نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

آذر و دریایی از پا گرفتن تئاتر بستک می‌گویند

هفت‌برکه: انجمن نمایش گراش در پنجاه و دومین جلسه تماشا میزبان فریبا آذر، کارگردان تئاتر بستک، و رضا آزاد دریایی، نویسنده و بازیگر، بود تا از فعالیت‌هایشان و همچنین از هنر نمایش در بستک سخن بگویند. فیلم نمایش «تاریده تار از تبار دت» نمایشی از گروه نمایش فانوس بستک به کارگردانی آذر و نویسندگی آزاد دریایی که در سال ۱۴۰۲ در بستک و سپس شیراز و بندرعباس به روی صحنه رفته بود، نیز در این نشست پخش شد و مورد بررسی قرار گرفت. این نشست که چهارشنبه ۲ آبان ۱۴۰۳ در موسسه هفت‌برکه برگزار شد، پنجمین نشست از دوره‌ی نمایش جنوب فارس است که در آن به مرور کارنامه‌ی تئاتر در جنوب فارس و شهرستان‌های همزبان پرداخته می‌شود.

دو تحصیل‌کرده‌ی تئاتر در کنار هم

فریبا آذر از فرهنگیان بستک و معاون مدرسه است. او لیسانس امور تربیتی از دانشگاه فرهنگیان گرفته است، ولی بعد از سال‌ها کار تجربی در تئاتر، به دنبال ادامه تحصیل در این رشته رفته است: «ارشد کارگردانی تئاتر را در دانشگاه هنر و معماری شیراز خواندم، چون بعد از ده سال کار تجربی، حس کردم جای تحصیلات آکادمیک در کارم خالی است.»

رضا آزاد دریایی در بندر لنگه به دنیا آمده است و سال‌ها در بندر عباس زیسته و کار کرده است و الآن چند سالی است بستک را برای زندگی برگزیده است. او در رشته درمانگری تحصیل کرده است و در زمینه‌ی جذابی به نام هنردرمانی کار می‌کند: «با توجه به این که رشته تحصیلی‌ام درمانگری بوده است، رویکرد من در تئاتر «هنردرمانی» یا سایکودرام است و عمده‌ترین کارهایم با بچه‌های معلول بوده است. اعتقادم این است که بُعد درمانگری تئاتر باید برجسته شود. عاشق اساطیر هستم و بیشتر به طنز و کمدی علاقه دارم تا تراژدی.»

دریایی در مورد تصمیمش برای سکونت در بستک هم می‌گوید: «من با اکثر مناطق ایران کار کرده‌ام و دوست دارم بروم جاهایی که کمتر تئاتر کار شده است. به خاطر همین، بعد از سال‌ها تصمیم گرفتم از بندرعباس به بستک کوچ کنم چون بهترین گزینه برای زندگی است.»

فریبا آذر در مورد همکاری‌اش با رضا آزاد دریایی می‌گوید: «نقطه قوت کار من به خاطر نویسنده است. نویسنده خوب معمولا دم دست نداریم و اگر از بیرون بیایند معمولا با فرهنگ و آیین‌های ما آشنایی ندارند. ولی آقای دریایی این آشنایی را دارد و می‌تواند به بهترین وجه منتقل کند.»

همکاری این دو تحصیل‌کرده تئاتر در گروه نمایشی فانوس هنوز هم ادامه دارد. آذر می‌گوید: «ما این نمایش «تاریده تار» را امسال به جشنواره استانی می‌بریم. یک کارگاه آموزشی هم با آقای دریایی برگزار کردیم و خروجی آن یک کار نمایشی است به نام «دوشیزه»، که باز هم دختران یک مدرسه بازیگران آن هستند. ادامه همین نمایش است، یعنی اگر این نمایش، سبک کلاسیک زندگی بستک است و درباره خانواده‌هایی است که دخترانشان را زیاد محدود می‌کنند، نمایش جدید در مورد رهاشدگان است. می‌خواهیم بگوییم نه از این طرف باید بیفتیم و نه از آن طرف. انشالله این نمایش را دو ماه دیگر در بستک به روی صحنه می‌بریم.»

