نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

تئاتر اوز به روایت کاراکتر بچ دامو

هفت‌برکه: حضور زوج هنری علی بازگیر و سروش پیشداد برای روشن کردن چراغ هر محفلی کافی است. این دو که اولین گروه نمایشی اوز را در سال ۱۳۶۹ راه انداختند، هنوز هم بر صحنه‌ی تئاتر و مراسم عمومی در اوز نمایش‌ها و میان‌پرده‌های طنز اجرا می‌کنند. بازگیر و پیشداد در چهل و نهمین نشست «تماشا» (پخش و نقد و بررسی فیلم‌تئاتر) در روز چهارشنبه ۲۴ مردادماه ۱۴۰۳ مهمان انجمن نمایش گراش بودند تا پس از پخش یکی از نمایش‌های قدیمی‌شان با نام «بَچ دامو»، به گفتگو در مورد این نمایش و هنر تئاتر در اوز بپردازند.

این دومین نشست دوره‌ جدید با عنوان «نمایش جنوب فارس» است، که در آن به مرور هنر نمایش در شهرستان‌های جنوب فارس پرداخته می‌شود. در هر نشست، فیلمِ یک نمایش اجراشده از گروه‌ها و افراد تاثیرگذار در منطقه با حضور کارگردان و عوامل به نمایش و نقد و بررسی گذاشته می‌شود تا با اشتراک‌گذاری تجربه‌ها و ارتباط‌گیری موثر، قدمی در راه اعتلای هنر تئاتر در منطقه برداشته شود. اسپانسر این دوره تماشا سوپر گلستان است.

بازگیر و گروه میلاد اوز

علی بازگیر متولد مهرماه ۱۳۵۳ یکی از پیشکسوتان تئاتر اوز و عضو هیات مدیره انجمن نمایش این شهرستان است. هرچند او در بخش تجهیزات پزشکی بیمارستان امیدوار مشغول به کار است، اما علاقه‌اش به کار تئاتر را از دوران مدرسه تاکنون با خود دارد. آخرین کاری که او به روی صحنه برده، «کله‌پوک‌ها» از نیل سایمون در سال ۱۳۹۷ بوده است. اما حضور او بر روی صحنه به همراهی سروش پیشداد برای اجرای نمایش‌ها و میان‌پرده‌های طنز، هنوز هم ادامه دارد. این دو که کاراکترهای طنازی به اسم «بچ دامو» (پسر خاله) برای خودشان ساخته‌اند، از این نظر محبوب اوزی‌ها هستند. بازگیر می‌گوید: «امیدوارم این نشست و مرور خاطرات باعث شود یک بار دیگر استارت بزنیم و یک کار به روی صحنه ببریم.»

فعالیت هنری بازگیر از سال ۱۳۶۵ از دوران مدرسه شروع شده است. می‌گوید: «آن زمان جو طوری بود که معلمان هنر به مسایل هنری اهمیت می‌دادند. معلم ما چون ذوقی در من دید، من را به کانون امور تربیتی آموزش و پرورش واحد نمایش فرستاد. آنجا ما زیر نظر اساتیدی مثل مرحوم حسن ارزان‌فروش، علیرضا عندلیب، ناظم عسکری‌زاده و حاجی جمالی آموزش دیدیم. تمرین می‌کردیم و در جشنواره‌های متعدد دانش‌آموزی هم شرکت می‌کردیم. تا سال ۶۹ در برنامه نمایش مدارس حضور داشتیم.»

پس از دوران مدرسه، بازگیر و دوستانش اولین گروه تئاتر اوز را راه‌اندازی می‌کنند. خودش تعریف می‌کند: «از آن به بعد، بچه‌هایی را که در مدرسه کار می‌کردیم، جمع کردیم و اولین گروه تئاتر آزاد اوز به اسم میلاد اوز را در سال ۶۹ راه انداختیم. تا سال ۷۹، دردسر زیادی داشتیم چون با اجرای تئاتر سختگیرانه برخورد می‌شد و بازیگر زن نمی‌گذاشتند روی صحنه بیاید. ما هم نمایش‌های کتابی و جنگ شادی اجرا می‌کردیم. قصدمان این بود که صحنه را خالی نگذاریم. این علاقه وافر باعث می‌شد به هر شکل ممکن در عرصه نمایش باقی بمانیم.»

