هفتبرکه: رحمت جاوید، کتابخوان نمونهی جاودانه و هرسالهی روز کتابخوانی در گراش است. اگر یک سال هم این عنوان به آقای جاوید نرسد برای این است که خواستهاند تنوعی ایجاد شود. ثابتترین عضو کتابخانههای گراش در نیم قرن اخیر متولد یک فروردین سال ۱۳۴۰ و فرزند حسین است.
شاید در این سالها افرادی باشند که کتابهای بیشتری خوانده باشد اما هیچ کس بیش از رحمت جاوید از کتابخانههای گراش، کتاب امانت نگرفته است. برآورد خودش ۵ تا ۶ هزار کتاب است و این تدوام او را بدون حرف و حدیث شایسته عنوان کتابخوان نمونهی قرن میکند.
۴۹ سال از روزی که رحمت جاوید به همراه معلم و همکلاسیهایش پا به کتابخانهی عمومی گراش گذاشت و عضو کتابخانه شد، میگذرد. ۱۵ آبان ۱۳۵۴ از جمع دانشآموزان کلاس اول راهنمایی مدرسهی ابدی، یک دانشآموز هنوز که هنوز است کتاب میخواند. خودش میگوید: «چون علاکَه اُموا خوم هم اَچِدَم کتابخونه و بعد اِز اینکه عضوِ کتابخونه بُدَم با همکلاسینیامو اَچِدُم»
رحمت جاوید بعد از عضویت مشتری پر و پا قرص کتابخانهی عمومی میشود، حتی اگر همکلاسیهایش او را همراهی نمیکردند. این کتابخانه از زمانی که کتابدار آن حاج محمدحسنخان شکوهزاده بوده میزبان رحمت جاوید میشود تا الان که این کتابخانه از دو اتاق کوچک پر از کتاب به یک کتابخانهی مجهزِ دو طبقهای با کاربریهای مختلف رسیده است. مدرسه ابدی از نو ساخته شد. مدرسه علمیه و شیخ عبدالله بازسازی شدند ولی رفتن به کتابخانه عادت همیشگی آقا رحمت است.
مسیر کتابخانهای رحمت جاوید فقط به کتابخانهی عمومی نمیرسد و او در دو کتابخانهی دیگر گراش هم عضو میشود؛ کتابخانهی مسجد صاحبالزمان و آبشار اندیشه، از زمانی که دو کتابخانهی مسجد صاحبالزمان و آبشار شروع به فعالیت کردهاند و تا به الان قفسهها و کتابهای آن با رحمت جاوید آشنا هستند، البته که کتابخانهی مسجد صاحبالزمان چند سالی است که درش بر روی کتاب دوستان بسته است.
وضعیت کتابخانههای شهر را خوب و مطلوب میداند اما معتقد است که از آنها به خوبی استقبال نمیشود و بیشتر دانشآموزان برای کارهای مدرسه و تحقیقاتشان از آن استفاده میکنند.
او اهل نشستن در کتابخانه و اینکه کتابها را در آنجا مطالعه کند، نیست. کتابها را برمیدارد و در خانه و یا صحرا آنها را مطالعه میکند، میگوید: «وَقتِکه صحراو اَچَم تا ایلَکه وَقت اُومکه و مَوه استراحت بِکنم اَنیم کتاب اَخنم». به گفتهی خودش صد جلد کتاب هم در کتابخانهای که در خانهاش برپا کرده است دارد، هرچند که بیشتر کتابهایش را به کتابخانه اهدا کرده است.
دو سه روز یکبار به کتابخانهها سری میزند و حتی بیشتر از سهمیهاش به او کتاب میدهند و یا کتابهایی که هنوز در سیستم ثبت نشده هم به او امانت میدهند. چند سالی هم شماره عضویتش در کتابخانه یک بوده اما بعدها که عضویت براساس شماره کارت ملی میشود شمارهی عضویتش هم تغییر میکند.
از معلمهای آن دورانش آقایان یاعلیمدد، عوضی و بهادری به نیکی یاد میکند و معتقد است که معلمهای آن دوران برای مطالعه و کتابخوانی بیشتر تشویق و دقت میکردند و از خاطرات کتابخوانی آن دورانش به خلاصهنویسی کتاب ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی و یا کتاب صادق هدایت اشاره میکند و میگوید: «تِک قدیم مُعلمیا بَر سواد و عِلم خیلی دِکَت شواَکه وَ شوناواس وقت گذرانی بِبه مثلا شُو اَما اَگوت که کتاب ماهی سیاه کوچولو خلاصه اُشواکنی.»
رحمت جاوید بازنشستهی شهرداری است. بعد از اتمام دوران سربازی به پیشنهاد حاج محمد رهنورد از سال ۱۳۶۴ در دورانی که اسماعیل اسماعیلنژاد شهردار گراش بوده وارد شهرداری میشود و در سال ۱۳۹۵ در دورانی که غلامعباس زارع شهردار گراش بوده از شهرداری بازنشسته میشود. دلیل رفتن و استخدام شدنش در شهرداری میگوید: «حاجی محمد شِما گوت که دائِش تِک شهرداری؟ چون نیروی بومی هم زیادن دِل تَگِره. اما خوم مَگوت اول اَچم اداره اُو». در نهایت با مدرک دیپلم در شهرداری استخدام میشود، به گفتهی خودش در زمان خدمتش در شهرداری زمان زیادی برای مطالعه و کتابخوانی نداشته ولی از زمانی که بازنشسته شده بیشتر مطالعه میکند و کتاب میخواند.
