هفتبرکه: محمدعلی شامحمدی که کارش با تلفیق نمایش و آیین گره خورده است، تنها هنرآموخته ادبیات نمایشی در گراش است و از سال ۱۳۹۷ ریاست انجمن نمایش گراش را به عهده دارد. کارگردانی فیلم کوتاه و مستند، اجرای نمایشگاه ایسنتالیشن با کمک نمایش رادیویی، دوبلوری و همچنین کارگردانی نمایش رادیویی و صحنهای در کارنامهی او به چشم میخورد.
در پنجاهمین نشست تماشا، فیلم یکی از نمایشهای آیینی او به نام «همآوای یاس» که در سال ۱۳۹۲ اجرا شده بود، پخش و به همین بهانه، مروری روی کارنامهی او و هنر تئاتر در گراش نیز انجام شد. این نشست که سومین نشست از دوره جدید تماشا با عنوان «نمایش در جنوب فارس» بود، چهارشنبه ۷ شهریورماه با حضور چند تن از پیشکسوتان تئاتر گراش در موسسه هفتبرکه برگزار شد.
سجاد فتحی، رییس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی گراش، به همراه طباطبایی، دستیار بهروز افخمی، که برای یک پروژه چندروزه به گراش سفر کرده است، در این جلسه حضور داشت. فتحی گفت: «شامحمدی از معدود هنرمندانی است که تحصیلات آکادمیک مرتبط با زمینهی فعالیتش دارد. از سال ۹۵ که من در گراش بودهام، شاهد جنبههای مدیریتی ایشان بودهام، هم به عنوان رییس انجمن نمایش، هم به عنوان مدیر عامل موسسه فرهنگی هنری هفتبرکه و هم مدیریت کانون روایت آفتاب. انصافا هم در زمینه مدیریت موفق بودهاند. انشالله که در زمینه فعالیت هنری هم بیشتر وارد گود شوند.»
سه دهه فعالیت نمایشی
محمدعلی شامحمدی فرزند مرحوم حاجی متولد ۱۳۵۷ است. او علاقهاش به رشتههای هنری از جمله نمایش را از مدرسه راهنمایی عالیان با بازی در جنگها و نمایشهای دانشآموزی نمایان کرد، و تا کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی پیش رفت. او مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد این رشته را با دفاع از پایاننامه به ترتیب در سالهای ۱۳۹۰ و ۱۳۹۶ از دانشگاه آزاد بوشهر دریافت کرد.
فعالیت جدی او در عرصه تئاتر نیز از بوشهر شروع شد. خودش میگوید: «در زمان دانشجوییام در بوشهر در سال ۱۳۸۸، یک نمایش به نام «به قول کبوتر» (با اشاره به کتاب شعر «به قول پرستو» از قیصر امینپور) کارگردانی کردم. موضوع نمایش اجتماعی بود، البته با استفاده از فضای سورئال درباره فرشتهها. در چند نمایش نیز به عنوان بازیگر حضور داشتم.»
او سابقهی حضور در جشنواره نمایش لار را نیز در کارنامه دارد: «با یک نمایش به نام «خنجرهها» که کاری دفاع مقدسی با موضوع ایثار و شهادت بود، در اردیبهشت سال ۹۵ در جشنواره لار شرکت کردیم.»
نمایش «همآوای یاس» که در نشست ۵۰ تماشا پخش شود، در سال ۱۳۹۲ در گراش به روی صحنه رفت. آخرین کار صحنهای او نیز «چشم در چشم فرات» بود که سال ۱۳۹۳ اجرا شد.
شامحمدی میگوید: «علاقه اصلی من در تئاتر، نمایش آیینی است. پایاننامهی کارشناسی ارشدم را هم در زمینه تعزیه نوشتم، با عنوان «بررسی شخصیتهای اساطیری ایران باستان و ادیان سامی در تعزیه». هرچند در قالبهای دیگر هنری، در مورد مسائل دیگر هم کار کردهام.»
از سینما تا رادیو
عنوان پایاننامه کارشناسی شامحمدی، «ویژگیهای تنظیم نمایشهای رادیویی» نمایانگر دیگر شاخههای هنری مورد علاقهی اوست: دوبله و نمایش رادیویی. او مدرک حرفهای دوبله را در سال ۱۳۹۱از رهاورد پارسیان انجمن دوبله گویندگی در شیراز کسب کرده است، و تلاشش برای گسترش این هنر در گراش و منطقه، در چند فعالیت نمود یافته است: راهاندازی انجمن دوبله و گویندگی صدای ماندگار گراش در سال ۱۳۹۴ راهاندازی استودیو پارسینا در طبقه بالای موسسه فرهنگی هنری هفتبرکه و دریافت مجوز تولید آثار هنری در سال ۱۳۹۵ و راهاندازی آموزشگاه هنرهای نمایشی هفتبرکه در سال ۱۳۹۴و برگزاری چندین دوره در زمینه دوبله و گویندگی و تربیت نسلی از گویندگان در گراش و منطقه، و برگزاری پنج دوره جشنواره دوبله و گویندگی و تولیدات رادیویی در گراش به عنوان تنها جشنواره از این نوع در کشور.
