هفتبرکه: به کوشش حبیبالله فروزش، روایت مستند زندگی و شهادت جوانترین سردار دفاع مقدس، سردار ناصر عظیمی، در کتاب «سردار جوان» منتشر شد. در بخش اصلی این کتاب ضمن روایت مستند عملیات قدس ۳ و نحوه شهادت او، تعدادی از سرداران دفاع مقدس نیز خاطرات خود را روایت کردهاند.
به گزارش هفتبرکه، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس کتاب سردار جوان را زمستان ۱۴۰۲ منتشر کرد. حبیبالله فروزش، پژوهشگر و نویسنده این کتاب، تلاش کرده است که روایتی مستند از زندگی و نحوه شهادت سردار شهید ناصر عظیمی داشته باشد و برای این کار با تعداد زیادی از همرزمان شهید و سرداران دفاع مقدس گفتگو کرده است. این کتاب ۱۲۰ صفحهای به صورت رنگی به همراه عکسهایی از سردار ناصر عظیمی و دیگر راویان داستان منتشر شده است.
حبیبالله فروزش متولد ۱۳۴۴ و از رزمندگانی است که به جز حضور در جبهه، فعالیتهای فرهنگی متنوعی داشته و از بانیان رادیو گراش در آن زمان بوده است. او بعد از دوران دفاع مقدس با کنگره سرداران و ۱۲۰ شهید گراش همکاری داشت و در سالهای بعد نیز در قالب نرمافزارو سیدی، کارهای نمایشی، وبلاگ و صفحههای اینستاگرامی، خاطرات و تصاویر شهدای گراش را منتشر میکند.
ناصر به روایت حبیب
فروزش در مورد انتخاب شهید ناصر عظیمی به عنوان نخستین کتاب خود به هفتبرکه گفت: «من و ناصر از بچگی و دوران مدرسه و جنگ خیلی رفیق بودیم و همیشه دلم میخواست برای ناصر کاری انجام بدهم. هر وقت ناصر میخواست به جبهه برگردد همیشه به او میگفتم که ناصر بیا یک مصاحبهای بگیریم. اینها میماند و تاریخ میشود. ولی هیچ وقت زیر بار نمیرفت که این کار انجام بگیرد و حتی سفر آخری که رفت گفت ان شالله این سفر را میروم و اگر برگشتم دیگر انجام میدهیم.»
فروزش گفت: «از حدود دو سال قبل، کار جدی روی این کتاب را شروع کردم. اگر میخواستم کامل بنویسم، کتاب حدود بیش از ۳۰۰ صفحه میشد ولی کمکم به خاطر مسائل سیاسی شهر و در نظر گرفتن آبرو و حیثیت خیلی از افراد و وقایع مربوط به گروهکها در مدارس و انجمنها، بخشی از مطالب حذف شد و در نهایت کتاب با ۱۲۰ صفحه به پایان رسید. نوشتن همین هم در قدرت من نبود که همه مطالب را جمعآوری کنم و خیلی از سرداران سطح یک لشکر ۱۹ فجر شریک شدند و اطلاعاتی را در اختیارم گذاشتند. خصوصا سردار نیکنام که لاری هم هستند و در آن زمان فرماندهی گروهان بودند اطلاعات ذیقیمتی دادند. چون خودشان شاهد عینی در عملیات قدس ۳ بودند و حدود ۵۰ درصد از وقایع میدانی را ایشان تعریف کردند.»
بخش عمده کتاب، خاطرات سرداران لشکر ۱۹ فجر استان فارس از سردار عظیمی است. فروزش گفت: «خاطرات بیش از ۲۰ تن از سرداران و همرزمان را در کتاب آوردم و سعی کردم که مطالبشان دست نخورده و مستند باشد. یکی از خصوصیات این کتاب این است که خط به خط آن مستند است، یعنی هر اتفاقی که در این کتاب تعریف و گفته شده، کلا مستند است و نقل قولهای حداقل ۴۰ تن از افرادی است که خودشان در جریان کار بودند، چه طی چند سال حضور در جبهه و چه در جریان آخرین عملیات. خودم برای نوشتن کتاب وقتی به بنبست میرسیدم میرفتم سر قبر ناصر و میگفتم خودت راه را نشان بده که چه کاری باید انجام بدهم.»
