نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

زندگی شوتی: زندگی با ریسک بالا

هفت‌برکه – محمد خواجه‌پور: شوتی‌ها برای بیشتر ما خودروهایی هستند که در جاده‌ها با سرعت زیاد، سرعت خیلی زیاد، از کنارمان می‌گذرند. شوتی بودن برای خیلی از ما فقط یک شغل است که آدمی برای به دست آوردن لقمه‌ای نان به آن پناه برده است و یا جوانی که شغلش را با هیجان جوانی قاطی کرده است. اما بدون آن که حواس‌مان باشد، در این سال‌ها «شوتی بودن» از یک شغل فراتر رفته است و به یک سبک زندگی تبدیل شده است. یک سبک زندگی که برای رسیدن تندتر به آرزوها، با تمام سرعت به دل خطر می‌رود. خطر هم برای خود هم برای دیگران، هم برای جامعه

با مرتضی صحبت می‌کنم که ۱۷ساله است و تنها آرزوی او داشتن یک پژو GLX موتور فرانسه است. مدرسه را رها کرده است و می‌گوید قرار نیست به خدمت برود. شما هم ممکن است از این نمونه‌ها در میان آدم‌های دور و بر خود داشته باشید. سن آن‌ها مهم نیست، ولی همه به دنبال میان‌بری برای رسیدن به زندگی بهتر هستند.

سرعت

چند روز پیش گزارشی با تیتر «من یک شوتی هستم» منتشر کردیم. از قبل می‌دانستیم دیگر «شوتی» آن نگاه سنگین جامعه را کمتر روی خود احساس می‌کند. با این وجود، اکثریت کامنت‌ها، رفتن به سمت این کار را طبیعی می‌دیدند و یا حتی آن را تحسین می‌کردند. ما هم در گزارش به دنبال محکوم و متهم نمی‌گشتیم و بیشتر می‌خواستیم شرحی از آن چیزی بدهیم که در جامعه امروز می‌گذرد. اما کی این تغییر رخ داد که ما حواس‌مان نبود؟

زندگی شوتی با سرعت و ریسک آمیخته شده است. اما این سرعت تنها به زمان رانندگی محدود نمی‌ماند و حتی در تصمیمات و حرکت‌های دیگر زندگی هم این ریسک وارد می‌شود. مهاجرت، ترک تحصیل، ازدواج‌های کوتاه، هیجان بالا هم در واقع شکل‌های دیگری از سرعت و خطر کردن در زندگی شوتی است.

در دوره‌ای که هیچ ثبات اقتصادی در جامعه وجود ندارد و تورم اقتصادی و نوسان‌های اجتماعی تنها فاکتور مشخص در آینده است، امکان یک زندگی ثابت و آرام عملا از بین می‌رود. اینجاست که «زندگی شوتی» به یک گزینه خطرناک ولی مطلوب تبدیل می‌شود. وسوسه‌ای که می‌گوید: «کمی خطر کن و بعد آسوده باش».

قانون‌گریزی

در سبک زندگی شوتی، «قانون» دیگر یک پناهگاه نیست بلکه تنها شیوه‌ای برای محدود کردن است، مانعی است که باید آن را دور زد. اینجاست که سبک زندگی شوتی بیش از آن چیزی که فکر می‌کنیم نشانه‌ی یک خطر و یک وضعیت بحرانی در جامعه است.

قانون هم صرفا در پلیس و دادگاه خلاصه نمی‌شود. این قانون می‌تواند قانون جامعه، خانواده یا دین باشد که شوتی همه آن‌ها را دور می‌زند چون فکر می‌کند این قوانین به جای کمک به او، مانعی بر سر راهش است. شوتی به جای آن‌ها قانون خودش را می‌نویسد. مرام و مشتی بودن و رفاقت، قانون تازه است که باید به آن پایبند بود تا فرد در جامعه و گروهی جدید پذیرفته شود.

اینجاست که شوتی دیگر مرد تنها در برابر جامعه نیست بلکه با ایجاد پیوند، باند و گنگ با آدم‌های شبیه به خودش قوی می‌شود و می‌تواند یک زیست اجتماعی داشته باشد. رفاقت و پیوندهای تازه‌ای که گاهی حتی او را از خانواده نیز بی‌نیاز می‌کند.

زندگی به ظاهر آزاد، جذابیتی فوق‌العاده برای جوانان دارد و آن‌ها گاهی نه برای دلایل اقتصادی، بلکه برای مرام، رها بودن و هیجان جذب گروه می‌شوند. شاید بعضی از آن‌ها حتی از نظر اقتصادی نیز نیازی نداشته باشند اما حضور در این گروه‌ها به آنها یک هویت خاص می‌دهد.

عصر جمعه‌ها بلوار دادمان را ببینید. حضور این همه آدم صرفا برای هیجان نیست بلکه چیزهایی فراتر از آن وجود دارد که حتی پلیس را وادار به همراهی و نادیده گرفتن قانون می‌کند.