اما دامنهی فعالیت هنری شامحمدی در ابتدا به سینما و ساخت فیلم کوتاه و مستند و نماهنگ هم میرسد. شامحمدی در سال ۱۳۸۱ با نوشتن و ساخت نماهنگ «یادگار هزاران موج سبز» جایزه دومین فیلم برتر و کارگردانی را از اولین جشنواره فیلم کوتاه کل گراش دریافت کرد. در سال ۱۳۸۲ او با نویسندگی و کارگردانی سه فیلم در دومین جشنواره فیلم کوتاه کل حضور داشت: فیلم کوتاه «۳۰نمای شهر ما»، فیلم مستند «جانپناه» و نماهنگ «راوی شمشیر»، که جایزه سومین فیلم برتر و کارگردانی را از جشنواره گرفت. در سال ۱۳۸۴ نیز او برای حضور در چهارمین جشنواره فیلم کل، فیلمنامه علی فرهنمندفر برای فیلم کوتاه «آن سوی حقه» را بازنویسی و کارگردانی؛ و فیلم کوتاه «خانه خاکستری» را نیز نوشت و کارگردانی کرد که جایزه ویژه هیات داوران برای کارگردانی را برایش به ارمغان آورد.
شامحمدی پس از تحصیلات کارشناسیاش در رشته ادبیات نمایشی، برای اولین بار ترکیبی از هنر اینستالیشن و نمایش رادیویی را برای بازسازی هنریِ صحنههایی از واقعهی کربلا با استفاده از ماکت حجمی و نور و صدا، در آذرماه ۱۳۹۰ در نمایشگاه عاشورایی «روایت آفتاب« راهاندازی و کارگردانی کرد (خبر در هفتبرکه). دومین نمایشگاه عاشورایی روایت آفتاب نیز در سال ۱۳۹۱ در پارک شهر گراش برگزار شد. شامحمدی کانون فرهنگی مذهبی روایت آفتاب را از دل همین نمایشگاه راهاندازی کرد، کانونی که هنوز هم فعال است و ده دوره جشنواره رضوی هشتمین آفتاب را در حسینیه حضرت ابوالفضل(ع) که شامل بازسازی صحن حرم امام رضا(ع) و اجرای برنامهها به مناسبت دهه کرامت است اجرا کرده است. شامحمدی در تمام این سالها تلاش کرده است چراغ این جشنواره را با همراهی کانون روایت آفتاب، شبکه جوانان رضوی که خود راهاندازیاش کرده، و همچنین موسسه فرهنگی هنری هفتبرکه روشن نگه دارد.
تجربهی نمایش «همآوای یاس»
گروه روایت آفتاب نمایشهای «همآوای یاس» و «چشم در چشم فرات» را نیز در سالهای ۱۳۹۲ و ۹۳ به روی صحنه برد. شامحمدی دربارهی موضوع نمایش «همآوای یاس» که در نشست ۵۰ تماشا پخش شد، میگوید: «ایدهی تلفیق دو ژانر دفاع مقدس و مذهبی از سالها قبل در ذهنم بود و پس از تحقیق زیاد این نمایشنامه را نوشتم. تم اصلی بر اساس گمنامی شهید گمنام و ناپیدایی قبر حضرت فاطمه(س) است. نمایش در سه بازه زمانی میگذرد: پرده اول در زمان دفاع مقدس؛ پرده دوم سالها بعد از جنگ؛ و ورده سوم در سال یازدهم هجری و صحنه هجوم به خانه حضرت فاطمه(س).»
تجربهی شامحمدی از نویسندگی و کارگردانی نمایش «همآوای یاس» نمونهی خوبی از مشکلات و کمبودهایی است که هنرمندان تئاتر در گراش با آن مواجهاند. او میگوید: «استقبال خیلی خوبی از نمایش شد، چون جزو معدود نمایشهای جدی بود که در گراش به روی صحنه رفته بود. تا آن موقع فقط جنگ و نمایشهای طنز اجرا میشد.» او در مورد حساسیت موضوعی نمایش هم میگوید: «خاطر حضور اهل سنت در منطقه، پرداختن به چنین موضوع مناقشهبرانگیزی حساسیت زیادی هم داشت. در موضوع فاطمیه معمولا کسی ورود نمیکند و در شهرستانها هم چنین نمایشهایی خیلی کم داریم.»
