هفتبرکه: جعبهسیاه سیاست گراش، مرد پشت صحنهها، حاضر در همهی عرصهها و غایب از نظرها. اینها کلیدواژههایی بودند که برای توصیف رحمت مهیایی، یکی از فعالان سیاسی، اجتماعی و ورزشی گراش به کار میرود. اگر مهمترین فعالیتهای او را ردیف کنیم، گسترهی فعالیتهای او معلوم میشود: دبیر بازنشسته زبان انگلیسی، داور فوتبال و رییس اسبق اداره تربیت بدنی، عضو شورای حل اختلاف، عضو ستاد نماز جمعه، مدیر عامل موسسه خیریه امام علی(ع) و صندوق قرضالحسنه خاتمالانبیا(ص)، عضو مستعفی شورای اسلامی شهر در دوره چهارم، عضو ستاد حسنی و حسینزاده برای انتخابات مجلس، عضو کمیتهی ارتقای شهرستان گراش، عضو هیات امنای چندین و چند جای مختلف.
چراغهای شانزدهمین «آیین چراغ» به مناسبت تولد این مرد خستگیناپذیر روشن شد. رحمت مهیایی متولد سوم مهرماه است، و این بهانهای بود که در شب ۲۴ مهرماه ۱۴۰۲، موسسه هفتبرکه میزبان او و خانواده و دوستان و همکارانش باشد تا یادآوری کند چراغ فروزندهی فعالیتها و خدمات او را خاموشی نیست و نخواهد بود.
محمد خواجهپور به عنوان میزبان جلسه، در ابتدای نشست این نکات را بیان کرد و در مورد زمان برگزاری این مراسم نیز توضیح داد: «به دلیل این که در شهریورماه به خاطر همزمانی با ایا ماه صفر نتوانستیم مراسم آیین چراغ را برای آقای فضلالله گلستانی برگزار کنیم و به مهرماه موکول شد (اینجا)، این مراسم تجلیل از آقای مهیایی نیز کمی عقبتر از حد معمول برگزار میشود.»
مرور کارنامه و شخصیت رحمت مهیایی از زبان حاضران در نشست شنیدنی است. قرعهی اول به نام بزرگتر سنی جلسه یعنی محمد چترآذر، از دوستان قدیمی و همکار مهیایی در بسیاری از حوزههای ورزشی و اجتماعی، افتاد.
چترآذر: روحیهی تعامل و خدمت دارد
چترآذر اولین مهمانی بود که در مورد او صحبت کرد: «من و آقای مهیایی اگر یک روز همدیگر را نبینیم، اقناع روحی نمیشویم. او اهل مادیات نیست و از مسائلی مثل زمین و پول و پست و مقام هم خوشش نمیآید و به همین خاطر حس و حال خوبی به آدم میدهد. ضمن این که شخصیت مثبتی دارد و متکبر نیست. متواضع است و برای همه کارها هم حاضر، بدون توقع گرفتن پست یا شنیدن تعریف. چه در ورزش باشد، چه در ستاد نماز جمعه، چه در مسائل اجتماعی، چه در امور خیریه همچون بیمارستان و پول جمع کردن. هیچ وقت نه نمیگوید. اگر میخواهیم رو بزنیم برای ورزش، او نفر اول است. برای سالن محبی، یکی از کسانی که تلاش کرد آقای مهیایی بود، ولی به زبان نمیآورد. چنین روحیهی تعامل و خدمتی دارد، هر جا که باشد. تبریک میگویم به خانم سعادت، همسر ایشان، و آقافرهاد، پسرش، که چنین همسر و پدری دارند.»
فرسوده: مرد پشت صحنه است
قاسم فرسوده، معاون پیشین فرمانداری گراش و مدیر عامل باشگاه فوتبال هلال احمر، آشناییاش را با مهیایی به سال ۱۳۶۰ میرساند: «قبل از این که او مسئول تربیت بدنی شود. البته من از قبل هم نسبت به خانوادهشان شناخت داشتم. ایشان در برنامههای مختلف شهر نقش داشتهاند.» فرسوده به مهیایی لقب «مرد پشت صحنه» میدهد: «او نادر است در این قضیه و میتوان اسمش را گذاشت مرد پشت صحنه. به دنبال اسم و رسم و مطرح کردن خود نبوده و نیست. همیشه بی نام و نشان کارها را پیگیری میکرد.»
