هفتبرکه: در مراسم رونمایی از مجموعه داستان «ساراخ» نوشتهی حوریه رحمانیان با تصویرگری نازنین قزلی، صادق رحمانی در مورد خصوصیات این داستانهای بومنگارانه از جمله تلفیق خیال و واقعیت، حضور موجودات اسطورهای و استفاده از کلمات و اصطلاحات محلی صحبت کرد. متن صحبتهای او در ادامه منتشر میشود.
صادق رحمانی: میدانیم که زیربنای اندیشهی آیینهای ایرانی بر دو محور استوار است: خیر و شر. این دو عنصر تقریبا در تمام رفتارها، باورها و تفکر ایرانی جاری است. در قصهها و حکایتها نیز این اندیشه در قالب شخصیتهای خیر و شر حضور دارد. این شخصیتها گاه از طریق حیوانات وهمی و خیالی در داستانهای بومی به آموزش میپردازد. موجودات وهمی و خیالی دو دستهاند: موجودات خیررسان مانند پری یا فرشته که معمولا مهربان و زیبا هستند؛ و در مقابل، موجودات شررسان که تعدادشان بیشتر است و زشت و بیرحم هستند.
در گراش موجودات وهمی مانند اشکمپرکو، اشو مردمو، داداملاکه، گلازنگی که هیکلی تنومند دارند، در قصههای مادربزرگها و حتی در زندگی عادی ما حضور دارند و گاه با مردم عادی زندگی میکنند. این جنبه از اسطوره و افسانه که غیرعقلانی مینماید، امروزه در نقاشی، هنر و داستان مدرن کاربرد دارد. بنابراین این منطق شهودی میتواند مکمل بینش عقلانی باشد و باعث دستاوردهای هنری شود.
داستانهای بومنگارانه «ساراخ» نوشتهی حوریه رحمانیان، یکی از این دستاوردهاست که بر پایهی واقعیت و خیال استوار است. داستانها در فضای خارج از ذهن نویسنده، و از طریق گفتوگو با متولدان دههی ۴۰ شمسی در گراش نوشته شده که با تخیلات نویسنده که فضایی غیر واقعی دارد، درهم آمیخته است. بنابراین ویژگی اصلی این داستانها حرکت در مرز واقعیت و خیال است. اسمها در داستان واقعی است، اما قصهها خیالی.
استفاده از کلمات، واژهها و اصطلاحات محلی به صورت طبیعی در روند داستان شکل میگیرد و منطق داستان را به هم نمیریزد. گو اینکه مرزهای واقعیت و خیال در یک ساختار منطقی در کنار هم قرار گرفتهاند.
داستانها در نهایت ایجاز نوشته شده است، به گونهای که کلمهای را نمیتوان از آن کم یا زیاد کرد. داستان درست در جایی تمام میشود که خواننده دوست میدارد که ای کاش ادامه پیدا میکرد، اما نویسنده تلاش کرده است با این پایانبندی خواننده را نیز در سیر داستان مشارکت دهد و ذهن مخاطب را همچنان فعال و درگیر اجرا نگه دارد.
یکی از ویژگیهای تکنیکی داستانها، شروع محکم و غافلگیرکننده است. این شروع گزارشگونه و حکممانند، خواننده را با خود همراه میکند تا ادامهی داستان را بخواند. مثلا در داستان اول کتاب با نام «در سهدری» اینگونه شروع میشود: «وقتی حکیمهخاتون زیر چرخ رفت خیلی سال پیش بود.» یا داستان «عروس مردهها» که اینگونه شروع میشود: «قبرستان فخرآباد پشت خانهی ما بود. مرده که میآوردند خاک کنند، عیش ما چند نفر بود….» و یا این جمله: «یکبار زن داییام در حمام خانهی ما مرد.» که آغاز داستان «مردن در حمام» است.
مجموعه داستان «ساراخ» نخستین تجربهی داستانهای بومنگارانه دکتر حوریه رحمانیان است که میتواند نقطهی عزیمتی برای دیگر نویسندگان باشد که بتوانند محتوای فرهنگ مردم را در آثار خود جای دهند، به گونهای که با کلیت اثر درهم آمیخته و ساختاری واحد را شکل دهد.
سوم شهریورماه ۱۴۰۲