هفتبرکه – مسعود غفوری: «شما بفرمایید برای گراش چه باید کرد؟» این سوالی است که از دوران نمایندگی علوی تا همین دورهی حسینزاده، گراش را رها نمیکند. سید محمود علوی که با حمایت گراشیها به مجلس راه یافته بود، در جواب این که چرا برای گراش کار شاخصی نمیکنید، سخنی به این مضمون گفته بود: «گراشیها از من مطالبه نمیکنند.» هر قدر که شنیدن این حرف از علوی عجیب و کُمیک بود، شنیدنش از حسینزاده تراژیک است؛ عجیب بود چون یک «نماینده» و «وکیل مردم» باید جواب این سوال را میدانست؛ و تراژیک است چون یک نمایندهی گراشی هم جواب این سوال را نمیداند. وقتی یک نفر خودش را به عنوان «نماینده» به مردم عرضه میکند، باید این پیشفرض را داشت که او هم میداند که این مردم چه میخواهند، و هم میتواند راهی برای تبدیل این خواسته به یک برنامهی منسجم پیدا کند و سپس آن برنامه را به اجرا بگذارد. سه مرحلهی شناخت، برنامهریزی و پیگیری آنقدر بدیهی به نظر میرسد که وقتی آقای نماینده بعد از سه سال به سرِ مرحلهی اول برمیگردد، مساله کاملا تراژیک میشود.
به اعتقاد من، این سوال حسینزاده مهمترین نکتهی نشست خبری او در اواخر سال گذشته و در مصاحبهی اختصاصیاش با سایت هفتبرکه بود؛ حتی مهمتر از جملهای که در تیتر گزارش هفتبرکه آمد: «برای گراش وعدهای ندادهام.» (گزارش در هفتبرکه) البته با روندی که حسینزاده در این سه سال در پیش گرفته بود، طبیعی و قابلِ پیشبینی بود که به این سوال تراژیک برسد. اگر قرار بود کار شاخصی برای گراش انجام شود، باید در همان سال اول شروع میشد و الآن به نقطهی قابل عرضهای میرسید.
قایم شدن پشت «بیان ظرفیتها»
یک سری خواستههای عمومی از سالها و دههها قبل وجود دارد که یادآوریاش هم خستهکننده است، از جمله مسالهی محدوده، جاده چکچک، مجتمع اداری، و تونل بالنگستان. حسینزاده که از وزارتخانه نفت پا به میدان انتخابات گذاشته بود، کارهایی همچون یک طرح صنعتی بزرگ در حوزه انرژی، انتقال آب دریا برای پروژههای صنعتی و تونل تنگ بادامی برای خروج گراش از بنبست جغرافیایی را نیز روی میز داشت و حتی خود او گاهی به آن اشاره میکرد. اما امروز میگوید اینها «بیان ظرفیتها» بود، نه وعده.
ادبیات سیاست در ایران همیشه غافلگیریها و طنازیهای عجیبی دارد. شاید بتوان حسینزاده را به خاطر ابداع قرینهی «وعده» با «بیان ظرفیتها»، مبدع یکی از جالبترین پیچاندنها در این ادبیات دانست.
بیان ظرفیتها از طرف یک نامزد انتخابات چه معنایی دارد؟ وقتی یک نامزد انتخابات روی ظرفیتی دست میگذارد، معنایش غیر از این است که این بالقوهها را شناخته و برای بالفعل کردن آنها هم برنامه دارد؟ آیا کسانی که به نامزدی رای میدهند، روی تواناییِ او در «بیان» حساب میکنند و یا روی توانایی او برای «حرکت» و به فعلیت رساندن آن بیان ظرفیتها؟
تصور میکنم که این وظیفهی نماینده است که این ظرفیتها را به برنامه تبدیل کند و سپس پیگیر اجرای برنامه باشد. چگونه؟ با استفاده از حلقههای مشاوران و راهاندازی کارگروهها. اتفاقا راهاندازی کارگروههای مشورتی یکی از اقدامات حسینزاده در اولین سال حضورش در مجلس بود. او در هر شهرستان ۱۲ نفر را به عنوان روسای کارگروههای مشورتی خود معرفی کرد تا با همفکری با اعضای کارگروه، در حیطههای مختلف به او کمک کنند (خبر در هفتبرکه). اما آیا حسینزاده با تمام تبلیغاتش در راهاندازی دفاتر شهرستانها و تشکیل کارگروههای مشورتی، موفقیتی در استفاده از آنها داشت؟ جواب این سوال در مصاحبه با هفتبرکه واضح است: خیر.