فرسوده فعالیتهای مهیایی را به به دو دسته تقسیم میکند: قبل از این که گراش شهرستان شود و بعد از راهاندازی گروه ارتقا. این نشان میدهد که فعالیت مهیایی در گروه ارتقا چقدر چشمگیر بوده است. فرسوده میگوید: «من بیشتر بحثم در گروه ارتقا است. خیلیها در جریان نیستند که حول و حوش ۹ سال چقدر فعالیت شد. کارها به ندرت خبررسانی عمومی میشد و کمتر کسی در جریان جزییات بود. ولی یک سال آخر، خیلی خبرساز شد و کسانی هم خودشان را به آن چسباندند. آقای مهیایی هر جا بوده، به عنوان دبیر جلسه یا پیگیریکننده اصلی بوده است.»
فرسوده به چند مورد نیز برای نمونه اشاره کرد: «در بحث ساختمانسازی، از جمله تبدیل دبیرستان حاجیپور به مقر نیروی انتظامی، ایشان محور و هماهنگکننده اصلی بود. در بحث سپاه ایشان پیگیری زیادی کردند. در بحث تهیهی مکان برای ادارات دیگر هم همهاش ایشان پیگیریکننده بود. حتی در ساخت و تکمیل ساختمان فرمانداری.»
فرسوده فعالیتهای سیاسی مهیایی را نیز اینگونه جمعبندی کرد: «شاید بعضیها ناراحت شوند، ولی چه در بحث آقای حسنی و چه آقای حسینزاده، ایشان در پشتصحنه کار میکردند. حتی در زمان آقای زاهدی.»
حاج قاسم که خود نام شناختهشدهای در ورزش گراش است، فعالیتهای ورزشی مهیایی را نیز توضیح داد: «در مسائل ورزشی هم جاهای مختلف بوده است. او یک سال و نیم مسئول اداره تربیت بدنی بوده است. بعد که برای شغل معلمی رفت، باز هم از ورزش فاصله نگرفت. در بحث هیات امنا هم همه جا بوده است، از مجموعه محبی تا ورزشگاه شهدا، همراه با آقایان افشار و دانشور و چترآذر و …»
او به نکات جذابی از دوران ورزشی مهیایی هم اشاره کرد: «او تنها بازیکنی است که به یک تیم خارج از کشور گل زده است! یک بار بازی با تیم افغانیها بود و او دو گل زد! سر زمین هم در زمان داوری، بارها دعوا کردهایم. ما میگفتیم که او طرفدار تیم ستارهآبی است. یادم است یک بازی حساس با این تیم داشتیم. دقیقه ۸۰ توپ جای دیگری بود ولی دروازهبان تیم مقابل، بازیکن ما را زد. آقای مهیایی این صحنه را دید و پنالتی گرفت. اینقدر سعی میکرد انصاف را رعایت کند. داور ملی بود و قضاوت میکرد.»
فرسوده سخنانش را در مورد مهیایی اینگونه جمعبندی کرد: «علیرغم این که این همه وقت با هم هستیم، ولی روزی ۵ بار دعوا میکنیم! اگرچه او بیست سال معلمیاش گراش نبوده است و صبحها بیرون بوده است، ولی عصرها کاملا برای گراش وقت گذاشته است. از خانمش هم باید تشکر کرد، چون صبر و تحمل و همراهی کرده است.»
کریمیان: الگوی ما بود
محمد کریمیان، استاد دانشگاه و از همکاران فرهنگی و دوستان قدیمی مهیایی، از سر کلاس به این نشست آمد. او داستان همخانه شدنش با مهیایی را تعریف کرد: «سال ۱۳۵۳ دبیرستان در گراش نبود. بعد از راهنمایی، یا باید میفتیم دبی یا صحرا! رفتیم شیراز. آقای چترآذر آن موقع تربیت معلم میخواند که رتبه بالایی محسوب میشد. من و آقای مهیایی چهار سال در یک خانه و یک اتاق بودیم. صمیمیترین و محرمترین افراد به همدیگر من و آقای مهیایی بودیم. ایشان بسیار خوشمشرب بود و جایگاه بلندی برای همه دوستان در نظر میگرفت. در دبیرستان نمازی در رشته تجربی رتبه اول بود. من که هر جا میرفتم، قبولم نمیکردند! ولی او نمیگذاشت که من مدرسه بدی بروم. بالاخره نمیدانم چه شد که در یکی از بهترین مدارس که شاپور بود ثبت نام شدم. او خوشلباسترین جوان بین ما بود و اولین مدها را ایشان میگرفت. میگفت ما مسافرخانه نمیرویم، برای ما گراشیها زشت است. همیشه میرفتیم هتل. این راه و منش ایشان بود.»
