نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

الو، پیک موتوری؟ / گزارشی از دو دهه حضور پیک‌ها در حمل و نقل گراش

هفت‌برکه – فاطمه یوسفی: سر و صورتش را با چفیه پوشانده و با دستان یخ‌زده‌اش خروجین را روی هوندا تنظیم می‌کند. لیست سفارش‌ها و آدرس‌ها را در جیبش می‌گذارد و بعد از این که با احتیاط اجناس را در خروجین جا می‌دهد، هندل می‌زند. می‌گوید: «در این اوضاع، حقوق پیک موتوری دردی از ما دوا نمی‌کند اما برای هندل کردن سطحی زندگی‌مان راهی جز هندل زدن نداریم.»

در حال حاضر گراش دفتر پیک موتوری ندارد. خلیل بصیری آخرین دفترداری بود که یک سال پیش، دفتر پیک موتوری‌اش را تعطیل کرد. اما شهر هنوز به پیک موتوری‌ها نیاز دارد و برای همین است که هنوز رانندگانی به صورت سیار و خصوصی و یا به عنوان شاگرد سوپرمارکت‌ها و ساندویچی‌ها فعال هستند و کار مردم را راه می‌اندازند.

امروز ۲۶ آذرماه که روز حمل و نقل و رانندگان است، تاریخچه‌ی حضور پیک موتوری‌ها در گراش را در بیش از دو دهه مرور می‌کنیم.

 

مدیر ۱۰۱۰: دیگر نمی‌صرفید

شماره بصیری را پیدا می‌کنم و تلفنی با او حرف می‌زنم، با لحن دلگیرانه‌ای می‌گوید: «دنبال چه هستید؟ دیگری چیزی از پیک موتوری‌ها در گراش نمانده است.»

و بعد ادامه می‌دهد: «من آخرین دفتردار و مسئول پیک موتوری ۱۰۱۰ بودم. حدود دوازده سال پیش در سال ۹۰ دفتر پیک موتوری‌ام را با ۲۵ راننده در اول خیابان درمانگاه افتتاح کردم. اما اولین پیک موتوری گراش خوش‌رکاب بود که برمی‌گردد به سال ۷۹. بیشتر راننده‌های پیک موتوری فعالیتشان را از آنجا شروع کردند. و بعد از آن تندر، ۷۱۰۰،  امین و ۱۰۱۰ فعال شدند و بعد از مدتی حجم مشکلات باعث شد یکی‌یکی این دفاتر پیک موتوری هم بسته شود.»

می‌گوید: «با حساب کردن سابقه‌ی همکاری‌ام با خوش‌رکاب، حدود ۱۹ سال است که پیک موتوری‌ام. بعد از این که سال ۱۴۰۱ دفتر را تعطیل کردم، باز هم شغلم را ادامه دادم و به صورت خصوصی کار می‌کنم و مشتری‌های خودم را دارم. اما این روزها گاهی اوقات خرید و فروش موتورسیکلت و خودرو نیز انجام می‌دهم.»

دلیل بسته شدن دفتر را که می‌پرسم، جواب می‌دهد: «هر چقدر مشکلات اقتصادی ما و مردم بیشتر شد، امکان خدمات‌رسانی از سوی ما و تقاضا از سوی مردم کمتر شد. ما مجبور بودیم به دلیل گرانی بنزین و استهلاک موتور و خرج و دخل زندگی، کرایه را گران کنیم. و از طرفی مردم هم ترجیح دادند پولشان را برای ضروریات زندگی خرج کنند و تا جایی که برایشان ممکن است خودشان کارهای خودشان را انجام دهند. زن‌ها گواهینامه گرفتند و احتیاج‌شان برای رفت و آمد در سطح شهر کمتر شد. دولت انجام خدماتی چون کارهای بانکی و صدور بیمه اجتماعی را بدون حضور شخص و به دست افراد دیگر ممنوع کرد. سرما و گرمای هوا و سختی کار رانندگان پیک موتوری و نداشتن نیرو و راننده باعث شد به جایی برسیم که دیگر کار کردن در دفتر برای ما نمی‌صرفید. اواخر چند راننده برایم مانده بودند، اما علی‌رغم میلم آن‌ها را از تصمیم مطلع کردم و آن‌ها هم از کار بیکار شدند.»

