نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

کمد ۹۰: «گوست‌لایت»: کورسوی امید در تاریکی مطلق

هفت‌برکه سعید سرخی: گاه که انسان خود را در آیینه‌ی هنر می‌نگرد، ناگهان به عمق وجودی خویش دست می‌یابد و با شگفتی به آن احساسات مخفی پی می‌برد که همواره دور از دسترس بوده‌اند؛ احساساتی که حتی اگر حضورشان محسوس بوده، امکان بروز نیافته‌اند. هنر به مثابه تراپی.

فیلم گوست‌لایت۱ محصول ۲۰۲۴ به کارگردانی کلی اُ سالیوان و الکس تامپسون، داستان خانواده‌ای درگیر فقدان، و بزرگداشتِ هنر در جایگاه ابزاری برای درمان است. دَن که کارگر ساختمانی میانسالی است، به‌شکل غیرمنتظره‌ای سر از جلسه‌ی تمرین تئاتر «رومئو و ژولیت» اثر ویلیام شکسپیر در می‌آورد. هرچه بیشتر او با این گروه آماتور محلی و نمایش آمیخته می‌شود، تطابق غمِ فقدانی که او تجربه می‌کند با این نمایش آشکارتر می‌شود. خانواده‌ی سه‌نفره‌ی دَن (که جالب است بدانید در واقعیت هم عضو یک خانواده‌اند) همچنان این غم را هضم نکرده است. فیلم بدون عجله و همزمان و در خلال پیشبرد زمان حال، گذشته‌ی داستان را نیز برای مخاطب تعریف می‌کند. فرمِ روایتی که باعث می‌شود این سوگواری قابل درک‌تر و البته سنگین‌تر حس شود.

دَن که به ‌ادعای خود آدمی سنتی است، مدام از مواجهه با آن اتفاق و قرارگیری در موقعیت‌های احساسی فراری است. فیلم مدام و به شکل‌های مختلف اهمیت گفتگو در مواجهه با بحران‌های روانی (در این‌جا غمِ فقدان) را یادآور می‌شود. خانواده‌ی دَن بعد از گذشت ماه‌ها، همچنان سعی کرده با آن روبرو نشود، تا حد امکان از آن اتفاق فاصله بگیرد و در مورد آن صحبت نکند. به‌نظر می‌رسد خود دَن بیش از همه مانع این گذار است، همچنان که می‌بینیم حتی با باغچه‌ای که همسرش شارون تصمیم دارد در محل آن اتفاق بسازد هم مخالفت می‌کند. با این‌که فیلم بسترهای مختلفی را برای گفتگو مطرح می‌کند (جلسات آمادگی دادگاه، جلسه‌ی مشاوره و جلسات تمرین تئاتر) و هر یک را به‌شکلی کارآمد می‌داند، اما بیش از هرچیز بر تطابق شاهکار شکسپیر با تجربه‌ی دَن و کارکرد آن برای گذر از این بحران روانی تأکید دارد.

آلن دوباتن و جان آرمسترانگ در کتاب «هنر چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند» می‌نویسند: «هنر، مانند هر ابزار دیگری، این توانایی را دارد که قابلیت‌های ما را از آنچه طبیعت به ما داده، فراتر برد. هنر می‌تواند برخی نقطه‌ضعف‌های مادرزادی ما را جبران کند و در این مورد بیشتر منظور نقطه‌ضعف‌های ذهنی است نه جسمانی، نقطه‌ضعف‌هایی که می‌توانیم آن‌ها را ناشی از تزلزل‌های روانی بدانیم».۲ دَن خواسته یا ناخواسته این نمایش را ابزاری برای بروز احساسات خود، و مهم‌تر از آن، انعکاسی از زندگی خود می‌یابد.

علاوه بر این خوانش مدرن از کارکرد هنر، میان مفهوم «کاتارسیس» (تزکیه نفس) در تراژدی یونان و نقش «تراپی» (روان‌درمانی) در دوران معاصر پیوندهای جالبی وجود دارد. در نقد ارسطو بر نمایش‌های تراژیک یونان باستان، ایده‌ی کاتارسیس اهمیت محوری داشت. به اعتقاد ارسطو، تماشاگران از طریق تجربه‌ی تماشای نمایش تراژیک، به نوعی پاکسازی یا رهاسازی عاطفی دست می‌یابند. احساسات شدید برانگیخته‌شده، مانند ترس و ترحم، دارای اثرِ درمانی و تصفیه‌کننده برای تماشاگر تلقی می‌شدند. به همین ترتیب، یکی از اهداف کلیدی روان‌درمانی مدرن، کمک به افراد برای پردازش و رهاسازی تنش‌های عاطفی و تروماهای انباشته شده است. از طریق فرایند درمانی، بیماران تشویق می‌شوند تا با احساسات دشوار مواجه شوند و از طریق بازگویی و بازتجربه کردن تجربیات دردناک در محیطی امن و حمایتی، با آن‌ها کنار بیایند. درمانگر به عنوان راهنما عمل می‌کند، همانند نقش نمایشنامه‌نویس؛ و بازیگران در تراژدی باستان تسهیل‌کننده‌ی این رهایش و یکپارچگی عاطفی‌اند.