کریمیان در مورد خصوصیات اخلاقی مهیایی نیز گفت: «در بحث دین و دینمداری کسی به گردش نمیرسد. در بحث انقلابیگری و جبهه هم همینطور. در بحث مطالعه هم که همیشه در حال مطالعه بود.»
کریمیان که خود معلم زبان انگلیسی و استاد دانشگاه است، در مورد دوران تدریس مهیایی هم میگوید: «در کل منطقه اوز، او از خوشنامترین معلمان بوده است. هیچ دانشآموزی از دست او مردود نشد. او دو سال جلوتر از من معلم شد. من هنوز کارمند شهرداری بودم. با خودم گفتم اگر ایشان معلم شده است، من هم باید معلم شوم. الگوی ما بود.»
حسینی: همهجا پای کار است
حاج حسن حسینی، از فعالان اجتماعی گراش، نیز سابقهی همکاریاش را با رحمت مهیایی به بیست سال پیش میرساند: «در زمان تاسیس موسسه خیریه امام علی(ع)، تصمیم گرفتیم که ایشان مدیر عامل شود. اما ایشان نمیپذیرفتند. قرار شد استخاره کنیم. رفتیم پیش پدرم و استخاره خوب آمد و در نهایت پذیرفتند. از آن موقع تاکنون زحمات زیادی کشیده است و تعداد خانوارهای تحت پوشش از ۷۰ خانوار به ۴۵۰ خانوار رسانده است. در موسسه خیریه خال زینل [زینلی] که به نام نیکاندیشان گلستان ثبت کردیم، هم به ایشان زحمت دادیم. در بیمارستان و زمینهی بهداشت و درمان هم چند وقت یکبار مزاحمش میشویم و با خیرین در خارج از کشور در تماس است. خلاصه همه جا پای کار است برای رو زدن و پیش بردن کارهای خیر و عامالمنفعه.»
محمد نامآور، معلم و استاد دانشگاه، آشناییاش با مهیایی و تاثیرگذاری او را اینچنین خلاصه کرد: «خصیصهای که همه به آن معترفند این است که ۴۰ سال خدمت بیمنت کرده است. دنبال پست و مقام و پول نبوده است. با این که شرایط برایش مهیا بود و بارها میتوانست این کار را بکند ولی دنبال این چیزها نیست. این یک ارزش و یک توفیق الهی است.
«وقتی شیراز درس میخواند، ما هنوز دانشآموز بودیم. ایشان حافظه نیرومندی داشت و شعر میخواند. به عنوان یک فرهیخته و دنیادیده دارای رشد و تعالی بالایی بود. شعر میگفت و مسابقه میگذاشت برای ما.»
پابرجا، کارمند صندوق قرضالحسنه خاتمالانبیا(ص)، نیز در مورد رییسش مهیایی به گفتن سه خصیصهی اصلی بسنده کرد: «او وقتشناس و رکگو و همیشه متواضع و کوچکتری و بزرگتری ندارد.»
عبدرالرضا افشار، فعال فرهنگی و ورزشی گراش، نیز از رکگویی مهیایی گفت: «داستان آشنایی ما از زمین فوتبال است، از زمانی که ایشان رییس اداره بود. رکگوییاش اینطور است که هر جایی حرفش را میزند. آخرینش جلوی وزیر کشور بود چند روز پیش.»