 دهه طلایی ۸۰ و ۹۰ در تئاتر اوز

با عوض شدن فضای تئاتر در اواخر دهه هفتاد در اوز، گروه تئاتر میلاد همچون گروه‌های دیگر نمایشی اوز وارد فاز جدیدی می‌شود. بازگیر در مورد این تغییر فضا می‌گوید: «از آن سال به بعد کارها جدی‌تر شد و گروه‌های جدیدی مثل گروه صحنه به عرصه تئاتر اضافه شد. همچنین گروه ققنوس به مدیریت مرتضی هاشمی. در دهه طلایی ۸۰ تا ۹۰ نمایش‌های بسیار خوبی روی صحنه آمد.»

او ادامه‌ی این روند را در سال‌های بعد هم پی می‌گیرد: «شهرام حسین‌نیا با فرشید زمانی و علیرضا خادمپور در گروه صحنه نیز فعالیت‌های خوبی داشتند. چند سالی در کار آنها وقفه افتاد و دوباره که از دهه ۹۰ با بچه‌های جدید از جمله به‌آذین کرامتی شروع کردند، کارهای بسیار خوبی روی صحنه بردند. بعدا گروه دانشگاه پیام نور راه افتاد که مسئولیتش با شهرام حسین‌نیا بود، و بعد هم گروه دانشگاه آزاد که خانم پدرام مدیرش بود. رقابت دوستانه‌ای بین هم داشتیم. حتی تبادل بازیگر و نظرات می‌کردیم و به همدیگر کمک می‌کردیم. مثلا نمایش‌های همدیگر را قبل از اجرا می‌دیدیم و نظر می‌دادیم. این باعث شد که نمایش در اوز رونق زیادی بگیرد. تا جایی که در سال ۸۴، یک جشنواره نمایش‌های کوتاه طنز در اوز راه افتاد به جای لار و جشنواره موفقی هم بود و کارهای قشنگی هم آمد. البته در آن سال من کاری در جشنواره نداشتم ولی جزو هیات بازبین بودم.»

شروع دوره جدی‌تر گروه میلاد

به گفته‌ی بازگیر، با عوض شدن فضای تئاتر در اوز در اواخر دهه هفتاد، فعالیت گروه میلاد هم از سال ۷۹ حرفه‌ای و جدی‌تر شد. بازگیر مرور کوتاهی روی کارنامه‌ی این گروه نمایشی می‌کند: «اولین نمایش جدی که کار کردیم، نمایش بسیار سنگینی بود به نام «عروس بی‌جهاز» که برگردان نمایشنامه «خسیس» مولیر با ترجمه‌ی محمدعلی فروغی بود. ما آن را گرفتیم و کار کردیم. ۸ ماه و نیم تمرین طول کشید. ۲۵ نفر در این نمایش بازی می‌کردند. اجرای موفقی هم در سالن بهروزیان اوز داشت. اولین نمایشی بود که بازیگر مختلط روی صحنه می‌رفت. بعد از آن در سال ۸۲ نمایش «پیک‌نیک در میدان جنگ» را کار کردیم که در جشنواره نمایش‌های کوتاه لار مقام‌های زیادی کسب کرد. نمایش «پرده عجایب» از میگل دو سروانتس هم نمایش سنگینی با ۱۶ یا ۱۷ تا بازیگر بود و نزدیک ۶ ماه تمرین کردیم و با استقبال خوبی مواجه شد. نمایش «بخشدار جدید» را هم در سال ۸۴ کار کردیم.

