نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

ایرانیان در امارات – بخش دوم: تجربه‌ی هم‌زمانِ غرور، تعصب و تهدید

هفت‌برکه: این بخش اول از مقاله‌ی «غرور و تعصب فارسی: حفظ هویت و محاسبه‌ی سود در میان ایرانیان در امارات متحده عربی» است که دکتر جیمز وورال و دکتر عَلَم صالح، دو تن از اساتید روابط بین‌الملل و خاورمیانه‌شناسی در دانشگاه‌های لیدز انگلیس و دانشگاه ملی استرالیا، در نشریه‌ی معتبر مرور مهاجرت بین‌الملل (دوره ۵۴) منتشر کردند. ترجمه‌ی فارسی این مقاله با تلاش راحله بهادر و با ویراستاری مسعود غفوری، به شکل یک کتابچه در هفت‌برکه منتشر شده است (از اینجا دریافت کنید). متن کامل به صورت هفتگی نیز در هفت‌برکه بازنشر خواهد شد.

 

چکیده‌ی مقاله

با توجه به تنش‌های مداوم بین ایران و کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس، تعجب‌برانگیز است که گویشوران فارسی، به‌خصوص ایرانیان، که در کشورهای عربی خلیج فارس زندگی می‌کنند، بسیار کم مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته‌اند. این مقاله مفهوم‌سازی‌هایِ هویت و سود در میان جوامع ایرانی در امارات متحده عربی را بر اساس تحقیق میدانی گسترده در هر دو کشور امارات و ایران بررسی می‌کند. با ارائه‌ی درک صحیحی از تنوع ایرانیان، و در عین حال با تاکید بر تشابهات آنها در این طیف متنوع، این مقاله تصویر پیچیده‌ای از مردمی را پیش رو می‌گذارد که بین غرور نسبت به هویتشان و تعصبی[۱] که به خاطر این هویت دچارش هستند، گیر افتاده‌اند. این مقاله از مفهوم «حفظ هویت[۲]» به عنوان یک ابزار کلیدی استفاده می‌کند و این رویکرد را در حیطه‌ی گسترده‌تری قرار می‌دهد که شامل محاسبات سود[۳] و فرآیندهای محافظت از مال[۴] است که ایرانیان امارات به کار می‌گیرند، آن هم در محیطی که به شکل فزاینده‌ای هویت ایرانی را به موضوعی امنیتی بدل می‌کند. این مطالعه هم فهم ما را از موزاییک مهاجرت در خلیج فارس غنا می‌بخشد و هم محرک‌های اصلی در فرآیند حفظ هویت را برجسته می‌کند. این فرآیندها را می‌توان نتیجه‌ی منطقیِ موقعیتِ ناامنِ شغلی[۵] و بدگمانیِ رایج در امارات قلمداد کرد که حفظ هویت در این کشور را هم شبیه و هم بسیار متفاوت از محیط‌های معمولِ مهاجرت در غرب در می‌آورد.

 

مقدمه

از حمید که یک ایرانی مغازه‌دار میانسال است پرسیدیم اکنون که در امارات متحده عربی زندگی می‌کنید، ایرانی بودن به چه معناست؟ او پاسخ داد: «ایرانی، ایرانی می‌ماند، اهمیتی هم ندارد کجا زندگی می‌کند»، و با غرور اضافه کرد: «ایرانی بودن یک افتخار است.» (برای اطلاعات بیشتر در مورد پاسخ‌دهندگان، موارد ضمیمه را ببینید؛ تمام اسم‌ها مستعار هستند.) در میان جمعیت امارات که اخیرا نُه[۶] میلیون نفر تخمین زده شده است، تقریبا پانصد هزار ایرانی وجود دارد که پنجمین گروه بزرگ مهاجران از حیث ملیت در این کشور است[۷]. اگر افغان‌ها و تاجیک‌ها را هم اضافه کنیم[۸]، کل جامعه‌ی فارسی‌زبان امارات متحده عربی نزدیک به ۶۵۰ هزار نفر می‌شود که معادل بیش از نیمی از جمعیت شهروندیِ ۱۰۸۴۷۶۴ نفری این کشور است (مرکز تحقیقاتی خلیج فارس ۲۰۱۴). ایرانی‌ها یکی از قدیمی‌ترین و پایدارترین جمعیت‌های مهاجر در کشورهای عربی خلیج فارس هستند (فوکارو ۲۰۰۵). رابطه‌ی آنها با این دولت‌ها همواره در معرض تغییرات فضای سیاست‌های منطقه‌ای و شامل دوره‌های متوالیِ تنش بوده است (الشیجی ۲۰۰۲). با وجود سیاست‌های منطقه‌ای ایران، مهاجران ایرانی در بخش عربیِ خلیج فارس هم‌چنان ریشه‌دار باقی مانده‌اند. با این حال، اطلاعات اندکی در مورد این گروه‌ها وجود دارد. در سال‌های اخیر، هزاران ایرانی که چندین دهه در امارات زندگی کرده بودند، به طور ناگهانی و بدون توضیح اخراج شدند، و این باعث پدیدار شدن سطح خصومت بالایی بین دو کشور شد (پایگاه خبری مهر ۲۰۱۲؛ دنیای اقتصاد 2016).

