هفتبرکه – نوریه بلبل : خبر کوتاه است و مهم: شادی کنسرت به گراش برگشت. بعد از یک وقفهی چهار سال و نیمه در برگزاری کنسرت در گراش، این بار سالن شوری شبی متفاوت را تجربه کرد. بعد از سالها تجربهی دلهرهآور و استرسزای کنکور سراسری، این بار سالن شوری پر از شور و تخلیهی انرژی بود. سامان جلیلی خوانندهی پاپ کشور با صدایش زمستانِ هنوز سرد نشدهی گراش را گرمتر از قبل کرد.
پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲ گراش کمی متفاوتتر از همیشه بود. در دو سانس بیش از هزار نفر برای کنسرت به سالن شوری آمدند. با تکمیل شدن ظرفیت بلیتفروشی، حدود ۶۰ صندلی نیز اضافه شده بود تا همه بتوانند در سالن حضور داشته باشند. بلیت ۳۵۰ هزار تومانی این کنسرت نیز نتواست جلو استقبال علاقهمندان موسیقی را بگیرد.
سامان جلیلی که ۱۵ سال است میخواند، این بار در گراش خواند. در تجربهی اولی که در گراش داشت، او مورد استقبال کمنظیر همشهریها و مردم شهرهای همسایه قرار گرفت. تهیهکنندهی این برنامه احمدرضا خودکامه بود، کسی که با مجریگری در برنامههای گراش او را میشناسیم. البته این بار در جلو صحنه نبود و کار را در پشت صحنه پیگیری میکرد.
چهرههای بشاش و ذوقدار مردم بعد از سانس اول نشان از این میداد که من هم قرار است دقایقی بعد شور حبس شدهی چند سالهام را آزاد کنم و شبی خاطرهساز را تجربه کنم.
قبل از کنسرت
تاخیر که مهمان همیشگی تمام مراسمهاست، این بار هم سروکلهاش در این مراسم پیدا بود. مردم دستهدسته وارد سالن میشدند و بعد از جاگیر شدن، بینشان پرسه زدم و از حال و هوایشان پرسیدم. «تفریح» نکتهی مشترک همهی صحبتها بود. یکی از خانمهای تماشاگر گفت: «گراش و لار و اوز به جز صحرا رفتن تفریحی برای خانمها ندارد و این کنسرت باعث شده از آن تفریح تکراری کمی فاصله بگیریم و انتخاب اولمان بشود.» از او پرسیدم آیا ممکن است یکی از دلایل حضورش به خاطر آخر هفته بودن این برنامه باشد؟ گفت: «نه من کلاً زیست شبانه دارم و شبها تا ۲ صبح بیدارم. برایم اول و آخر هفته فرقی ندارد.»
بیشترین نکتهای که توجهام را جلب کرد حضور مردم با خانوادههایشان بود. مردم با کیسههای پر از خوراکی به دنبال شمارههای صندلیشان بودند و عوامل اجرایی حاضر در سالن راهنمای آنها در پیدا کردن صندلیهایشان بودند.
سالن پر شد و کمی از هیجان فروکش شدهی تماشاگران با تیزر تبلیغاتی دوباره اوج گرفت.
حین کنسرت
بعد از شمارش معکوس ۶۰ به ۱ بالاخره انتظارها به سر رسید و سامان جلیلی به روی صحنه آمد. مردم تنها ابزار پذیراییشان همان دست و جیغ و هورای همیشگی بود. تقریباً صدا به صدا نمیرسید. همه موبایل به دست لحظاتی را که به چشم میدیدند، به جز حافظهی تصویری مغزشان به حافظهی تصویری موبایلشان هم میسپردند. پناه بردن به موبایل کاری است که خیلیها در حین کنسرت انجام میدادند. بعضی از آهنگها حرف دل خیلیها بود. این را از همخوانی کردنشان و تکان دادن سر و دستهایشان با آهنگ متوجه شدم. رقص نورهای روی سقف و دیوار در هماهنگی بین مردم و خواننده کم میآوردند و خودشان را تسلیم این هماهنگی میکردند. آهنگهای شش و هشت از تمامی آهنگها پرمشتریتر بود. بعد از هر آهنگ، صدای مردم برای آهنگهای شاد بلند میشد. از گوشه گوشهی سالن اسم کوچک خواننده شنیده میشد که میگفت: «سامان دوسِت داریم».