در این که حسینزاده بسیار مشورت میگیرد تردیدی نیست، اما بعد از تجربهی ناموفقش در راهاندازی و مدیریت کارگروهها (و حتی دفاتر شهرستانهای حوزهی انتخابیه) باید در مشورتپذیری او، یعنی ریلگذاری برای تاثیر پذیرفتن از این مشورتها، تردید کرد. متاسفانه او نتوانست از خرد جمعی به شکلی تاثیرگذار بهره ببرد و برای تبدیل ذهنیتهایش به برنامه، مجبور شد فقط به خودش اتکا کند. او همچنین نتوانست و یا نخواست که نقش یک لیدر را برای شکل دادن به افکار و خواستههای مردم گراش ایفا کند (چیزی که از مردم از او انتظار داشتند) (یادداشت در هفتبرکه).
وکیل یا دندهی کمکی؟
در سطحی کلانتر، باید گفت متاسفانه تصور حسینزاده از «نمایندگی» مردم در حد یک کارگزار و کمکحال است، مثل یک دندهی کمکی برای یک اتومبیل شاسیبلند. «حرکت از شما، هل نهایی از من.»
حسینزاده همیشه وظیفهی پیگیری کارهای عملیاتی و اجرایی را به عهدهی مسئولان دولتی و یا شوراهای شهر و روستا میگذارد. این کار از طرف یک نماینده اصلا اشتباه نیست؛ اما دست کم در مورد گراش، یک اشکال اساسی دارد: اینها باید به کدام سمت حرکت کنند تا نماینده هل نهایی را بدهد؟ باز هم صحبت در مورد لزومِ داشتنِ یک چشمانداز و برنامه از طرف خود نماینده است.
بحث در مورد سوگیری سیاسی حسینزاده هم بیارتباط با این مساله نیست. او در بیان، خود را مستقل میخواند اما در عمل طبق الگوی اکثریت مجلس عمل میکند. اگر حسینزاده رسما وارد اردوگاه اصولگرایان و انقلابیون میشد و خود را عضوی از آنها میدانست، آیا این امکان را نداشت که (حالا که تمام قواها و نهادهای حاکمیتی یکسره در دست اصولگرایان است) امتیازات بیشتری را برای حوزه انتخابیه کسب کند؟
تمرین نگاه منصفانه
حسینزاده بارها بر لزوم نگاه منصفانه به عملکردش تاکید کرده است. نگاه ما اگر قرار است منصفانه باشد، باید شرایط ملی در زمینههای اقتصادی و سیاسی را هم در محاسبه بگنجانیم. در حالی که دولت اکنون در هزینههای جاریاش هم مانده است و حتی از پرداخت حقوق فرهنگیان با آن همه تبلیغات در مورد طرح رتبهبندی درمانده است، همین بودجههایی که حسینزاده توانسته است از جاهای مختلف، بخصوص از وزارت نفت، به منطقه بکشاند، واقعا غنیمت است. بعید میدانم چنین بودجههایی را نمایندهی دیگری میتوانست از جای دیگری، مثلا از کمیسیون فرهنگی، به منطقه بیاورد.
نگاه عدالتمحورانهی حسینزاده به همهی شهرستانهای حوزه انتخابیه نیز قابل ستایش است. باز هم بعید میدانم که افراد مطلع از شهرستانهای پنجگانه نسبت به این دیدگاه تردید زیادی داشته باشند. اگر هم دارند، میتوانند یک بار دیگر به چالشهایی که حسینزاده در شهرستان زادگاهش با آنها مواجه است دقت کنند!
تحلیلی کوتاه بر گزارش عملکرد سال گذشته در گراش
در گزارش عملکرد نماینده در سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ که به صورت کتابی الکترونیک در اختیار رسانهها قرار گرفت، گل سرسبدِ گزارش نماینده در شهرستان گراش، اختصاص بودجه و ادامهی ساخت جادهی چکچک است. واضح است که حسینزاده تلاش میکند مهمتر و عظیمتر از آن چیزی که هست جلوه دهد؛ اما احتمالا همین که یادآوری شود این یک جادهی روستایی به طول فقط ۳۴ کیلومتر است و نزدیک به ۵ کیلومتر آن قبلا کار شده بود و تا آخر دوره نمایندگی فقط ۱۲ کیلومتر دیگرش به اتمام میرسد، تلاش نماینده تا حد زیادی بیاثر میشود. او البته مجوز کار در نیمهی دوم جاده را با اخذ ماده ۲۳ هم گرفته است، اما کاش این مجوز را دو سال قبل گرفته بود و الآن جاده تمام میشد. چند سال دیگر باید بگذرد تا بودجه برای ۱۷ کیلومتر دوم جور شود؟ اگر حسینزاده در دورهی بعد نماینده نباشد، چه؟
عملکردِ عمدهی بعدی نماینده در این کتاب، جذب هفت و نیم میلیارد تومان بودجه برای حوزه بهداشت و درمان گراش است. این شاید پول زیادی به نظر برسد، ولی در مقیاس دانشکده علوم پزشکی گراش، زیاد نیست؛ شما فرض کنید قیمت یک دستگاه پزشکی است فقط.