مطالعه‌ی ما با این پیش‌زمینه آغاز شد و این مقاله بر این اساس شکل گرفته است. ما فرآیند پرکردن شکاف تحقیقاتی در رابطه با گروه‌های مهاجر ایرانی در بخش عربی خلیج فارس را آغاز کرده‌ایم و در مطالعات گسترده‌تر درباره‌ی هویت و مهاجرت در خلیج فارس مشارکت می‌کنیم (کاپیزوسکی ۲۰۰۱؛ احمد ۲۰۱۲). این حضور گسترده‌ی جغرافیاییِ دیرینه و نقش اقتصادیِ جمعیتِ ایرانی در امارات متحده عربی بدین معناست که ایرانیان بخشی مهم و تثبیت‌شده در جامعه‌ی این کشور هستند. با وجود این، به دلیل تنش‌های منطقه‌ای، روش‌های شهروندپذیریِ محدودشده، و سوءظن مداوم، ایرانیان اغلب در گروه سوم در موزاییک آمار نفوس قرار می‌گیرند؛ آنها هرگز شهروند امارات نبوده و نخواهند بود؛ اما به علت سابقه و ماندگاریِ بیشتر در بافت اجتماعی بومی، از جوامع مهاجرتی دیگر متفاوت هستند. برای مثال، اشتراکات کمی بین جمعیت ایرانی و انبوه نیروی کار مهاجر که کارهای پَست را در امارات انجام می‌دهند، وجود دارد. در حقیقت، در حالی که شباهت‌هایی بین ایرانیانِ امارات و اجتماعات مهاجرِ هندو در خلیج فارس وجود دارد، باز هم ایرانی‌ها به دلیل بدگمانی‌های عمیقِ مداوم و تنش‌های منطقه‌ای، متمایز هستند. از این رو، ایرانیان همزمان مشابه و عمیقا متفاوت‌اند.

پیشینه‌ی تحقیق درباره‌ی مهاجرت به کشورهای حاشیه خلیج فارس به شدت محدود است، و وقتی به ایرانیان می‌رسد، اساسا وجود ندارد. برای بررسی این شکاف، تحقیق ما تا حدودی وام‌دار مطالعات گسترده‌تری است که تجربیات فارسی‌ها / ایرانیان را در غرب، به‌ویژه در آمریکا و استرالیا، بررسی می‌کند (برای مثال، مدرسی ۲۰۰۱، مبشر ۲۰۱۲، اصغری‌فرد ۲۰۱۷). با این حال، این پیشینه‌ی تحقیق مشکلاتی نیز به همراه دارد، به‌ویژه در مورد قابلِ مقایسه بودنِ تجربیاتِ ایرانیان در فضاهای غربی با فضای امارات متحده عربی، که در آن مهاجران ایرانی بیشتر تمایل دارند شکل‌های چرخشیِ مهاجرت را تجربه کنند تا اشکال ثابت آن را، اگرچه که ریشه‌های آنها در این کشور به طرز شگفت‌آوری عمیق است (بابار و گاردنر ۲۰۱۶). بسته بودنِ مسیرِ اخذِ حق شهروندی؛ نبودِ دورنمای همبستگی؛ و دشمنی، تردید و تعصبی که ایرانی‌ها در امارات با آن مواجه‌اند، باعث به وجود آمدن حرکت‌ها و مجموعه‌ای از فشارها و محاسبات شده است که نسبت به مواردی که به طور معمول در مورد فضاهای غربی نوشته و به ثبت رسیده‌اند، متفاوت است (مثلا مستافتی ۲۰۰۳).

با توجه به این موقعیت، سوالات کلیدی که این مقاله مطرح می‌کند عبارتند از این‌که ایرانیان چگونه در امارات با موقعیت‌شان که آنها را در سطح سوم آمار نفوس قرار می‌دهد، کنار می‌آیند؟ و چگونه این وضعیت، محاسبه‌ی سود و همچنین احساسشان از جایابی[۹] و هویت را تحث تاثیر قرار می‌دهد؟ در حالی‌که ناپایداری مداوم برای همه‌ی جوامع مهاجر در خلیج فارس یک واقعیتِ مشترک است (احمد ۲۰۱۲) هیچ‌کدام از این جوامع این فشار، موقعیت و حسِ بدگمانیِ شدیدی را که ایرانی‌ها به دلیل موقعیت جغرافیایی-سیاسی و ماهیت قدرت حکومتی و سوءظن در منطقه با آن روبه‌رو هستند، تجربه نمی‌کنند (جونز ۲۰۱۰). بنابراین، واکنش ایرانی‌ها به فشارهایی که با آن روبه‌رو هستند با بحث‌های موجود درباره‌ی گفتگوهای هویتی مهاجران و شبیه‌سازی در دیگر فضاها، متفاوت است (دویند و کازینیتز ۱۹۹۷؛ داهیندن ۲۰۱۲).