سبک مورد علاقهی مطالعهاش کتابهای تاریخی، جغرافیایی و مذهبی هستند و اصلا به رمان و داستان علاقهای ندارد و خودش که میگوید حدود ۹۰ درصد کتابهایی که با موضوع دفاع مقدس نوشته شده است را خوانده است و زندگینامهی غلامحسین برونسی فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه در دفاع مقدس را دوست دارد و در خاطرش مانده است و همچنین از کتاب بابانظر نوشتهی مصطفی رحیمی هم یاد میکند. موقع مطالعهی کتابها به نام نویسندهها توجهی ندارد و فقط کتابها را میخواند.
به کتابهای تاریخی که مربوط به زمان سلسلهی زندیه و قاجاریه است هم علاقهمند است. از نویسندههای گراشی کتاب انار و بادگیر و سیمای لارستان دکتر صادق رحمانی را خوانده است. خودش که معتقد است از روزی که سکته کرده هرچه میخواند در خاطرش نمیماند و حافظهاش ضعیف شده است و به آن دسته از آدمهایی که از او میپرسند بعد از اینهمه کتاب خواندن آیا چیزی هم در خاطرت هست یا نه؟ میگوید: «البته بعضی اِز مطالب تِک ذهن اَوامَنه و تِک ذهن حَک اَبه وَله مطالِب جدید کمتر تِک ذِهنوم اَوامَنه.»
علاوه بر کتابها، روزنامهها و مجلات مختلف را هم دنبال میکرده است و ۲۰ سالی هم اشتراک روزنامهی کیهان داشته «ما اِز زمانی که روزنامهی کیهان سه تومن وا مَخد.» ولی هنوز مجلهی روزهای زندگی را میخواند و در گذشته روزنامهی همشهری، مجلهی اطلاعات هفتگی و جوانان امروز را دنبال میکرده است، رحمت جاوید اما اهل حل کردن جدولهایی که در روزنامهها و یا مجلات هستند، نیست.
بعد از خواندن و مطالعهی کتابها بیشترین کاری که انجام داده است، نوشتن انشا و نامه است، در دوران جنگ و دفاع مقدس برای رزمندهها و یا در قدیم که وسایل ارتباطی کم بوده و نامهنگاری رواج داشته زیاد نامه نوشته است و بیشترین انشاهایی که نوشته با موضوع دههی فجر برای بچههایش و آشنایان و همسایهها بوده است. رحمت جاوید اما اهل نوشتن روزانه نیست و معتقد است که مدرک پنجم ابتدایی در زمان قدیم با دیپلم الان برابری میکند و اگر به دانشاموزان الان بگویید یک سطر و یا نامه برای ادارهی آب بنویسد بلد نیست و نمیتواند این کار را انجام دهد.
اقا رحمت سه فرزند دختر و سه فرزند پسر دارد و ۸ نوه حاصل و ثمرهی ازدواج فرزندانش است. از فرزندانی که دارد هیچکدام مانند او اهل مطالعه نیستند و دلیل اهل مطالعه نبودن جوانان امروز را فضای مجازی میداند و میگوید: «بِچیه اِرز اِز بَس سِره شوتِک گوشیان اگه یَک کتاب شووَرِ سِره بِه هم کَفوش باز ناکنِن.» البته اگر جایی از کتابها برایش مفهوم نباشد و مبهم است از طریق فرزندانش پیگیری میکند تا از طریق اینترنت مسئله برایش حل شود، چون خودش اهل فضای مجازی نیست و فقط در حد تماس تلفنی از گوشی موبایل استفاده میکند و اصلا حوصلهی فضای مجازی را ندارد. به نوههایش در درسهای جغرافیا و علوم اگر سوالی داشته باشند کمک میکند ولی در دروس دیگر نه. چون از نظام جدید تحصیلی زیاد سر در نمیآورد و دوران قبل از عملش مثل خیلی از مردان گراشی اهل تفریح کوهنوردی مخصوصا در فصل بهار بوده «کَوهِ سیاه مجاش چِسَم» ولی این روزها نه.
مهمترین دلیل کتابخوانیاش را علاقهی زیاد به کتاب و مطالعه میداند و هرچند که متلکها و طعنههای زیادی سهم او در این راه بوده است و با جملههایی شبیه به «چَشُوت ضعیف اُوتواکِردِن وَ کِتابِ گذشتهیا خَده» خیلیها سعی کردهاند او را دلسرد کنند، اما او ادامه داده و دلسرد نشده است و الحمدالله هنوز که هنوز است نه عینکی شده و نه چشمهایش ضعیف شده است و فکتِ عینکی شدن کتابخوانها را رد میکند. در آخر پیشنهادش به نوجوان و جوانان امروزه این است که زیاد مطالعه کنند و این بهترین راه برای رشد و پیشرفت آنها است و مسیر کتابخوانی را مسیر بسیار جذابی میداند.