هفتبرکه: مارتین مکدونا، نویسنده و کارگردان برجستهی تئاتر و سینمای معاصر، مخاطب نمایشها و فیلمهایش را درگیر وضعیتی ناممکن میکند: آیا درست است که به این صحنه بخندم؟ طنزی که او در کارهایش میسازد چنان گستردگی و عمقی دارد که نمیتوان به راحتی به آن برچسب زد و فقط شاید بتوان آن را «کمدی سیاه مکدونایی» نامید. «ماموران اعدام» Hangmen نوشتهی یکیماندهبهآخرِ او، تقریبا همهی خصوصیات بهترین کارهای او را دارد، و شاید یک چیزهایی بیشتر. فیلمتئاتر این نمایش که در سال ۲۰۱۶ در تئاتر ملی انگلستان به کارگردانی متیو دانستر به روی صحنه رفته بود، موضوع جلسهی سی و یکم تماشا در تاریخ نهم خردادماه ۱۴۰۲ بود. محمد خواجهپور، کارشناس ادبیات فارسی و مدیر رسانههای هفتبرکه، به عنوان مهمان ویژهی این جلسه، دربارهی مولف بودن مارتین مکدونا و همچنین «کمدی سیاه» و تفاوتهای آن با انواع دیگر طنز از جمله گروتسک و ابزورد صحبت کرد.
«ماموران اعدام» در مورد مردی است که سالها به عنوان مامور اعدام مشغول بوده است، اما با برچیده شدن قانون اعدام در انگلستان در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی، به کار در کافهی خانوادگیاش مشغول شده است. در ابتدای نمایش، یک جوان اعدام میشود و بقیه نمایش نمایش بر محور بازخوانی این اتفاق در سالهای بعد میچرخد. نمایشنامه تاکنون افتخارات زیادی به کارنامهی پربار مکدونا افزوده است، از جمله یک جایزه لارنس اولیویه و چند نامزدی برای جایزه تونی.
در معرفی مارتین مکدونا، خواجهپور او را یکی از نویسندگان مولف فعلی در دنیا دانست: «خیلیها معتقدند روحیه سینماییاش بیشتر است. خودش میگوید در تئاتر بیشتر از من استقبال شده است، ولی دیدم را بیشتر از سینما گرفتهام.» او با اولین فیلم کوتاهش برنده اسکار شد و سپس خیلی سریع در جوانی به یکی از بزرگان سینما تبدیل شد. «در بروژ» (۲۰۰۷) یک فیلم کالت و مثالیترین فیلم در ژانر کمدی سیاه است. «هفت روانی» اولین تجربهی او در سینمای آمریکاست. و هیچ فیلمبینی نباید اسم «سه بیلبورد بیرون از ابینگ، میزوری» و «بنشیهای اینیشرین» را نشنیده باشد.
خواجهپور به بخشی از خصوصیات نمایشنامهها و فیلمنامههای مکدونا هم اشاره کرد: «با وجودی که از بیرون غیرمنطقی و شلخته است، ولی همچنان چارچوب منطقی و روایی حفظ میشود، هر چند اتفاقات خیلی عجیب است. خصوصیت دیگر آثار او این است که موقعیت جغرافیایی (ستینگ) کاملا در داستان نقش دارد و عین یک شخصیت کار میکند.»
در بخش دوم صحبتش، خواجهپور به تعریف کمدی سیاه و تفاوتهای آن با دیگر انواع کمدی پرداخت تا نمایش «ماموران اعدام» را از لحاظ ژانری توجیه کند. او با این پرسش شروع کرد: «فکر میکنید نمایش در مورد چه بود؟» جواب حاضران شامل طیف وسیعی از موضوعات بود: خشونتی که در جامعه است، سختی بازنشستگی، اهمیت ندادن به آدمها، ممکن بودن یا نبودنِ اجرای عدالت، مجازات و محاکمه و …
به اعتقاد خواجهپور، موضوع این نمایش «عدالت و خشونت» است، و «این که چه کسی حق دارد خشونت را اعمال کند.» آیا دولت یا حکومت حق دارد جان یک نفر را بگیرد؟ و آیا در نهایت، این عدالت است؟ «شاید موضوع این نمایش منعِ اعدام بود، ولی مکدونا این سوال را گسترش را میداد تا به سوالاتی دیگر برسد، از جمله این که چه کسی حق دارد برای اعمال خشونت و تبعات این خشونتورزی، چه در سطح فردی و چه اجتماعی و دولتی، چیست.»
او سپس به بحث در مورد کمدی سیاه پرداخت: «نمیشود تعریف درست و کاملی از کمدی سیاه ارائه کرد، چون با گروتسک و ابزورد همپوشانی دارد. شاید برای راحتی کار، بتوان گفت چیزی که آن را متمایز میکند این است: وقتی ما میخندیم اما فکر میکنیم که موضوع خندهداری نیست و نباید به آن بخندیم، این کمدی سیاه است. طبق تعریف کلاسیک و دوگانهی کمدی و ترژدی، کمدی سیاه تمام خصوصیات تراژدی را دارد، ولی کمیک است! در کمدی کلاسیک، ما سرخوشی و رستگاری نهایی را داریم، ولی در کمدی سیاه، آخر سر همه بدبخت می شوند. در تراژدی، فرمی از مرگآگاهی و رستگاری هست، ولی اینجا نه. در کمدی سیاه، نوری که بر تاریکیها میافتد برای نشان دادن زشتیهاست. موضوعاتی که مطرح میشود هم موضوعات ممنوعه است، از جمله خشونت و نژادپرستی و سکس و مسائل قومیتی. اینها برای جامعه خوشآیند نیست، ولی کمدی سیاه بر آنها تمرکز میکند که نشان بدهد وضعیت چطور است. در نمایشنامههای ابزورد، خیلی سخت میتوان یک طرح داستانی منسجم پیدا کرد، ولی اینجا میبینید که با قصهای سرراست و باورپذیر و منطقی طرفیم. یک درام کامل با وجود عجیب بودنش. طنزی که اتفاق میافتد حاصل تاریکی و نومیدی است، تا بیمعنا بودن.»
دیدن آثار هنرمندانی همچون برادران کوئن، کوئنتین تارانتینو و استنلی کوبریک، پیشنهادهای خواجهپور برای فهم و لذت بیشتر از کمدی سیاه بود. هر چهار فیلم بلند مکدونا هم در این ژانر است، و همچنین سری فیلمهای مانتیپایتون.