از زبان خانواده: پدری موفق و همسری مهربان
فرهاد، پسر رحمت مهیایی، که در این جلسه با دخترش حضور یافته بود، در مورد پدرش گفت: «پدر من در چندین حوزه فعال بوده و هست. کمتر کسی در شهر در این همه زمینه فعال بوده است، از ورزش تا قضاوت و مسائل سیاسی و نماز جمعه. یک فرد باید خیلی مورد تایید طیفهای جامعه باشد که در همهی این حوزهها فعال باشد. اینقدر که در شهر و در جلسات و دوندگی برای شهر بوده است، ما کمتر در خانه دیدهایمش. خیلی از خانوادهها برنامههای هفتگی دارند ولی برای ما ممکن است اتفاق نیفتاده باشد. ولی ما هیچ گلهای هم نداریم چون برای شهر بوده ست و آبادانیاش. گراش باید به جای بهتری میرسیده است.
فرهاد بزرگترین موفق پدرش را در حوزهی خیریه میداند: «موفقترین حوزهاش در اینها که من نمره بیست بهش میدهم در موسسه خیریه امام علی(ع) بوده است که بزرگترین درد مردم را که اقتصاد است تسکین داده است و همچنین صندوق قرضالحسنه.»
خانم سعادت، همسر رحمت مهیایی، نیز خیلی کوتاه از خصوصیات همسرش گفت: «همسری مهربان و خوب و باوفاست. خیلی قانع و زحمتکش است و باعث افتخار من است که چنین همسری نصیب من شده است.»
مهیایی در مقام معلم
رحمت مهیایی بعد از فوت کردن شمعهای کیک تولدش، با همان تواضع مثالزدنیاش از تکتک کسانی که در موردش صحبت کرده بودند تشکر کرد و گفت: «من اینقدر هم منشا خدمت نبودهام. چون این افراد خودشان در این جایگاه هستند، فرض میگیرند که من هم در این سطح هستم.»
او سپس زندگیاش را اینطور تعریف کرد: «من تا سوم راهنمایی در گراش درس خواندم. بعد از این، یک سال در شیراز کلاس خصوصی زبان رفتم. از اول دبیرستان نیز در شیراز در رشته تجربی درس خواندم، به همراه کسانی چون حاج محمد غفوری، حاح اسد عالمی، حاج اصغر رامیارپور، حاج محمد کریمیان.
«بعد از فارغالتحصیلی، به خدمت سربازی رفتم. در زمان مهندس بازرگان خدمت یک سال بود، و بعد که جنگ شروع شد، به یک سال و نیم تبدیل شد و بعد که جنگ طولانی شد، به دو سال رسید. در سربازی در جبههی آبدانان ایلام و منطقه جنوب بودهام ولی در مقابل بقیه رزمندگان کار من صفر بوده و اصلا نباید به زبان بیاورم. قابل مقایسه نیست.
«بعد به گراش برگشتم و اولین مسئول بومی تربیت بدنی گراش شدم. آن موقع نه فضای ورزشی مختلفی بود و نه رشتههای گوناگون. زمین استادیوم هم خاکی بود که به همت دوستان، چمن شد.»
خودش میگوید از سر کمبود نیرو به او پیشنهاد ریاست اداره را دادهاند: «من قبلش داوری میایستادم. آن زمان دیپلم به اندازه دکترای الان ارزش داشت. من بهترین فرد برای این کار نبودم، ولی از کمیابی نیرو، به ناچار سراغ من آمدند! دعوت کردند و پذیرفتم.»
اما بعد از یک سال و نیم، او شغل معلمی را پیش میگیرد: «از سال ۱۳۶۴ جذب تربیت معلم شدیم و از سال ۶۶ تدریس را شروع کردم. در حین معلمی، در دانشگاه تربیت معلم تهران و همزمان در دانشگاه آزاد لار در رشته زبان و ادبیات انگلیسی قبول شدم. یک سال در تهران تحصیل کردم ولی بعد به دلیل اینکه ازدواج کردم و بردن خانواده به تهران سخت بود، انتقالی گرفتم و در دانشگاه آزاد لار تحصیلم را ادامه دادم.
«نیروی آموزش و پرورش اوز بودم. امکان آمدن به گراش هم داشتم، ولی بیشتر در اوز بودم. البته گاهی تا ۲۰ ساعت هم در گراش تدریس میکردیم.»