رونق جشنواره‌هایی مثل جشنواره نمایش‌های کوتاه لار و جشنواره پسامهر فسا، انگیزه‌ی خوبی برای گروه‌های نمایشی بوده است. بازگیر می‌گوید: «یک سری کارها را هم بیشتر برای جشنواره‌ها آماده می‌کردیم، از جمله جشنواره پسامهر فسا. مثلا «عروسی شغال» را اختصاصا برای این جشنواره کار کردیم که متاسفانه به دلایل مالی جشنواره، ما را راه ندادند و ما سرخورده شدیم و یکی دو بازیگر هم دانشجو بودند و رفتند و به اجرا نرسیدند.»

اوج و فرود در کار گروه‌های نمایشی همیشه هست. بازگیر می‌گوید: «در سال‌های بعدش هم جسته‌وگریخته کارهایی را اجرا کردیم و صحنه را خالی نگذاشتیم. «کله‌پوک‌ها» از نیل سایمون در سال ۹۷ آخرین کاری بود که روی صحنه بردیم. بعدش هم به خاطر کرونا، کل جامعه تئاتر رفت توی فاز سکوت. بعد از آن هم کاری نکرده‌ایم.»

بازگیر و گروهش در اجرای نمایش‌نامه‌خوانی هم دستی بر آتش دارند و اجرای آن را شدیدا توصیه می‌کنند: «سوای این نمایش‌های صحنه‌ای، یک دوره‌ای بحثی راه افتاد تحت عنوان نمایشنامه‌خوانی که خیلی هم از آن استقبال شد و بازخورد خوبی داشت. هزینه و دکور خاصی هم ندارد. ما تجربه دو نمایشنامه‌خوانی داشتیم: «پژو ۲۰۶» نوشته متین محسن‌پور، که استقبال از آن به حدی بود که در نمایش صحنه‌ای اینقدر استقبال ندیده بودیم؛ و نمایشنامه «دزدها همه دزد نیستند» از داریو فو. یک نمایشنامه دیگر هم می‌خواستیم از داریو فو کار کنیم ولی بازیگر پیدا نشد.»

بچ دامو، نمایشی طنز با زبان اوزی

علی بازگیر نمایش طنز «بچ دامو» را به زبان اوزی در سال ۱۳۸۶ در سالن بهروزیان اوز به روی صحنه برد. این نمایشنامه را سروش پیشداد، همبازی همیشگی او، با کمک خودش نوشته بود و خودشان همراه با یک بازیگر جوان دیگر، بهمن رحیمی، در آن بازی کردند. خلق شخصیت «بچ دامو» چنان تجربه‌ی شیرینی بود که این دو نفر هنوز هم این تیپ شخصیتی را در نمایش‌ها و میان‌پرده‌های به خود می‌گیرند و اجرا می‌کنند. بازگیر با همراهی سروش پیشداد می‌گوید: «بچ دامو در اصل ذهنیت شخصی خودمان از قالب نمایشی برای دو شخصیت طنز بود که برای شهر اوز همیشه ماندگار باشد. تا هر جا بخواهیم انتقادی از مسائل شهر بکنیم، از این شخصیت‌ها استفاده کنیم. چون وقتی کاراکتر پیرمرد لغزی بخواند و حتی بد و بیراه بگوید، به کسی برنمی‌خورد. یک پیرمرد در اوز بود که شبیه به این پیرمرد بود و همه‌جا می‌رفت و هر چی می‌خواست می‌گفت. هیچکس هم کاری بهش نداشت. از او الگو گرفتیم. واقعا هم موفق بود. کمک دوستان خیلی بود. پیشداد در نوشتن خیلی کمک کرد. عندلیب هم در طراحی حرکات خیلی کمک کرد.»

اینگونه است که اولین نمایش با حضور دو شخصیت «بچ دامو» با بازی علی بازگیر و سروش پیشداد به روی صحنه می‌رود. بازگیر می‌گوید: «سعی کردیم داستان نمایش به‌روز باشد، هرچند شاید برای الآن معنای کمتری داشته باشد ولی آن زمان تمام معضلات شهر مثل کانال‌های گاز شهر و مشکلات جوانان و بیکاری و مهاجرت جوانان به خارج و غرب‌زدگی را بیان کرده بودیم.»

