عبارتی هشام مطر یک روایت اول شخص قانعکننده از تجربهی یک کودک از زندگی تحت یک دیکتاتوری وحشیانه ارائه کرده است.
سخن آخر
از این کتاب دو ترجمه به فارسی وجود دارد. اولی که با ترجمه مهدی غبرایی در انتشارات نیکو در سال ۱۳۹۸ منتشر شده، بیشتر توصیه میشود. ترجمه دوم را شبنم سمیعیان انجام داده و در انتشارات کولهپشتی منتشر شده است.