مهیایی علاقهی خاصی به داوری کردن دارد، هم در فوتبال و هم در هیات حل اختلاف. این در حالی است که خیلیها از قضاوت کردن فراریاند. خودش میگوید: «بهترین دوره زندگیام بعد از زندگی در شیراز، دوران داوری بوده است. البته داور اشتباه میکند، ولی اشتباهات من مغرضانه نبوده است. سعی میکردم در قضاوت متعادل باشم. همهی آن داستانهایی که در مورد داوری من تعریف میکنند، راست است! مثلا این که بازیکن به من اعتراض کرده که «فلانی در بازی فحش میدهد» و من گفتهام «و خوش اَچه» (به خودش برمیگردد). البته آن زمان مردانگی بیشتر بود و اختلافات در زمین میماند و به بیرون کشانده نمیشد.»
مهیایی در مقام جعبهسیاه سیاست گراش
در فعالیت سیاسی رحمت مهیایی، دو مورد استعفا پررنگ است: زمانی که از شورا استعفا داد، و زمانی که از ستاد نماز جمعه استعفا نداد.
او که عضو آخر علیالبدل در شورای چهارم بود، علیرغم این که ممکن بود شورا منحل شود و تا آخر نیز چهارنفره ادامه پیدا کرد، حاضر به رفتن به شورا نشد و از عضویت استعفا داد. او هنوز هم توضیح واضحی برای این تصمیم نداده است. اینجا هم گفت: «حس کردم افرادی در میان اسپانسرهای من در انتخابات بودند که انتظار داشتند بعد از ورودم به شورا، هوایشان را داشته باشم. من در مقابل عمل انجامشده قرار گرفته بودم ولی من نمیتوانستم این توقعات را برآورده کنم. اگر راه پیدا میکردم دچار لغزش میشدم. تصمیم گرفتم عاقبت خودم را خراب نکنم.»
اما در سال گذشته، اتفاقی برعکس رخ داد. وقتی خبر استعفای بیشتر اعضای ستاد نماز جمعه منتشر شد، رحمت مهیایی جزو استعفادهندگان نبود. خودش دلیل این تصمیم را اینگونه شرح میدهد: «من از زمان آقا عباس معصومی در ستاد نماز جمعه عضو فرهنگی بودهام. به زعم خودم نیروی مذهبی و معتقدی هستم به برگزاری و استمرار نماز جمعه. کاری به شخص ائمه جمعه ندارم. مجموعه باید سر جایش بماند. اگر امام جمعهای دچار لغزش میشود، بحث دیگری است. خیلیها از اطراف آقای حسینی و شاهچراغ هم خارج شدند، ولی من ماندم. به خاطر جایگاه امامت جمعه. الان هم همانطور. دوستانی با امام جمعه فعلی زاویه پیدا کردند، و من نمیدانم حق با کدام است، طبیعتا هیچکس حق مطلق و باطل مطلق نیست. بالاخره اعضای اصلی ستاد مصمم شدند که استعفا بدهند چون اعتقاد داشتند امام جمعه جایگاهشان را حفظ نکرده است. ولی من گفتم من برای فرد نیامدهام که برای فرد بروم. من ماندم ولی دوستان دیگر استعفا دادند و هنوز هم سلام و علیک با هم داریم.»
او که جعبه سیاه سیاست گراش است، میگوید: «تمام صورتجلسات کمیته ارتقا و فاکتورها را دارم و به قبل و بعد از شهرستان شدن تقسیم کردهام. از ۹ سال قبل از ارتقا این کار کلید خورد.»
اینجای جلسه، محمد چترآذر از مهیایی پرسید: «شما که توی ماشین سر ما را به درد میآوری، اینجا هم بگو برای پیشرفت گراش در همه ابعاد چه پیشنهادی دارید؟» مهیایی هم در جواب گفت: «همانطور که بارها گفتهام من معتقدم باید همه سلایق، از همه افراد، چه جوان و په پیشکسوت، دور هم جمع شوند و نقدهای منصفانه بشود. نقاط مثبت را ببینیم و دو تا نکته منفی هم در بیاید. حذف هر عقیدهای نشانهی به بنبست رسیدن است. اگر تضارب افکار شکل بگیرد، برآیند خوبی در میآید. نباید به همدیگر برچسب بزنیم. باید نسبت به هم تعامل داشته باشیم.»