هفتبرکه: محمدحسن نامآور و فاطمه آهنی، خبرنگاران خبرگزاری صدا و سیما، در چند سال به سراغ تعدادی از نوحهخوانان قدیمی گراش و کارشناسان مذهبی رفتهاند و از آنان در مورد پیشینه عزاداری در گراش پرسیدهاند. این مستند کوتاه از شبکه فارس پخش شد.
خسرو حسنزاده کارشناس مذهبی میگوید: در همین شهر گراش، ما بچه که بودیم، عزاداری بیشتر به شکل سینهزنی سنتی بود نه به شکل سینهزنیهای متفاوت امروز مثل دمامزنی، زنجیرزنی و یا سینهزنی بوشهری. فقط به صورت سنتی بود. این قدر معنویت زیاد بود که ما ماه محرم دهه اول به خصوص شبهای تاسوعا و عاشورا ما اصلا نمیخندیدیم، لبخند نمیزدیم و اعتقاد داشتیم.»
حسنزاده افزایش تعداد هیاتها را از آسیبهای محرم می داند: «تعدد هیاتها که امروز ما داریم، آسیبهایی را در کنار مزایایی که دارد برای ما پیش میآورد. به خصوص بعضی از هیاتها اصرار دارند نقطه پایان مراسم هم در سطح شهر باشد چون جای دیگری ندارند و ما در سطح شهر دو حسینیه بیشتر نداریم، یکی حسینیه اعظم و دیگری مدرسه علمیه. ترافیک هیاتها گاهی اوقات مشکلآفرین میشود و اصطکاکهایی هم گاهی به وجود آورده است.»
یکی از گلایه همیشگی شهروندان راهبندان خیابان اصلی شهر است. حسنزاده میگوید: «عدهای نسبت به راهبندان خیابان اصلی شهر گلهمند هستند. گاهی ممکن است شکایت داشته باشند که ما نتوانستیم رد شویم. ممکن است بیماری پشت این ترافیک گیر کند. این هم آسیبی است که باید برای آن راهکاری داده شود.»
حجت الاسلام عباسی- کارشناس مذهبی با اشاره به این که یکی از هدفهای عزاداری اباعبدالله (ع) این است که شیعیان و دوستداران اهل بیت به سیره و روش امام حسین(ع) عمل کنند، میگوید: «جوانان عزیزی که به عشق اهل بیت(ع) و اباعبدالله(ع) میآیند و پذیرایی میکنند باید حواسشان باشد مزاحمت برای دیگران ایجاد نشود و حقالناس نشود. چون ترافیک میشود و وقتی خیابانی تنگ باشد، مخصوصا خیابان امام که خیابان اصلی شهر است، اگر ما بخواهیم نصف خیابان را بگیریم برای پذیرایی، مشکل برای دیگران ایجاد میشود.»
حاج علی اصغر خوشخو، از پیرغلامان حسینی، با بیان این که حدود ۶۵ سال قبل محلهای به نام محله بلدونه حدود ۵۰ متر بالاتر از حسینیه ولی عصر(عج) محل برگزاری سینهزنی بود و از آنجا شروع میکردیم و میرفتیم به سمت ناساگ میگوید: «چراغ برساتی را میگرفتند مقابل نوحهخوان که نوحهخوان بداند چه میخواند. عزاداری گذشته خیلی با حزن برقرار میشد. نوحههایی که میخواندند نوحههای بامحتوا بود. آن زمان روز عاشورا زنها روی پشت بام مینشستند که وقتی سینهزن یا کتل رد میشوند از آنجا برنش کنند. مردم همه اندوهناک بودند، کسی خنده نمیکرد.»