تعطیلی پیک موتوری‌ها کام بعضی از مردم را تلخ کرد. بصیری می‌گوید: «هر زمان کاری برای میانسالان انجام می‌دادیم، به جانمان دعا می‌کردند. پیرمرد و پیرزن‌هایی بودند که کسی را نداشتند یا بچه‌هایشان وقت نداشتند به آنها برسند و ما کارشان را راه می انداختیم. و خانم‌های خانه‌داری که همسرانشان برای کار مهاجرت کرده بودند. این دو گروه نگران تعطیل شدن ما بودند اما به هر حال آنها شماره‌های ما را دارند و ما به صورت خصوصی همچنان به آنها خدمات‌رسانی می‌کنیم.»

می‌گوید: «دیگر ارزشش را نداشت که دفتر را نگه دارم. الان هم دیگر ارزشش را ندارد که راه بیافتد. ما هیچ پشتوانه و حمایتی نداشتیم و حالا هم نداریم. یادم است آن اوایل ساعت ۵ و نیم صبح برای حاضر بودن در دفتر و انجام کار از خانه می‌زدیم بیرون. حالا ساعت ۹ و نیم یا ۱۰ از خانه بیرون می‌آیم. چون می‌دانم ارزش ندارد که وقت بگذارم.»

بصیری فکر می‌کند که دیگر کار از کار گذشته است: «ببینید، دیگر به جایی رسیدیم که حتی پیغام و درخواستی هم از مسئولین ندارم. آنها باید کاری می‌کردند که نکردند و حالا هم دیگر فایده‌ای ندارد. من دیگر برنمی‌گردم به دفتر پیک موتوری.»

او گله‌ای هم از مردم دارد: «پیک موتوری‌ها هم مانند همه گاهی درگیر مشکلات و بیماری می‌شوند. بعضی از مشتری‌ها حتی اگر یک بار نتوانم یا نرسم کارشان را انجام بدهم، بعد از آن به من زنگ نمی‌زنند.»

مدیر خوش‌رکاب: دستمزد کم / نیروی کم

این بار با علی‌‌اصغر شیخی تماس می‌گیریم تا برایمان از خوش‌رکاب، اولین دفتر پیک موتوری گراش حرف بزند. می‌گوید: «دفتر خوش‌رکاب اول بلوار سپاه و جنب پارک لاله سال ۷۹ افتتاح شد.‌ مسئول دفتر در ابتدا عباس امانتی بود و بعد حسن آذربار امتیاز را خرید و در نهایت من مسئول دفتر شدم. دستمزد رانندگان این قدر کم بود که هر کدامشان درگیر کار دیگری شدند. یک نفر آرایشگر شد، یک نفر طلبه، چند نفر رفتند دنبال کار فنی و آزاد. آن زمان دلیل بسته شدن بیشتر این بود که کسی در این شغل نمی‌ماند و نیرو کم داشتیم.»

خوش رکاب که بسته شد، دفتر پیک موتوری تندر در سال ۸۴ افتتاح شد. ناصر افشار می‌گوید: «دفتر خوش رکاب اول خیابان درمانگاه قرار داشت. من به همراه برادرم نادر، شراکتی دفتر را از مصطفی محبی تحویل گرفتیم و چهارده راننده داشتیم. حدود ۲ سال دفتر را چرخاندیم تا این که نوبت به خدمت سربازی من رسید و برادرم نیز استخدام اداره کمیته امداد شد. و بعد از آن سال ۸۵ خلیل مقدسی دفتر را تحویل گرفت و آن را به امین تغییر نام داد. او هم زیاد نتوانست دوام بیاورد و یک سال بعد تعطیل شد. این بار همین دفتر در اول خیابان درمانگاه را خلیل بصیری تحویل گرفت و نام آن به ۱۰۱۰ تغییر یافت.»

مدیر ۷۱۰۰: قدرت ادامه نداشتیم

تا این که پیک موتوری ۷۱۰۰ سال ۹۰ فعالیتش را آغاز کرد. علیرضا فرجی می‌گوید: «دفتر ما در بلوار سرداران روبه‌روی مسجد حاج فضل‌الله در خیابان تمیز، در ابتدا متعلق به علی‌اکبر نوبهار بود. ما از او تحویل گرفتیم. ما نیز قدرت ادامه دادن را نداشتیم و تعطیل شدیم. بی‌بنزینی، شرایط سخت، نداشتن راننده، اعتراض تاکسی تلفنی‌ها که مسافر قبول نکنیم و عدم حمایت مسئولین و… دلیل تعطیلی ما بود.»