البته تفاوت‌هایی نیز میان فرم تراژیک باستانی کاتارسیس و فرایند روان‌درمانی مدرن وجود دارد. تراپی معمولاً یک تجربه‌ی شخصی‌تر و آزاد است، در حالی که کاتارسیسِ تراژدی تجربه‌ای جمعی و ازپیش‌تعیین‌شده بود. اما اصول زیربنایی پردازش عاطفی، کشف خود و تحول روان‌شناختی همچنان به‌شدت به‌هم پیوسته‌اند. به طور کلی، پیوندهای موجود میان کاتارسیس در تراژدی و اهداف روان‌درمانی مدرن، نیاز پایدار بشر برای رهایی عاطفی، کاوش درونی و توانایی مواجهه و معناسازی از چالش‌های عمیق زندگی را نشان می‌دهد.

«گوست‌لایت» از لحاظ مقیاس تولید، فیلم کوچک و مستقلی محسوب می‌شود که با بودجه‌ای کمتر از نیم میلیون دلار ساخته شده است. برای مقایسه لازم است بدانید پرهزینه‌ترین فیلم‌های ۲۰۲۴ حدود ۲۰۰ میلیون دلار هزینه‌ی تولید داشته‌اند! با این حال با فیلم دوست‌داشتنی‌ای مواجهیم که بارها می‌تواند احساسات شما را برانگیزد؛ می‌تواند شما را بخنداند و اشکتان را درآورد؛ چون باورپذیر است و این مؤلفه را بیش از هرچیز مدیون بازی‌های خوبش است.

در جوایز سینمایی هم «گوست‌لایت» بیش از این‌که در صحنه‌های بین‌المللی دیده شود، در جوایز سینمایی داخلی آمریکا تقدیر شده است؛ برنده‌ی بهترین کارگردانی و بهترین بازیگری از جشنواره‌ی سیاتل، و نامزدی در چندین رقابت سینمایی دیگر.

فیلمنامه «گوست‌لایت» ضعف‌هایی هم دارد؛ هرچند فیلم تعمداً و مطابق پیام مرکزی‌اش داستان دو خانواده‌ی درگیر در این داستان را به خانواده‌های کپیولت و مونتیگو و جزئیات آن را به تراژدی «رومئو و ژولیت» شکسپیر تشبیه می‌کند، اصرار افراطی نویسنده و نزدیکی بیش از اندازه‌ی اتفاق غم‌انگیزی که در این روایت امروزی افتاده به نمایشنامه‌ای از قرن ۱۶ میلادی، از باورپذیری آن کاسته است. البته روح جاودانه، پویایی و تطابق‌پذیری تراژدی‌های شکسپیر با زندگی امروز غیرقابل انکار است. آثار سینمایی نیز بارها این ایده را بازتولید و تأیید کرده‌اند. «سزار باید بمیرد» (۲۰۱۲) اقتباسی مدرن از «ژولیوس سزار» است، مستند-درامی که داستان زندانیان یک زندان با امنیت بالا در ایتالیا را در در حال اجرای نمایشنامه‌ی شکسپیر روایت می‌کند. «کوریولانوس» (۲۰۱۱) نیز اقتباسی امروزی از تراژدی شکسپیر است که در «مکانی که خود را رم می‌نامد» اتفاق می‌افتد اما با پس‌زمینه‌ای از جنگ و سیاست معاصر که به‌طور مؤثری داستان را به قرن ۲۱ می‌آورد. «در جستجوی ریچارد» (۱۹۹۶) نیز هرچند اقتباسی مستقیم از «ریچارد سوم» نیست، ارتباط اثر شکسپیر با دنیای مدرن را بررسی می‌کند.۳

در مجموع «گوست‌لایت» فیلم خوب و قابل‌احترامی است که به راحتی با مخاطب ارتباط می‌گیرد. من به این فیلم امتیاز ۴ از ۵ می‌دهم و تماشای این اثر دوست‌داشتنی را به‌خصوص به مخالفان کارکرد هنر به‌شکل روزمره پیشنهاد می‌کنم!

پانوشت‌ها:

۱. با توجه به این ‌که معادل فارسی دقیقی برای Ghostlight وجود ندارد، ترجمه‌ی آن ناممکن است و به‌ناچار به این شکل استفاده شده است. Ghost light در تئاتر به نوری ایمنی گفته می‌شود که پیش یا پس از اجرای نمایش در سالن روشن نگه ‌داشته می‌شود که مخاطبان مسیر خود را بیابند. به‌نظر می‌رسد با توجه به محتوای فیلم، به‌شکل مفهومی می‌توان عنوان آن را «کورسوی امید در تاریکی مطلق» معنی کرد.

۲. از کتاب Art as Therapy یا «هنر چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند»، اثر آلن دوباتن و جان آرمسترانگ، ترجمه‌ی گلی امامی، نشر نظر. در زمان نگارش این متن دو ترجمه‌ی فارسی از این کتاب در بازار ایران موجود است؛ «هنر همچون درمان» از نشر چشمه (با ترجمه‌ی مهرناز مصباح) و کتابی که ذکر شد. پیشنهاد من برای مطالعه، ترجمه‌ی گلی امامی از نشر نظر است.

۳. به این لیست می‌توان ده‌ها اثر سینمایی دیگر را نیز اضافه کرد، از جمله فیلم‌های «۱۰ چیز درباره‌ی تو که ازشان متنفرم» (۱۹۹۹) اقتباس از «رام کردن زن سرکش»؛ «این دختر همان مرد است» (۲۰۰۶) ‌اقتباس از «شب دوازدهم»، «اُ» (۲۰۰۱) اقتباسی مدرن از «اتلو» است، «اسکاتلند، پنسیلوانیا» (۲۰۰۱) کمدی جنایی الهام‌ گرفته‌شده از «مکبث».

خروج از نسخه موبایل