یک خانواده‌ی تئاتری

فریبا آذر با دو فرزندش، یاسین و مریم مدنی، به نشست تماشا آمده است. یاسین مدنی می‌گوید: «من از همان وقتی تئاتر وارد بستک شده است، در این فضا بوده‌ام. ولی این نمایش «تاریده تار» اولین کاری است که به صورت جدی وارد تئاتر شدم و نورپردازی کار را به عهده داشتم.» مریم مدنی هم به قول خودش در تئاتر به دنیا آمده است و در این نمایش و چند نمایش دیگر از مادرش بازی کرده است.

آذر در مورد ترکیب گروهش می‌گوید: «بازیگرانم اکثرا از اطراف بستک‌اند؛ از کوخرد، جناح، هرنگ، گوده و همه روستاهای اطراف بستک.»

فریبا آذر در مورد ورود خودش به دنیای تئاتر هم می‌گوید: «من از سال ۹۰ به عنوان بازیگر وارد تئاتر شدم. در زمانی که زنان اصلا وارد صحنه تئاتر نمی‌شدند. من چون فرهنگی هم بودم بیشتر تحت فشار بودم. ولی ادامه دادم تا بعد از ۱۴-۱۵ سال این فرهنگ عوض شد و امروز شاهدیم که تعداد بازیگر دخترمان بیشتر از پسران است.»

 

پا گرفتن تئاتر در بستک از زبان آذر

به گفته آذر، قبل از دهه ۹۰، تئاتر در بستک محدود به نمایش‌های مدرسه‌ای و طنز بوده است. «ولی از سال ۹۰ به صورت رسمی با آموزش‌های انجمن نمایش استان توسط آقای دریایی و آقای داوری تئاتر در بستک پا گرفت. من در سال ۹۰ با بازیگری در نمایش «سنگار» (به معنی همراه و یار) از علیرضا داوری وارد تئاتر شدم. بعد دیگر گفتند باید مستقل شوید.»

آذر با تشکیل گروه نمایش فانوس، این راه را تاکنون ادامه داده است: «ما هم با چند نفری که دور و برمان بود شروع کردیم. نمایش «در آستانه فروپاشی» را با دو بازیگر بستیم و جشنواره هم رفتیم. سال بعد، نمایش «خانه اسکاتلندی‌ها» را با ۱۴ بازیگر بستیم. سال بعد «دیدار به ماه و آینه» را کار کردیم که باز هم رفتیم جشنواره استانی و خیلی کار دیده شد و جایزه‌های زیادی گرفت. نمایش «صفر درجه زیر صفر در گرما» را نیز بعد از آن کار کردیم. این کار را هم در لار اجرا رفتیم و در گراش. خلاصه حدود ۱۰ کار به کارگردانی خودم روی صحنه برده‌ایم. یک سال هم به جشنواره معلولین رفتیم با کاری به نام «زن بی‌پناه». در جشنواره دانش‌آموزی هم با کاری به نام «داماهی» که ۷ دختر در آن بازی می‌کردند شرکت کردیم. اول استان هرمزگان شد و بعد رفت نیشابور و تقدیر ویژه شد.»

به گفته آذر، علاوه بر گروه فانوس، دو گروه نمایشی هوکوکو و انتیکه نیز در بستک حضور دارند که فعلا غیر فعال هستند.

دریایی از کارنامه‌اش می‌گوید

رضا آزاد دریایی فعالیت‌های دیرپا و متنوعی در تئاتر دارد. خودش می‌گوید: «فعلا سه سالی است که چسبیده‌ام به نوشتن. از جایی شروع کردم به نوشتن و رویکردم بیشتر کار کارگاهی است. چیزی می‌نویسم و می‌آورم به کارگاه و چکش‌کاری می‌کنیم.»

او در مرور بخشی از کارنامه‌ی نویسندگی‌‌اش می‌گوید: «چند کتاب در زمینه تئاتر کودک نوشته‌ام بر اساس اسطوره‌ها از جمله پرندگان و زنان و مردان اسطوره‌ای. یک مجموعه کمدی هم زیر نظر علیرضا کوشکی جلالی نوشتم به بهانه تئاتر خیابانی مردمی در آلمان. ده کتاب چاپ‌نشده هم دارم. یک کار هم در جشنواره استانی بندرعباس اجرا می‌شود.»