علیرضا فرجی می‌گوید: «در حال حاضر پیک موتوری را کنار گذاشته‌ام و در سوپرمارکت کار می‌کنم. ولی شرایط زیاد هم تغییر نکرده است. وقتی اقتصاد کشوری بیمار باشد. همه صنف‌ها و کسب‌وکارها را فلج می‌کند.»

غلامی: روزی ۳۰۰ سرویس برای سوپرمارکت می‌روم

حمیدرضا غلامی را سوار بر موتورش روبه‌‌روی سوپرمارکت حسین رحمتی می‌بینم. او که ۱۸ سال است به عنوان پیک در این سوپر مارکت کار می‌کند، می‌گوید: «به نظر من داشتن پیک‌ موتوری برای هر سوپرمارکتی الزامی است. معمولا سوپرمارکت‌هایی که پیک دارند معامله‌ی بیشتری می‌کنند. ما اینجا صبح‌ها با ۳ موتور سفارش‌ها را به مقصد می‌رسانیم اما از ۵ عصر تا ۱۰ شب خودم تنها پیک می‌روم و در طول این مدت شاید حدود ۳۰۰ سرویس بروم.»

می‌گوید: «اوایل شروع به کارم حقوق ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومانی می‌گرفتم و با همان حقوق توانستم زمین بخرم و خانه‌ام را بسازم. ولی حالا در این هفت، هشت سال هر چی کار می‌کنم فقط هزینه‌ی خورد و خوراکمان می‌شود و نمی‌توانم هیچ پس‌انداز و پشتوانه‌ای داشته باشم. یک پیک موتوری با حقوق ثابت اگر خیلی فعال باشد، نهایت می‌تواند شش تا هفت میلیون دربیاورد. در این شرایط این حقوق برای یک مرد عیالوار نمی‌تواند جوابگو باشد. با این وجود، از شغلم راضی هستم چون در محله خودمان کار می‌کنم و با همه آشنا هستم.»

غلامی وضعیت رانندگان پیک‌های خصوصی را بدتر از رانندگان پیک با حقوق ثابت می‌داند و می‌گوید: «کسانی که به صورت خصوصی کار می‌کنند دیگر بدبخت‌تر از ما هستند. حداقل من اینجا حقوق ثابتی دارم. حقوق آن‌ها گاهی اوقات ممکن است حتی به ۴ تا ۵ میلیون تومان هم نرسد. وای به زمانی که مریض شوند یا در شرایطی قرار بگیرند که امکان کار کردن نداشته باشند.»

گرفتاری‌های شغل پیک موتوری کم نیست. غلامی ادامه می‌دهد: «اوایل خیابان‌ها خلوت‌تر بود و همه مراعات حال هم را بیشتر می‌کردند ولی حالا خیابان‌ها و کوچه‌ها شلوغتر شده است. خیلی از خیابان‌ها و کوچه‌ها در سطح شهر وضعیت آسفالت مناسبی ندارد یا جوی‌های آب در کوچه‌ها خیلی عمیق است و باعث خسارت می‌شوند. که نیاز است در این زمینه شهرداری نسبت به عملیات‌ بهسازی سریع‌تر اقدام کند. و گاهی اوقات هم کلانتری به دلیل بعضی از اشتباهاتمان موتورمان را می‌گیرد. من در طول این ۱۸ سال سه بار موتورم را کلانتری برده است.»

غلامی که هنوز نتوانسته موتورش را از پارکینگ کلانتری آزاد کند، ادامه می‌دهد: «چون موتورم بیمه نداشت نتوانستم موتورم را بیرون بیاورم. آن زمان حقوق من ماهی ۵۰۰ تا ۶۰۰ بود و هزینه‌ی خروج موتورسیکلتم آن موقع حدود ۲ میلیون می‌شد. یعنی حقوق ۴ ماه را باید می‌دادم که بروم بیمه‌اش‌ کنم و کارهایش را انجام بدهم که نتوانستم این کار را کنم. به مغازه‌دار پیشنهاد دادم خودتان یک موتور بخرید که با موتور خودتان پیک ببرم. چون نمی‌توانم با این حقوق موتورم را آزاد کنم. حالا خودشان موتور خریده‌اند و با موتور خودشان پیک‌ها را می‌برم. البته برای موتور خودشان هم همین اتفاق تکرار شده است. دو سه بار در خیابان تصادف کردم و موتور آنها به پارکینگ منتقل شد. بعد از آن سال، من دیگر موتور شخصی ندارم و باید از موتور مغازه استفاده کنم.»