اما گذشته از مشکلات و حساسیتهای پیشتولید، در زمان تولید و تمرین نمایش هم گروههای نمایشی با مشکلات عمدهای مواجه میشوند، که معمولترین آنها کمبود بازیگر بخصوص بازیگران زن و یا غیبت بازیگران در نیمه راه است. شامحمدی میگوید: «در ابتدای تمرینها، قرار گذاشتیم که در بهمن اجرا برویم که فاطمیه اول بود، اما دهه آخر اسفند روی صحنه رفتیم. دلیل اصلیاش این بود که بازیگرها دو سه بار عوض شدند. مثلا بازیگر نقش اصلی ما در صحنه دوم، یک خانم ۵۰ساله بود که چند هفته قبل از اجرا به شهر خودشان برگشتند و ما از خانم فولادفرد که یک نوجوان بود در این نقش استفاده کردیم. نزدیکیهای اجرا، مادرم هم به رحمت خدا رفت و کار را سختتر کرد.»
او از کسانی که در تهیه و اجرای این نمایش همراهیاش کردند، یاد میکند: «جا دارد از آقای حسن حسینی برای ساخت موسیقی صحنه یورش به در یاد کنم. از جواد حسننژاد که نزدیک به سی سال است رفاقت داریم و در نمایش بعدی و همچنین کارهای رادیویی خیلی کمک کرده است هم تشکر میکنم. همچنین از عبدالرضا افشار که در این دو نمایش بازی کرد. البته آقای محمد بابااحمدی هم از ستونهای نمایش بعدی من بود. اما تشکر ویژه بکنم از کسی که در نمایشگاه روایت آفتاب، در نمایشهای صحنهای، در استودیو و نمایشهای رادیویی، و در برگزاری جشنواره رضوی همیشه همراه و همکار من بوده است: محمد رستمپور. او در این نمایش هم مدیر اجرایی بود و هم دستیار کارگردان.»
جواد حسننژاد، از هنرمندان گراش که سابقهی ساخت فیلم مستند، روزنامهنگاری، بازیگری و دوبلوری را در کارنامه دارد، در این نشست حضور داشت. او از تجربهی کار کردن با شامحمدی در این نمایش میگوید: «من در این نمایش در نقش قنفذ بازی میکردم که منفیترین شخصیت نمایش اس. برای همین در این کار خیلی نفرین خوردیم از تماشاگران! یادم است در نمایش «بر شانههای زخمی زینب» از علی فخری هم نقش خولی را داشتم، و در «طفل بزرگوار» هم نقش یزید را. آنجا هم مرا خیلی نفرین میکردند.» شامحمدی میگوید: «البته این که بازیگر چنین تاثیری رو تماشاچی بگذارد، نشانهی این است که توانسته است نقش را خوب و باورپذیر در بیاورد. این فحش و نفرینها برای بازیگر ثواب میآورد.»
حسننژاد مرور بسیار کوتاهی روی همکاریهایش با شامحمدی میکند: «من از سال ۶۲ در مدرسه در نمایش طنز و دفاع مقدس بازی میکردم. بعدها به صورت جدیتر با علی فخری در کارهای آیینی بازی کردم. چند کار هم با شامحمدی داشتم، که شامل همین نمایش است و بعد هم در نمایش «چشم در چشم فرات» که برای اولین بار نقش مثبت به من رسید و نقش راهب مسیحی را داشتم! در نمایشهای رادیویی زیادی با شامحمدی کار کردهام. در دوبلهی انیمیشن هم کار کردهام و دوبله فیلم «درون و برون» را که با هنرمندان منطقه در استودیو پارسینا انجام داده بودیم، چند سال پیش در سینما فرهنگ هم اکران کردیم.»
ادامه فعالیت تئاتری
شامحمدی با این که در ده سال گذشته نمایشی را کارگردانی نکرده است، اما به عنوان عضو و رییس انجمن نمایش، چراغ تئاتر را در گراش روشن نگه داشته است. مهمترین فعالیت او در این زمینه، راهاندازی دوبارهی «جشنواره نمایش کل گراش» است که دورههای سوم تا پنجم آن در سالهای ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲ به صورت منطقهای و با حضور گروههای نمایشی از شهرستانهای همجوار برگزار شد. شامحمدی میگوید: «در دورانی که تقریبا تمام جشنوارههای استان فارس تعطیل شدهاند، ما همچنان سعی میکنیم چراغ این جشنواره را روشن نگه داریم.»