هفتبرکه: قتل هولناک معلم بیرمی و سه دخترش نه شهر بیرم، بلکه شهرها و همسایگان را به شوک فرود برد. دکتر سید احمد عسکری پژوهشگر بیرمی در یادداشتی کوتاه پرسشهایی را در این حادثه به ویژه اثرات آن بر عموم مردم مطرح کرده است.
دکتر سید احمد عسکری: خبر تکاندهنده بود. آرام، آوا و جانان به همراه مادرشان قربانی یک جنایت هولناک شدند. قتل عام شامگاه «یک خانواده فرهنگی» به ویژه سه دختر مظلوم هفت، هشت و چهارده سالهشان توسط چند فرد غیربومی که اخیر به بیرم لارستان مهاجرت کرده و همسایه دیوار به دیوار قربانیان بودند، جامعه لارستان را در شوک سنگینی فرو برد.
این جنایت هولناک علاوه بر ماتم سنگین، چندین «چرا» در ذهن ما شکل میدهد.
چرا چنین تقدیری؟
قتل این خسته به شمشیر تو «تقدیر» نبود/ ور نه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود (حافظ)
گاه یک مصیب در یک تصادف و یا حادثه غیرمترقبه رخ میدهد اما بخشی از این شوک وارد شده به جامعه به سبب عدم انتظار وقوع این جنایت است. چرا باید «تقدیر» یک خانواده فرهنگی (پدر و مادر هر دو معلم نمونه) این چنین باشد؟ این قتل دسته جمعی نه برای یک تیم قاچاقچی بلکه برای یک خانواده فرهنگی، دلسوز و شناخته شده رخ داده است. آیا تقدیر این خانم معلم و خانوده خوشبختاش که عمری برای بچههای این مرز و بوم مادری کرده و سه دختر خردسالش که تازه طعم زندگی و رنگ خوشی را میچشیدند، باید چنین قتل هولناکی باشد؟ آیا رسم مهمان نوازی و عطوفت این خانواده مهربان به مهمانان غریب باید قتل عام مظلومانه دختربچهها باشد؟
به کدامین گناه؟
وَ إِذَا الْمَوْءُدَهُ سُئِلَتْ بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ
و آنگاه که از زنده به گور شده پرسش شود: به کدامین گناه کشته شده است؟! (آیه ۹ سوره تکویر)
«مَوْوُوده» اسم مفعول مونث به معنای دختر بچهای است که زنده در خاک مدفون شده است. گرچه این آیه به زنده به گور کردن دختران در عصر جاهلیت اشاره دارد؛ اکنون نیز این جنایت هولناک ریشه در جاهلیت دارد. تفسیر آیه بِأَىِّ ذَنبٍ قُتِلَت در برخی روایات هرگونه مظلومیتی را شامل میشود و آیا در این جنایت هولناک، کسی مظلومتر از این معلم مادر و سه دخترش است؟ آیا کسی مظلومتر از پدر معلم و داغدیده است؟ به راستی که تسلیت برای چنین غم و ماتمی واژهای بسیار ناچیز است! انشالله خدوند رحمان این داغ سنگین را برای پدر خانواده، جناب اصغر خلیلیان حفظه الله، این معلم دلسوز و نمونه التیام ببخشید. وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّه. صبر کن که صبر تو تنها به (توفیق) خداست (آیه ۱۲۷ سوره نحل).
چرا در مهد فرهنگ و مهمان نوازی؟
برخی مناطق کشور کانون های جرمخیزند، چرخه خشونت در آنجا فعال است و از سطوح امنیت پایین در رنج اند ولی لارستان و شهر بیرم در لارستان، شهری فرهنگی و تاریخی است و تباری چند هزار ساله دارد و به دلیل این سبقه و فرهنگ کهن ایرانی به «دارالاولیای لارستان فارس» لقب گرفته است. آنجا شهره به مهماننوازی، فرهنگ دوستی و ادب است.
این شهر تاریخی مهد فعالیت های اجتماعی و فرهنگی بوده است و مشارکت های مردمی در امور خیراندیشانه و عام المنفعه از اعصار قدیم تاکنون در آن جاری و ساری بوده و هست؛ به گونهای که هنوز نیز گروههای مردمی نیک اندیش با تشکیل کارگروههای مختلف در امور فرهنگی، آموزشی، عمرانی و بهداشت و درمان مشارکت فعال دارند. مردمانی خیراندیش که فعالیتهای عام المنفعهای همانند احداث و تجهیز بیمارستان تا مدارس و غیره را رقم زدهاند.