بازگیر در مورد تاثیر این شخصیت‌های نمایشی در سطح شهر اوز هم می‌گوید: «این بچ دامو هنوز هم ادامه دارد و جسته و گریخته در نمایش‌های کوتاه از آنها استفاده می‌کنیم و مسائل مربوط به شهر را به همین شیوه بیان می‌کنیم. بعضا در کوچه و خیابان هم افراد تشکر می‌کنند که خیلی خوب انتقادات را بیان کردید. در اکثر مراسم دولتی و مناسبتی اجرا می‌کردیم. آقای اصغر فرودی که آن موقع بخشدار اوز بود، برنامه‌ای چیده بود که در سخنرانی‌ها از ما دعوت کنند و برویم نقد کنیم. فرودی یک بار مرا کنار کشید و گفت: چه ۵ دقیقه نمایش شما چه دو ساعت حرف زدن من! حرف من را کسی گوش نمی‌کند ولی حرف شما را می‌شنوند و لذت می‌برند.»

ادامه‌ی راه به هر طریق

بسیاری از گروه‌های تئاتری دونفره، اکنون در فضای مجازی از جمله در اینستاگرام فعالند و بازخورد زیادی هم می‌گیرند. شاید زوج هنری بازگیر و پیشداد هم می‌توانستند در این فضا کار کنند، اگر شرایط مهیا بود. بازگیر درباره دودلی‌اش برای ورود به اینستاگرام می‌گوید: «یک خرده از فضای مجازی می‌ترسم چون چیزهای بدی دیده‌ام. شما می‌آیید که کار خوبی انجام بدهید ولی جبهه‌گیری‌های بدی انجام می‌شود. من در این مورد با خانم هاشمی و آقای عندلیب هم صحبت کردم. هر دو گفتند مشکلی ندارید و استقبال هم کردند. ولی شخصا اذیت می‌شوم.»

او از قصدش برای اجرای نمایش‌های خیابانی هم صحبت می‌کند: «کمی تنبلی از خودمان بود. قصد داشتیم به صورت خیابانی پنج‌شنبه‌ها در فضای باز، این دو کاراکتر را بیاوریم و معضلات شهر را به صورت سریالی بازگو کنیم. ولی امیدوارم طوری برخورد نکنند که از خیرش بگذریم.»

در این بخش از صحبت‌های بازگیر، نوعی دلخوری و خستگی از سختگیری‌ها در عرصه نمایش مشهود است، چیزی که باعث شده از دهه ۸۰ و ۹۰ که او دهه طلایی تئاتر اوز می‌خواند، فرسنگ‌ها فاصله بیفتد: «مثلا جشنواره نمایش گراش را بستند و هنوز هم کسی پاسخگویشان نیست. در لار هم برای نمایش «خسوف» از آقای بلندگرامی، هنوز حتی اجرای عمومی هم نرفته بودند، که نامه آورده بودند که این قسمت‌ها را باید عوض کنید! این برخوردها را که آدم می‌بیند، دلسرد می‌شود. شما فکر کنید با یک گروه ده‌نفره کار کرده‌اید و ۳-۴ ماه زحمت کشیده‌اید. یک‌دفعه نامه می‌آید که نمی‌توانید. خودت شاید تحمل کنی، ولی دینی که به بچه‌ها داری چه؟ این همه زحمت و هیچ؟ هیچکس هم جوابگو نیست. پول و هزینه و زمانی که گذاشتی هیچ. ولی جوابگویی هم نیست. این مسائل را که می‌بینی دچار خودسانسوری می‌شوی.»

اما این سختی‌ها در کار نمایش، کسانی مثل بازگیر و پیشداد را تنها مصمم‌تر می‌کند. بازگیر عشق به صحنه و عطش یادگیری را مهم‌ترین دلایل این سختکوشی می‌داند: «من همیشه سعی کرده‌ام یاد بگیرم تا یاد بدهم. از بازیگر صفرم چیزهایی یاد گرفته‌ام که هیچ جای دیگری یاد نمی‌گیرم. همیشه عطش یادگیری دارم.»

 

 

بخشی از عکس‌ها و پوسترهای نمایش‌های علی بازگیر

 

خروج از نسخه موبایل