از وبلاگنویسی تا کتاب
پیش از این کتاب نیز فروزش در قالب چند وبلاگ خاطرات خود را منتشر میکرد. او در مورد انگیزه خود برای وبلاگنویسی میگوید: «وبلاگنویسی مربوط به حدود ۲۰ سال قبل است. من همیشه احساس خطر میکردم که این خاطرهها از بین برود. الان هم که بعضی از دوستان زنگ زدند و میگفتند خوشحالیم که بالاخره کتاب چاپ شد، بنده گفتم که خیلی خوشحال نیستم، چون از بین مضامین مربوط به شهدا، این فقط یک کار بود که توانستیم انجام بدهیم و بقیه شهدا بر گردن ما حق دارند و باید تا جایی که بتوانیم برای همه شهدای عزیز انجام بدهیم.»
فروزش در مورد دیگر پروژههای خود برای تدوین تاریخ دفاع مقدس در گراش میگوید: «چند کتاب در دست اقدام است که هر کدام بخشی را انجام دادهام. یکی اسمش را روایت معتبر گذاشتهایم که ممکن است تغییر بکند. این کتاب خاطرات شبهای اطلاعات عملیات است و خاطرات جذابی از رزمندگان این واحد دارد. کتاب دیگر هم خاطرات حاج حسن مهرابی از جبهه سوریه است که داستانهای خیلی جذابی دارد. یک کتاب دیگر هم به نام مردان آبی است. با خیلی از غواصها صحبت کردم و قول دادند که میآییم و صحبت میکنیم ولی گراشیهای خودمان همانطور که میدانید خیلی سخت است که راضیشان کنیم که صحبت کنند. نقش شهرستان گراش در دفاع مقدس، یک کتاب سراسری است که تمام شهرستانها دارند و در این کتاب هم با محوریت دکتر امیرحمزه مهرابی و مهندس مظفریفرد همکاری دارم.»
فروزش بخش عمده کار این کتاب از پژوهش تا صفحهآرایی و طراحی روی جلد را به صورت فردی انجام داده است. میگوید: «در طول کار متوجه شدم آن چیزی که شما میخواهی دیگران نمیتوانند بنویسند یا انجام دهند. خیلی از دوستان همیشه میگویند حبیب تو کتاب زیاد مطالعه کن و تکنیکهایش را یاد بگیر. من در جواب میگفتم آنها تنها تکنیک نوشتن است و آنچه که در دل من است نمی تواند بیان کند و همیشه هم سعی میکنم که چیزی نخوانم تا بتوانم هر چی در دل دارم ساده و روان بگویم و به این شکل اگر باشد جذابتر است تا این که من الگو بگیرم از فلان کتاب. من سعی کردم که یک چیز خاصی باشد. حتی قسمت ورود به زندگینامهاش هم بر خلاف آن کتابهایی که تا حالا نوشتهاند، یک مدل دیگری وارد شدیم و وقتی بخوانید متوجه میشوید.»
فرهنگ جبهه مهمتر از خاطرات جنگ است
از حبیبالله فروزش پرسیدیم که آیا قصد ندارد خاطرات خود را مکتوب کند؟ او تبیین فرهنگ جبهه را مهمتر از خاطرات جنگ میداند: «در رابطه با خاطرات خودم هم مثل من مثل کسی است که گفت ما ۳ ماه رفتیم جبهه و ۳۰ سال است که داریم خاطره تعریف میکنیم و تمام نمیشود، حالا نقل من است! دو تا خاطرهای که در رابطه با ناصر است در این کتاب آوردهام. به جای آن سعی می کنم که فرهنگ جبهه را بتوانیم به نسل بعد انتقال بدهیم. حالا این که ما رفتیم آنجا زدیم و کشتیم خیلی روتین شده و همه همان را مینویسند که شب عملیات شد و فلان شد. جنگ است یا میکشی یا کشته میشوی. ولی آن چیزهایی که باعث میشود که مردم یاد بگیرند این است که خود جبهه یک زندگی بوده، یعنی ۸ سال آدمها با فرهنگ و سن متفاوت در یک محیط دو در سه و در آفتاب ۶۰ درجه زندگی کردند و آن عشقی که انسانها را آنجا کنار هم نگه میداشت، این مهم است که به نسل بعد منتقل بشود »
فروزش یکی از مشکلات را بازخوردهای گاهی منفی مخاطبان میداند. ولی با همه این کنایهها کارش را به خاطر چیزی که به آن باور دارد ادامه میدهد: «سری قبل یک تیتری زده بودید که حبیب فروزش ۴۰ سال قبل به جبهه رفت و هنوز برنگشته است. این هنوز برنگشته است چند پهلو بود و خیلیها کامنتهای بدی زیر پست گذاشته بودند. مثلا نوشته بودند که این فرد مغزش پوسیده است. هنوز فکر میکند دنیا در جنگ است یکی نوشته بود او باید درمان شود.»
کتاب سردار جوان در هفتههای آینده رونمایی رسمی خواهد شد.