رسمیت دادن

هیچ کسی شرایط بد اقتصادی را انکار نمی‌کند. در این شرایط است که «شوتی» بودن یک ننگ نیست. حتی فرماندهی نیروی انتظامی در مورد کولبرها که شکل دیگری از شوتی بودن در نقطه‌ای دیگر از ایران است، می‌گوید: «اما ما کولبر را قاچاقچی نمی‌دانیم و کولبر باید قانونمند در مسیر قانون باشد و کالای قاچاق حمل نکند؛ کولبر باید آقای خودش باشد نه بازیچه یک عده سرمایه‌دار که با قاچاق کالا به اقتصاد کشور ضربه می‌زنند.»

انگ‌زدایی از کولبری، سوخت‌بری و شوتی بودن از یک طرف تصمیم درستی است که باعث می‌شود انسان‌هایی که از روی دشواری‌های اقتصادی به این شغل‌ها روی آورده‌اند، قربانی نشوند؛ اما از سوی دیگر، راه را برای رسمیت دادن به این سبک زندگی باز می‌کند.

وعده‌های برخورد با قاچاقچیان کلان تا زمانی که با اقتصادی بسته و ضعیف روبه‌رو هستیم محقق نمی‌شود چون حتی قاچاقچیان هم بخش مهمی از این چرخه معیوب اقتصاد هستند. در زندگی اجتماعی نیز تا تصحیح نشدن کلان ساختارهای جامعه نمی‌توان امید داشت که سبک زندگی شوتی کاهش پیدا کند.

اوج لذت

«عمر کوتاه است» و دارد از دست می‌رود. در روزگاری که معلوم نیست فردای ایران و دنیا چگونه است، «زندگی شوتی» همان‌گونه که سرعت در رانندگی را به عنوان یک لذت می‌بیند، می‌خواهد هر چه سریع لذت‌های دیگر مجاز و غیر مجاز را بچشد.

در سبک زندگی شوتی که صرفا به قانون‌های خودنوشت پایبند است، به یک‌باره همه چیز مجاز می‌شود و برای رسیدن به اوج سرعت/لذت می‌توان هر خطری را به جان خرید. اینجاست که زندگی شوتی نه فقط برای خود فرد، بلکه برای دیگر افراد نیز خطرزا است.

نمونه آن آمار زیاد تصادف‌ها در شب‌های آخر هفته است که هیچ‌گاه بررسی نمی‌شود که چه تعداد از آن‌ها نتیجه مصرف مواد مخدر یا مشروبات الکی است.

تصمیم‌های با ریسک بالا

تمام شوتی‌ها راهی جاده نمی‌شوند که آرزوهای خود را در یک پژو خلاصه کنند. گاهی شوتی تحصیل‌کرده‌ای است که دل به دریای مهاجرت می‌زند و برای فرار از شرایط ناپایدار داخلی به سمت شرایط ناپایدار در خارج از کشور می‌رود. گاهی شوتی دختری است که تن به یک ازدواج ریسکی می‌دهد که شاید به آزادی فردی و رفاه اقتصادی بیشتر برسد. گاهی شوتی پدری است از این شغل به آن شغل می‌پرد که شاید کمی اوضاع اقتصادی بهتری پیدا کند. گاهی شوتی زنی است که برای پر کردن خلاهای عاطفی خود تن به یک رابطه عاطفی نامطمئن می‌دهد.

انتخاب‌های شوتی و سبک زندگی شوتی حاصل شرایط نامشخص پیش‌ رو و عدم ثبات است. هر چند دین و گاهی روانشناسی ما را برای رسیدن به آرامش به درون خود راهنمایی می‌کند اما گاهی شرایط بیرون آن قدر طوفانی است که چاره‌ای به جز به دریا زدن و شوتی شدن نداریم.

یک سوت بلند

«شوتی بودن» را نباید فقط در جاده‌ها دید و برای درک بهتر آن باید به جامعه نگاه کنیم تا شکل‌های مختلف زندگی شوتی را ببینیم.

«شوتی»‌ها یک نشانه هستند که جامعه آرامش لازم را برای یک زندگی معمولی ندارد و صفیر بلند شوتی‌ها را باید به عنوان یک آژیر خطر شنید. حذف شوتی‌ها هیچ چیزی را حل نمی‌کند تا وقتی اوضاع این همه به هم ریخته است. شوتی‌ها همیشه کوره‌راهی برای راندن پیدا می‌کنند.

من راه‌حلی برای این مساله ندارم اما چیزی که می‌بینم این است که عدم ثبات اقتصادی و فشارهای اجتماعی، ما و جوان‌های ما را به سمت «سبک زندگی شوتی» هل می‌دهد و نگران‌کننده‌تر آن که معلوم نیست چه کسی باید به دنبال راه حل باشد.

خروج از نسخه موبایل