حتی قطعی چند لحظهای صدا هم نتوانست شب پر از هیجان مردم را خراب کند و نوازندهی جاز با هنرنماییاش با دل مردم همراه بود. آهنگ خداحافظی خواننده یک آهنگ شاد بود و نظر خواننده این بود که «من دلم نمیآد با آهنگ غمگین شماها را بفرستم خانه».
بعد از کنسرت
کنسرت تمام شد. گروهی از مردم سریع از صندلیهایی که دقایقی شاهد شادی آنها بود جدا شدند. بعضی دیگر از مردم اما دلشان نمیآمد از صندلیها سالن شوری دل بکنند. از آنها که نشسته بودند پرسیدم، چطور بود؟ در جوابم گفتند: «عالی، عالی بود. کاش باز هم از اینجور برنامهها برگزار میشد.»
از بغل دستیاش که خیلی کم سن و سال میزد، پرسیدم نظرت در مورد این برنامه و اینجور برنامهها چطور است؟ در جواب گفت: «من بیشتر برای اینکه الان وسط امتحانهای مدرسه هستیم و کمی حال و هوایم عوض بشود آمدهام. ولی باز هم دلم میخواهد این برنامهها در شهر ادامهدار باشد.»
گروهی از مردم از تاخیر به وجود آمده و معطلی در موقع ورودشان کمی دلخور بودند. رضایت بعضیها هم بیشتر به خاطر کیفیت برگزاری برنامه بود چون در تجربههای قبلیشان در شهرهای همجوار در برگزاری برنامههای کنسرت، گاهی تجربههای بدی داشتند. باز هم «تفریح» نکتهای بود که هم خانمها و هم آقایان در آن اشتراک نظر داشتند و خواهان برگزاری هر چند وقت یک بار کنسرتها و برنامههای اینچنینی در شهر بودند.
سامان جلیلی بعد از کنسرت در رستوران حاتم حاضر بود و با هواداران خود عکس گرفت. او در مورد حضور در گراش گفت: «مردم گراش عالی بودند به من که در اجرای گراش خیلی خوش گذشت. امیدوارم به مردم هم خوش گذشته باشد.»
بعد از بعد کنسرت
روز بعد از کنسرت با احمدرضا خودکامه در مورد بازخوردهای مردمی صحبت میکنیم. میگوید: «الحمدالله بعد از برنامه بسیاری از حاضرین به من مراجعه و تشکر کردند. نکته جالب برای من به جز حاضرین از گراش و لار و اوز که بخش عمده مخاطبان بودند، ما مهمانهایی از شهرهایی مثل لامرد، بیرم و بستک داشتیم و خوشحالم برای این برنامه هنری در گراش میزبان آنها بودیم.»
از خودکامه در مورد کنسرتهای بعد پرسیدیم. گفت: «امیدواریم این برنامه فتح بابی برای برنامههای بعدی باشد. ما در این برنامه ثابت کردیم در چارچوب قانون و چیزی که معتهد شدیم میتوانیم برنامه را اجرا کنیم. شاید قبل از اجرای برخی افراد نگران بودند که اتفاقهای رخ بدهد که نتوان کنترل کرد اما خوشبختانه با همکاری دوستان توانستیم برنامه را با بهترین کیفیت و بدون کوچکترین مشکل برگزار کنیم. در صورتی که همکاری بین مسئولین شهرستان وجود داشته باشد ما آمادهایم که برای برگزاری برنامههای بعدی هم اقدام کنیم.»
خودکامه گفت: «در فضای مجازی هم سلیقههای مختلف اظهار نظر کردند ولی در کل هم در فضای مجازی و هم حضوری بیشتر افراد تشکر کردند و تقاضا داشتند این برنامه ادامهدار باشد که در صورت همکاری مسئولین ما هم مشتاق هستیم برنامههای دیگری داشته باشیم.»
حالا که کمی از تب و تاب کنسرت فروکش کرده است و همه دوباره به روزمرگی خود برگشتهاند لازم دانستم که برای برنامههای کنسرت در آینده، تهیه کنندگان اینگونه برنامهها پیشنهاد بکنم که پکیج آبِ گرم و لیمو و عسل را هم در کنار فروش بلیطهای کنسرت لحاظ کنند که هم برای سلامت حنجرههای تماشاگران خوب است و هم برای اینکه فردای شب کنسرت با جمعی صدا گرفته از مردم در سطح شهر مواجه نباشیم. با تشکر.
عکسهای هادی افشار