صادق رحمانی: فرصتی دست داد که از نمایش «۱۱۳ دقیقه پس از غروب» در سالن استاد جمالی در لار دیدن کنیم. این نمایش غمانگیز پیش از این در اوز نیز با اقبال عمومی روبهرو شده بود؛ پس از آن که در گراش امکان به صحنه آمدن پیدا نکرد.
حکایت نمایش درباره خروج آمریکاییها و سقوط دولت اشرف غنی در افغانستان است. اکنون دولت به دست طالبان افتاده است و ورق برگشته است. کسانی که با آمریکاییها و دولت قبل همکاری داشتهاند در معرض خطر قرار دارند. طالبها خانه به خانه در پی آنان میگردند. این وضعیت حتی برای مردم عادی نیز تراژیک شده است. مردم پس از روی کار آمدن دولت طالبها در حال فرار و مهاجرت هستند.
تارون مرد جوانی که همسرش بیبی در زایشگاه به سر میبرد، به اتهام همکاری با آمریکاییها در خانه خواهرش عافیه پنهان شده است. او از طریق اینترنت منتظر پذیرش و ویزای آمریکاست. جاوید همسر عافیه با طالبان همکاری دارد. عافیه همسایهای به نام لیلا دارد که خواسته و ناخواسته به این تراژدی وارد میشود. در نهایت پس از کشوقوسهای زیاد، عافیه خطر دستگیری تارون را احساس میکند و مجبور به اتخاذ تصمیمهای سختی میشود. در نهایت آنچه پراهمیت میماند، یک نوزاد است که همیشه نشان زایندگی، امید به زندگی و امید به آینده است.
صحنه نمایش به هنگام ورود تماشاگرها شروع شده است. تارون که با تلویزیون روشن به اخبار شبکه طلوع افغانستان نگاهی دارد، در اینترنت به دنبال خبر تازه برای مهاجرت است. این صحنه کشدار با موسیقی ملایم همراه است.
بازی بازیگران از نظر واقعی بودن و روانی همه در سطح هم بود. عافیه با بازیهای پر استرس که آن را به تماشاگر منتقل میکند، نقش نخست را ایفا میکند. بازیها مقبول بود. میزانسن دقیق انتخاب شده بود به گونهای که چشم تماشاگر تمام صحنه نمایش را درمینوردید. لهجهی افغانستانی بازیگرها نیز مقبول بود. همهی آنها با روانی صحبت میکردند و مشخص بود برای این کار تمرین ویژهای کردهاند.
تضاد بین بازی عافیه که با حرکات تند ویژه تئاتر همراه بود، و جاوید که بسیار آرام، کمحرف و زیرپوستی بازی میکرد، از نظر کارگردانی دقیق به نظر میرسد: از طرفی، مهر خواهری عافیه برای اداره زندگی و نجات جان برادرش و از طرف دیگر، حس گناهی که جاوید برای همکاری با طالبان در خود حس می کرد، او را در خود فرو برده بود.
همچنین کارگردانی بازیهای تارون و لیلا برای لحن هیجانی این دو نیز به خوبی طراحی شده بود و حسهای واقعی را به تماشاگر القا میکرد.
در دو ساعت نمایش، تماشاگر صبورانه داستان را دنبال میکند. به نظرم کار، در یک نگاه کلی و با جزئیاتی که کارگردان در نظر گرفته بود، مقبول بود. به همه دستدرکاران نمایش دستمریزاد باید گفت.
پیشنهاد میکنم یک اکران ویژه نیز برای خانوادههای افغانی ساکن در منطقه اجرا شود تا واکنش آنان را نیز از دیدن نمایش شاهد بود.
صادق رحمانی
ششم اردیبهشت ۱۴۰۳