او که از مسئولین گله‌مند بود در پایان گفت: «مسئولین هیچ حمایتی از ما نمی‌کنند. خیلی افراد هستند که به عنوان پیک موتوری دارند خرج خانواده را درمی‌آورند. حداقل از آن‌ها حمایت کنید. اینها با حقوق ۴، ۵ تومان نمی‌توانند زندگی‌شان را بچرخانند. مثلا کمک کنند من موتورم را از پارکینگ بیرون بیاورم. هر چند حالا هزینه آزاد شدن موتورم به ۴ تا ۵ میلیون رسیده است. این حقوق یک ماه کارم برای زن و بچه‌هایم است. من ۳ بچه مدرسه‌ای دارم. همه همکارانم این دردسرها را دارند.»

رحمان‌زاده: کار کردن شخصی را ترجیح می‌دهم

مرتضی رحمان‌زاده از رانندگان باسابقه پیک است که از همان ابتدا و با خوش رکاب کارش را شروع کرده و با تندر و ۷۱۰۰ نیز همکاری داشته است. شغلی که با آن همچنان خرج دختر ۱۳ساله و پسر ۷ساله و همسرش را درمی‌آورد. ترجیح او هم کار کردن به صورت خصوصی است و علاقه‌ای به همکاری با دفاتر پیک موتوری ندارد. می‌گوید: «من کار کردن شخصی را ترجیح می‌دهم. آدم آزادتر است و آدم خودش است. کسی دست و پا گیر نیست.

«حقوق و درآمد ماهیانه رانندگان پیک موتوری زمانی که در دفتر باشند، نسبت به زمانی که خصوصی و برای خودشان کار کنند، فرقی ندارد. ولی تفاوتی که دارد این است که در دفتر رانندگان باید بخشی از درآمد را هزینه کمیسیون بدهند و دیگر چیزی برای آدم نمی‌ماند. یعنی آن پول ناچیز را که درمی‌آوردیم، باید بخشی به دفتر می‌دادیم. الان یک تعمیر موتور خدا تومان برای ما آب می‌خورد. باید خدا خدا کنیم که موتورمان خراب نشود. خراب شود، کلا گرفتاریم. برای صاحبان دفاتر هم همین وضعیت است. نه بیمه‌ و حمایتی دارند و از طرفی باید مالیات هم پرداخت کنند. برای همین کسی تمایل به زدن دفتر ندارد. نمی‌صرفد. نه برای صاحب دفتر ارزشش را دارد و نه برای رانندگان.»

او از کارش خاطره‌های زیادی به یاد دارد. یکی از خاطره‌هایش مربوط به زمانی است که اعلام شده بود قیمت بنزین افزایش یافت. می‌گوید: «قیمت بنزین روی کار ما خیلی تاثیرگذار بود و است. یادم است بنزین که گران شد با چند نفر از رانندگان که دور هم نشسته بودیم، یک متن به نام «یاد بنزین» را نوشتیم و بعد با لحن و نوای پرسه‌ی گراشی با هم خواندیم. که با بلوتوث به طور وسیع در منطقه و حتی در کل ایران پخش شد. آن موقع اینترنت و موبایل مثل الان رواج نداشت و ما تازه فهمیدیم کاری که ما انجام دادیم یک طنز انتقادی بود.

خاطره دیگری که از ذهنم هیچ وقت پاک نمی‌شود، مربوط است به زمانی که با مادرم رفتیم پمپ بنزین تا بنزین بزنم. من مادرم را چند متر دورتر از پمپ بنزین پیاده کردم تا وقتی که بنزین می‌زنم در آن نقطه منتظرم بماند. در حال بنزین زدن که بودم گوشی‌ام زنگ خورد. مشتری بود. من با سرعت از پمپ بنزین حرکت کردم به مقصدی که مشتری آدرس داده بود. ۱۵ دقیقه بعد مادرم زنگ زد و متوجه شدم مشغله ذهنی باعث شده که یادم برود مادرم منتظرم است و او را گوشه‌ی پمپ بنزین جا گذاشته بودم.»

می‌گوید: «اگر کسی سرمایه داشته باشد که ماشین بخرد خیلی بهتر است. هم امنیت جانی دارد هم حداقل می‌تواند سرویس‌های برون شهری هم برود. ولی وقتی قیمت ماشین سر به فلک کشیده است، مجبوری با همین موتور بسازی.»