در بخش ورزش، نماینده با دست بازتر عمل کرده است، چون به خوبی توانسته است از ارتباط سازمانیاش با وزارت نفت استفاده کند و بودجههای مختلفی را به شهرستان و کل حوزه انخابیه واریز کند؛ از جمله جذب بیش از یک میلیارد تومان اعتبار برای رفع محرومیت و توسعه ورزش، اختصاص دو میلیارد تومان برای تکمیل ورزشگاه محبی، تکمیل و تجهیز مجموعه ورزشی ارد، و افتتاح چمن مصنوعی زینلآباد. او در نشست خبری، از جذب بودجه برای پنج سالن ورزشی ویژه زنان نیز خبر داد. پررنگ بودن عملکرد حسینزاده در زمینهی ورزش البته بدون واکنش هم نبوده است، چون برخی از مردم (به درست یا غلط) به او اعتراض میکنند که چرا تکاپوی اصلیاش در این زمینه است.
دسترسی روستاها به اینترنت پرسرعت نیز یکی از نقاط پررنگ در گزارشهای عملکرد حسینزاده است، هرچند به گفتهی خودش، نماینده تنها تسهیلکننده و پیگیریکننده کار است، چون این برنامهی عمومی دولت است و قرار بود تا پایان سال قبل، تمام روستاها به اینترنت پرسرعت مجهز شود.
اما در بحث انرژی، یعنی حیطهی کاری و تخصصی نماینده و جایی که بیشترین انتظارات از او وجود دارد، تنها به سه مورد اکتفا شده است: بهرهبرداری از پروژه برقرسانی به روستای چکچک با بودجه یک میلیارد تومان؛ جذب اعتباری نزدیک به ۱۷ میلیارد تومان برای رفع محرومیت و توسعه در حوزه آب، و بهرهبرداری از طرح گازرسانی به سه روستا با بودجهای حدود پنج میلیارد تومانی.
حسینزاده عملکردهایی در حوزهی شهری، کشاورزی، فرهنگ و هنر و اداری نیز گزارش کرده است.
برگزاری نشست خبری سالانه و انتشار گزارش عملکرد در هر سال را میتوان از نقاط قوت روابط عمومی حسینزاده محسوب کرد؛ با این حال، یکی از مهمترین نقاط منفی در مورد روابط عمومی نماینده، اصرار بر انتشار تمام خبرهای بزرگ و کوچک و گزارش دیدارها و نامهنگاریهاست، تا جایی که گاه خبرهای اصلیتر نیز در این حجم زیاد اخبار گم میشود. از طرف دیگر، انتشار چندین خبر، مثلا در مورد پیگیریها برای یک مسالهی خاص یا یک بازدید از مناطق روستایی، باعث میشود مخاطبان را به اعتراض وادار کند که کار نماینده فقط دیدار و نامهنگاری نیست بلکه به ثمر رساندن پروژههاست.
تلاش برای ماندگاری در سیستم
حسینزاده در نشست خبری از عزمش برای نامزدی در دورهی بعدی مجلس نیز به صراحت پرده برداشت. این انتخاب میتواند بسیاری از انتخابهای دیگر او را توجیه کند.
به راحتی نمیتوان از میزانِ ترس نمایندگان از عدم تایید صلاحیت برای دورهی بعد نوشت، ولی به راحتی میتوان این ترس را در همهی رفتار و گفتار آنها مشاهده کرد. وادادگی بسیاری از آنها به نهادهای حاکمیتی چنان آشکار است که حتی نیازی به لاپوشانی آن هم نمیبینند. کدام شهروند آگاه ایرانی، دلیل این اعتراف حسینزاده را نمیداند: «مجلس در بعد نظارتی کم کار کرده است»؟
هیچ اشکالی ندارد که او بخواهد در نظام سیاسی ایران بماند. اتفاقا این اتفاق مبارکی است که باید از آن حمایت کرد. مگر چند نفر از گراش و منطقه توانستهاند به این سطح بالا برسند؟ حسینزاده این تیزهوشی را دارد که مثل علیاصغر حسنی، فرصت نمایندگی را حرام نکند، بلکه از آن پلهای برای بالاتر رفتن بسازد. این میتواند به نفع گراش و منطقه باشد.
اما اشکال کار اینجاست که او بعد از سه سال نمایندگیِ مجلس و سالها کار در سطوح بالای دولتی، از منِ خبرنگار میپرسد «شما بفرمایید برای گراش چه کاری باید کرد؟» جواب من این است: من که خودم را به عنوان نماینده و وکیل این مردم عرضه نکرده و از آنان رای نگرفتهام. قصدی هم برای تکرار این کار ندارم. امیدوارم در یک سال باقیمانده، جواب این سوال را پیدا کنید چون دستِ کم برای تبلیغات انتخاباتیتان واجب است.