او از همکاری‌اش با صدا و سیما هم صحبت می‌کند: «مدتی هم با صدا و سیما کار می‌کردم ولی در سال ۱۴۰۰ استعفا دادم چون فشار زیادی رویم بود. خیلی گیر می‌دادند و محدودیت‌ها زیاد شد. از سال ۷۶ وارد رادیو هرمزگان شدم و بعد با رادیو نمایش تهران کار کردم. گوینده رادیو هم بودم.»

نمایش تاریده تار از زبان کارگردان و نویسنده

فریبا آذر که نمایش «تاریده تار از تبار دت» را کارگردانی و در آن بازی کرده است، از اقبال این نمایش راضی به نظر می‌رسد: «استقبال چنان زیاد بود که سالن ۴۰۰ نفری هر شب پر می‌شد. همه قشری هم با بخش‌هایی از نمایش ارتباط می‌گرفتند به سهم خودشان.»

رضا آزاد دریایی، نویسنده این نمایش، نیز در مورد تجربه‌ی نوشتن «تاریده تار» می‌گوید: «من دغدغه‌ام در نوشتن این است که در مورد آیین‌هایی که از بین می‌روند بنویسم. من دوباره برگشتم و فیلم‌های تئاتر دهه شصت را دیدم. یک سری دردها هستند که هنوز برطرف نشده‌اند، مثلا هنوز محدودیت برای قشرهایی هست، از جمله یک قشری از زنان. این محدودیت‌ها تفکری است. همین اسیر بودن در یک سری ترس‌ها، چه از طرف زنان و چه از طرف مردان، چیزی بود که می‌خواستم نشان بدهم. استاد بهرام بیضایی هم روشنگری خوبی در مورد زنان دارد و او هم در من بی‌تاثیر نبوده است. طرح داستان بر اساس نمایشنامه «خانه برناردا آلبا» از فدریکو گارسیا لورکاست. با خواندن پایان‌نامه خانم آذر، متوجه شدم که این دو شباهت زیادی به هم دارند.»

چند دهه نمایش جنوب و مساله سانسور

دریایی مروری بر روند تاریخی نمایش در استان هرمزگان می‌کند: «در هرمزگان، یک دهه عجیب بود که تئاترهای کلاسیک اجرا می‌شد. گروه‌هایی از میناب و بندر برای جشنواره فجر کلی مقام آوردند. از نقطه‌ای به بعد، موج جدیدی راه افتاد. در آخر دهه ۸۰ و شروع دهه ۹۰، دیگر کسی سراغ کارهای کلاسیک نمی‌رفت و فضا انگار تغییر کرده بود. جدیدا هم همه کارهای تهرانی می‌گیرند که به کارهای با فضای ساده گفته می‌شود.»

او که در بسیاری از شاخه‌های تئاتر کار کرده است، درباره محدودیت‌های این رشته هنری نیز حرف‌های زیادی دارد. او خاطره‌ی جالبی از مساله‌ی سانسور در تئاتر را تعریف می‌کند: «یک چیزی در مورد سانسور در ایران هست که مخصوص یک سری شهرستان‌هاست فقط. یعنی وقتی شما پایت به مرکز می‌رسد، از این خبرها نیست. من مدت کوتاهی در تهران تئاتر کار می‌کردم، با ابراهیم پشت‌کوهی، در کار «کمدی الهی» در سالن استاد ناظرزاده کرمانی در تماشاخانه ایرانشهر. چون گروه شهرستانی محسوب می‌شدیم، حساسیت گروه بازبین را زیاد می‌کرد. مثلا به ما می‌گفتند روی صحنه سیگار نباید بکشید، در حالی که در سالن روبه‌رویی، نمایشی اجرا می‌شد که کار علی شمس بود و در آن نمایش، سیگار که هیچ، پیپ هم می‌کشیدند و طوری نشان می‌دادند که انگار حشیش کشیده‌اند! ابراهیم فی‌البداهه گفت: «به جای سیگار کشیدن، لیمو بخور.» یکی از اعضای هیات بازبین گفت شما ما را مسخره می‌کنید! متوجه شدیم به خاطر شهرستانی بودنمان، یک سری سانسورها برای ما اعمال می‌شود.»

 

خروج از نسخه موبایل