رضایی: ۸۰ تا ۱۰۰ خانواده با من تماس می‌گیرند

علی‌اصغر رضایی، همکار ما در هفت برکه دیگر پیک موتوری شهر است که با او هم‌کلام می‌شوم. می‌گوید: «حدود ۱۶ سال است که در این شغل هستم. از زمانی که کرایه‌ی پیک ۱۵۰ تومان بیشتر نبود. من در شرکت نئوپان در شهرک صنعتی کار می‌کردم. شرکت که تعطیل شد، آقای شیخی گفت اگر بیکاری، ما راننده لازم داریم. از آن موقع به بعد ما در این شغل ماندیم.»

او برای معرفی شغلش می‌گوید: «عده‌ای فکر می‌کنند پیک موتوری کار آسانی است. ولی کار ما حتی کمی پیچیده‌تر از رانندگان تاکسی است. کار ما کار خدماتی است. بردن امانت از یک منزل به منزل دیگر، انجام خریدهای روزانه‌ی مشتری‌هایمان، انتقال غذا از رستوران‌ها و فست‌فودی‌ها. در واقع خیلی کم مسافر جابه‌جا می‌کنیم. البته گاهی اوقات به ما پیشنهاد می‌شود که بچه مدرسه‌ای‌ها را به مدرسه برسانیم ولی ما قبول نمی‌کنیم. چون نمی‌توان زیاد روی موتورسیکلت حساب کرد. از لحاظ ایمنی زیاد مطمئن نیست و خطرناک است و مسئولیت آن سنگین است. شاید یک نفر از اتوبوس جامانده باشد، که این افراد را می‌رسانیم. ولی قراردادی با دانش‌آموزان برای رفت و آمد روزانه به مدرسه نمی‌بندیم.»

او ادامه می‌دهد: «سخت‌ترین بخش کار ما انجام کارهای اداری است. سخت پیش می‌رود و وقت‌گیر است. و بعد بیشتر اوقات وقتی لیست خرید را به ما می‌دهند گرفتاری زیاد دارد. یک جنس در یک مغازه گیر می‌آید و جنس دیگر در مغازه دیگر. چیزی که رانندگان پیک موتوری باید داشته باشند به جز مهارت رانندگی، مهارت در خرید کردن هم است. ما همانطور که برای خانه خودمان دنبال اجناس باکیفیت هستیم و چانه می‌زنیم که تخفیف بگیریم، برای مشتری‌هایمان نیز همه این چیزها را در نظر می‌گیریم. ولی نانوایی زیاد نمی‌رویم قبلا می‌رفتیم ولی چون تعداد افغانی‌ها زیاد شده و زیاد در صف می‌مانیم سرویس خرید نان انجام نمی‌دهیم.»

رضایی می‌گوید در حال حاضر حدود شش تا هفت راننده‌ی پیک موتوری به صورت خصوصی در شهر کار می‌کنند: «با وجود این که از هم جدا هستیم، ولی همه همدیگر را می‌شناسیم و مثل دوست و برادر هستیم. اگر من سرم شلوغ شد، شماره همکارانم را می‌دهم. در طول سال شاید حدود ۸۰ تا ۱۰۰ خانواده برای انجام کارهایشان با من تماس می‌گیرند ولی تعداد مشتری‌ها گاهی زیاد می‌شود و گاهی کم.»

وقتی می‌پرسم حالا که دفتری ندارید، مشتری‌ها چطور با شما ارتباط می‌گیرند و شماره‌تان را گیر می‌آورند، جواب می‌دهد: «از طریق معرفی دهان به دهان. مردم شماره من را به عنوان پیک موتوری معرفی می‌کنند. حدود شش ماه آخری که در ۷۱۰۰ کار می‌کردم، وقتی آقای فرجی می‌گفت می‌خواهم ببندم، هر خانه‌ای می‌رفتم شماره‌ام را یادداشت می‌کردم و می‌گفتم اگر پیک موتوری بسته شد، این شماره‌ی من است. اگر کاری داشتید، تماس بگیرید.»

مسئول حمل و نقل شهرداری: کسی راضی به راه‌اندازی دفتر نیست

به نظر می رسد با بسته شدن دفاتر پیک موتوری پرونده این شغل در شهرداری گراش نیز بسته شده است. در گفت و گویی که با عباس رحمانی، مسئول حمل و نقل شهرداری گراش داشتیم، او گفت: «آمار دقیقی از تعداد پیک موتوری‌های سطح شهر نداریم، هر چند، چند باری برای انسجام آن ها اقداماتی انجام داده ایم و با چند نفر برای راه اندازی دفتر جلسه داشته‌ایم اما هیچ کسی راضی به راه اندازی مجدد دفتر نیست.»

خروج از نسخه موبایل