آهوی ختن به دشت بیرم گیرم /کاید نزید ز چشم خوبان بیرم
بذل کف و لطف و ذهن و روز بیرم / در خاک تو هر سه کشته اند ای بیرم
(دیوان کهن صحبت بیرمی معروف به صحبت لاری در تمجید از بیرم لارستان فارس)
چه باید کرد؟
یکی از مهمترین وظایف دولت تأمین امنیت است و یکی از نقاط افتخارآمیز کشور ما نیز در حوزه امنیت است. در این مقوله نباید نسبت به مقوله «امنیت اجتماعی» و تامین امنیت جانی و روانی افراد جامعه کمتوجه بود. این قتل فجیع و جنایت هولناک علیه خانم معلم و کودکان مظلومش علاوه بر این که از نظر حقوقی «افساد فی الارض» است و مسلماً با عنایت به دستگیری قاتلین و اجرای حکم قصاص نفس، به اشد مجازات خواهند رسید ولی پایان ماجرا نیست. ریشهیابی وقوع این جرایم کلید ماجرا است.
اکنون زمان این است که دولت و نهادهای علمی و پژوهشی به مقوله «امنیت اجتماعی» و مقوله فضاهای بی دفاع شهری در این منطقه توجه بیشتری داشته باشد. نهادهای نظارتی و قضایی روند رسیدگی به این پرونده را تسریع کنند و نتیجه را به اطلاع عموم برسانند. از تحلیلهای عامیانه دوری شود و نهادهای دانشگاهی و اجتماعی با رویکرد علمی به ریشه یابی دلایل وقوع این جرایم بپردازند.
در این موضوع، بررسی کانون های جرمخیز شهری، شناسایی و تحلیل ریشههای قتل و راهکارهای پیشگیری از جرم و خشونت، از ضرورت دوچندانی برخوردارند و آگاه سازی جامعه و اهمیت کارهای فرهنگی و آموزشی بیش از پیش خود را نشان می دهد.
متاسفانه در یک دهه اخیر چندین قتل و جنایت در این منطقه رخ داده است اما دلایل و نتیجه آن به صورت رسمی و شفاف برای عموم اطلاع رسانی نشده است. این سادهانگاری و عدم پاسخگویی به مطالبه عمومی برای روشن شدن پروندههای جرم و جنایت، خود عاملی برای تکرار آن شده است. این در حالی است که برای آگاهسازی مردم در برابر این خطرات باید دلایل وقوع جرم اطلاع رسانی شود و نتیجه مجازات عاملین هم به اطلاع جوامع محلی رسانده شود. این الگو میتواند موجب پیشگیری و آگاه سازی جامعه، یادگیری اجتماعی و توانمندسازی افراد در برابر خطرات باشد و مجازات عاملان نیز عامل بازدارندهای برای احتمال تکرار این قبیل جرائم است. آگاهی مردم نسبت به انگیزههای روانی قاتلین به امنیت جامعه کمک شایانی خواهد کرد و از وقوع جرایم دیگر پیشگیری خواهد کرد.
بنابراین ضروری است که نخست دلایل وقوع جرم به صورت رسمی مشخص و اطلاع رسانی شود؛ دوم این که نتیجه پرونده و مجازات قانونی عاملین به تعویق نیفتد؛ و سوم، راهکارهای پیشگیری از وقوع جرم ریشهیابی شود.
همچنین در این فاجعه هولناک نباید نسبت به خانواده قربانی و جامعه، به خصوص دانش آموزان و فرهنگیانی که در این داغ سنگین آسیب دیدهاند، بی توجه بود. علاوه بر التیام اجتماعی که توسط مردم صورت میگیرد، مشاوره های روانشناسی و رواندرمانی در سطح آموزش و پرورش نیاز به تقویت دارد تا این ترومای جمعی (Collective trauma) که نوعی زخم ناپیدا اما عمیق در روان جامعه است و خاطره جمعی وحشتناکی را رقم زده است، درمان شود و به آسیبهای روانی و اجتماعی بیشتری منجر نشود.
بنابراین، برای پیشگیری از وقوع این جرایم هولناک، بسیار ضروری است که انگیزه قاتلین از این جنایت هولناک توسط نظام قضایی به اطلاع عموم رسانده شود و ضرورت آن فروکاسته نشود تا جامعه شناخت بیشتری نسبت به خطرات پنهان داشته باشد و از سطح هوشیاری بیشتری برخوردار گردد.