هفتبرکه – سمیه کشوری: محمدحسن شهسواری، نویسنده و روزنامهنگار، از مهمترین داستاننویسان پانزده سالِ اخیرِ ادبیات ایران است. او با رمانهای پاگرد، شبِ ممکن و… توجه مخاطبانِ ادبیاتِ داستانی را به خود جلب کرده بود. او که در رشتهی ارتباطات تحصیل کرده است، داور چند جشنواره و مسابقهی ادبی از جمله جایزهی هوشنگ گلشیری، مسابقهی بهرام صادقی و جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی نیز بوده است.
«میم عزیز» هفتمین کتاب و چهارمین رمان شهسواری است که در نشر چشمه در زمستان ۱۳۹۵ منتشر شد. این رمان دربارهی نویسندهای به نام شانهچی است که همزمان هم در حال نوشتن رمان است و هم فیلمنامه مینویسد. در کتاب «میم عزیز»، رمان، فیلمنامه و داستانِ خودِ نویسنده همزمان با هم جلو میروند تا اینکه جایی شخصیتهای هر سه جهان به هم برخورد کرده و در ادامه از هم عبور میکنند.
تعدد شخصیتها
سامرست موام نویسندهی انگلیسی، در کتاب «دربارهی رمان و داستان کوتاه» خود، ده اثر برتر جهان را طبق معیارهای خودش معرفی کرده است. یکی از این معیارها تعدد شخصیت در رمانهایی نظیر «جنگ و صلح» از تولستوی نویسنده روس، و «بابا گوریو» از انوره دو بالزاک نویسندهی رئالیست فرانسوی است. کتاب «میمِ عزیز» نیز از این شاخصه برخوردار است.
در واقع شخصیتهای رمان و فیلمنامه به صورت خطی با هم شکل و شمایل پیدا میکنند و پیش میروند. شخصیتها در هر کدام متفاوت و زیاد هستند ولی دنبالهی زندگی شخصیتها گم نمیشوند و از دست خواننده در نمیرود. در واقع زندگیهای شخصیتها، در عین حال که تشکیل شده از همین زندگیهای سادهی دور و برمان است ولی اتفاقاً هر کدام پیچیدگیهای خودش را دارد.
در کنار همهی اینها، شهسواری خردهروایتهای متعددی نیز وارد داستان کرده است. این خردهروایتها با فضاها و شخصیتهایی که از طبقات مختلف جامعه برخاسته است، تلفیق کرده تا در نهایت بتواند بیشتر سلایق مخاطبان را پوشش دهد.
به عبارتی نویسنده سه جهان متفاوت از هم را موازی با هم در پیکرهی اصلی داستان پیش میبرد. طوری که شخصیتِ نویسنده در داستان حلقهی ارتباطی با این جهانها قرار میگیرد.
فراداستان
«میمِ عزیز» داستانی دربارهی نویسندهای ایرانی است که در همان عین که نحوهی نوشتن رمان و فیلمنامهنویسی را پیش میبرد، داستان خودش را نیز روایت میکند. به عبارت دیگر این نویسنده در کتاب، رمان و فیلمنامهاش را هم مینویسد. گویی «میمِ عزیز» داستانی است دربارهی داستانِ نوشتن. منتقدان این تکنیک را فراداستان یا metafiction میگویند.
فراداستان تکنیکی است که در آن راوی در میانهی داستان، به فرآیند داستاننویسی، نوشتن و به داستانی بودنِ داستان اشاره میکند. راوی با این تکنیک، بین داستان و مخاطب فاصله ایجاد میکند. به عبارتی بسیاری از رمانها و داستانهای مدرن که به تفسیر مصائب نویسندگی و خود اثر میپردازند، در گونهی «فراداستان» قرار میگیرند. از این جهت شاید این کتاب به مخاطبانی که قصد نوشتن دارند یا دستکم دوست دارند روزی بنویسند، کمک کند.
از طرف دیگر نویسندهی داستان و فیلمنامه در سراسر کتاب، ناشران کتاب و کتابفروشیهای راستهی فلان را به باد نقد میگیرد و در جایی حتی مافیای چاپ داستان و کتاب را لو میدهد به این امید که بتواند راهی برای چاپ داستانها بهتری باز کند. جدا از موفق بودن یا نبودن این کار، یا اینکه این کار چه کمکی به پیشبرد داستان اصلی میکند، این نیز عاملی است که «میمِ عزیز»را در جرگهی فراداستان قرار میدهد.
سخن آخر
در «میمِ عزیز»، «میم» در واقع «م» مالکیتِ «عزیزم» است. ما در داستان متوجه میشویم که وقتی کسی تو را عزیز خطاب میکند با وقتی تو را عزیزم خطاب میکند، زمین تا آسمان فرق میکند. با اینکه شاید در این کلمه، عزیز است که بار عاطفی را به دوش میکشد ولی میمِ مالکیت میتواند تا این حد معنا را عوض کرده و بار عاطفی آن را کم یا زیاد کند.