او ادامه میدهد: «همین نوحه «یا حسین یا حسین» مخصوص روز عاشورا است. ۲۰۰ سال قبل یک نفر به نام رجایی شاعر بوده و این شعر را گفته است. یکی از آسیبهایی که وجود دارد این است که شبهای محرم یک سینهزن از یک طرف و یک سینهزن از طرف دیگر میآید، مخصوصا در خیابان، باید ترتیب بدهند تا یک دسته ساکت باشد که صداها در بلندگو در هم گم نشود. از هم که رد شدند میتوانند نوحهخوانی را باز شروع کنند.»
حاج علیاصغر دانشور، دیگر پیر غلام حسینی، نیز با مقایسه عزاداری در زمان گذشته و حال میگوید: «قدیم برق نبود که شب نوحه بخوانند. آن زمان مراسم در شب خیلی کم بود. فقط شب تاسوعا و عاشورا سینهزن میرفت بیرون. آن هم با چراغ برساتی یا چراغ برق. و قبل از این قدیمیترها با ما صحبت میکردند و میگفتند برگ درخت نخل را آتش میزدند برای این که نور داشته باشند و سینهزنی شب تاسوعا و عاشورا بیرون میرفت. صبح عاشورا میگفتند بریم کتل برداریم از خانه حاجی غلامرضاخان و حاج جعفرخان و یک کتل که با چوب درست کرده بودند را میگرداندند. قدیم رسم بود که کلاه نمدی سر میکردند، صبح عاشورا کلاه را از سر برمیداشتند و گل و کاه روی سر میریختند.»
او معتقد است: «اگر هر هیاتی در جایگاه خودش عزاداری کند، عزاداری امام حسین(ع) در سطح شهر خیلی مرتبتر و بانظمتر میشود.»
حاج غلامعباس راهپیما نیز پیرغلام حسینی است. او میگوید: «زمان قدیم دو دسته سینهزنی بیشتر نبود، برق روز و ناساگ. هر جا به هم میرسیدند در یک حسینیه یا منزلی که روضه میخواندند مثل خانهی حاج هاشم متین یا حاج حسین سلیمی که بزرگترین خانه را داشت، در آن زمان به هم میپیوستند و با هم سینه میزدند. سینهزنی برق روز اول از داخل حسینیه شروع میشد و بعد از آن آمدند جلو مسجد صاحبالزمان(عج) و از محوطه جلو مسجد صاحبالزمان(عج) شروع میکردند. کوچک و بزرگ، جوان و نوجوان، همه شرکت میکردند.»
او ادامه میدهد: «خدا رحمت کند حاج علیاصغر شریفی و حاج عباس خوشاب. روز عاشورا فقط یا حسین یا حسین میخواندند. مساله اصلی این است که جوانها و نوحهخوانهای ما همه فهمیده و تحصیل کرده هستند اما میآیند آن حزن و اندوهی که در نوحه است را از آن میگیرند. به دلیل این که لحن بیانشان لحن ترانه است حزن و اندوه ندارد.»
حاج محمد نیساری، پیرغلام دیگری است که در این مستند صحبت کرده است. او میگوید: «سینهزنی ناساگ از خانه حاج هاشم مقابل مسجد الغدیر شروع و به آنجا ختم میشد. بعد آنجا احساس کردند کوچک است و هیات را آوردند کوچه مقابل حسینیه اعظم که مقابل مغازه حاج جعفر خواجهپور بود. این جا شاید قطرش به ۸ متر میرسید. غروب میرفتیم در چراغهای زنبوری نفت میریختیم و بعد در روشنایی چراغ زنبوری دستهجات حرکت میکرد.»
او ادامه میدهد: «هیاتها خیلی ابهت داشت و بزرگان قابل احترام بودند. سالمندان و معتمدین در سردسته هیات حرکت میکردند. منازلی که در مسیر عبور دستهجات بودند میآمدند روی پشت بامها برای دیدن سینهزنی ضجه و ناله میکردند. باید به سخنرانیها بیشتر اهمیت بدهیم و هیاتها سعی کنند هر هیاتی در محدوده محلات خودشان به عزاداری بپردازند.»