برای بررسی این سوالات اساسی، این مقاله مطالعات کلیدی درباره‌ی مهاجرت به خلیج فارس و جمعیت‌های پراکنده‌ی مهاجران ایرانی[۱۰] را به کار می‌گیرد تا مفهوم «حفظ هویت» را به عنوان یک جریان مجزا از روایت‌های معمولِ شبیه‌سازی، مذاکرات هویتی و چندفرهنگی، بسط دهد. ایده‌ی حفظ هویت به طور جالب توجهی در تحقیقاتِ مهاجرت کم استفاده شده است، که دست کم به دو دلیل، شگفت‌آور است: چرخشِ فراملیِ این زمینه‌ی مطالعاتی در دهه‌های اخیر، و همچنین درکِ این موضوع که جریان‌های یکسان‌سازی که در فضاهای مهاجرتی غربی ثبت شده است، به تجربیات مهاجرتی در جاهای دیگر قابل تعمیم نیست (لویت و جاوورسکی ۲۰۰۷). تا به امروز تنها مطالعات معدودی این مفهوم را در یک زمینه‌ی مهاجرتی مورد استفاده قرار داده‌اند (آلبا و نی ۱۹۹۹؛ بروون و بین ۲۰۰۶). این مفهوم اغلب یا با تلاش برای حفظِ اجزای یک هویتِ مجزا درونِ موقعیتِ یکسان‌سازی تدریجی[۱۱]، مترادف فرض شده (گیلز و جانسن ۲۰۰۹) و یا به جریان‌های روانشناسیِ فردی مرتبط شده است (بوکستین ۱۹۸۸؛ اتیر و دوکس ۱۹۹۴) که هیچ یک مفهوم مد نظر ما نیست.

در مورد ایرانی‌های امارات شاید بتوان حفظ هویت را به یک تورِ ایمنیِ بندبازی تشبیه کرد: هزینه‌های خریدش ناچیز و مزایای آن چشمگیر است، حتی اگر هیچ وقت مورد نیاز نباشد. این مقاله استدلال می‌کند که نظرات و روش‌های مهاجران در مورد حفظ هویت، کاملا به سه متغیر کلیدی وابسته است: ۱) غرور نسبت به هویت ملی، ۲) یک زمینه‌ی سیاسی مبنی بر بدگمانی و اختلافات تثبیت‌شده‌ی اجتماعی-فرهنگی؛ و به‌ویژه ۳) نیاز به حفظ منافع و ایجاد راهکارها با در نظر داشتنِ تهدیدِ اخراج یا تمدید نشدن ویزاها. وضعیتِ ایرانی‌های حاضر در امارات به طرز خاصی جذاب است چون شاملِ سطح نسبتا بالایی از بدگمانی و تعصب درباره‌ی آنهاست و در عین حال، به آنها فضا و فرصت‌هایی می‌دهد تا به آرامی هویت‌شان را حفظ کنند؛ و از این رو حفظ هویت را به دو شیوه ممکن می‌سازد.

در تحقیق حاضر، با بررسی سازوکارهای حفظ هویت نشان می‌دهیم که چگونه از طریق انتخاب‌های پیچیده‌ی متعدد، وابستگی‌های روشی و رفتارهایی که به وسیله‌ی متغیرهای مکانی و زمانی شکل گرفته است، هویت به شکلی فعالانه تقویت، ابراز و منتقل می‌شود. اعتقاد ما بر این است که با توجه به زمینه‌ی وضعیت، حفظ هویت برای ایرانی‌ها حیاتی است و البته با حس برتری که تقریبا همه‌ی ایرانی‌ها آن را احساس می‌کنند، تسهیل می‌شود. به این ترتیب، ما کارآیی روندِ حفظِ هویت را برای درک شاخصه‌های کنش و واکنشی که به هویت مهاجران در موقعیت‌های مشابه شکل می‌دهد، نشان می‌دهیم.

البته حفظ هویت همیشه آن طور که به نظر می‌آید ساده نیست و ترکیب ایرانی‌ها نیز بسیار نامتجانس است. این ناهمگنی، روش‌های حفظ هویت را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اختلاف اصلی در اینجا در بین کسانی است که تنها گذرنامه‌های ایرانی دارند و آنها که تابعیت ایرانی و غربی را با هم دارند[۱۲]. آنها که دو تابعیتی هستند، قبلا در یک موقعیت متفاوت، درگیر حفاظت از هویت‌شان بوده‌اند (برانستد-سجرسن ۲۰۰۸)، و در موقعیت‌شان در امارات از امنیت بیشتری برخوردارند زیرا معمولا در مشاغلی با درآمد بالا استخدام هستند (نه آنکه کسب و کار شخصی خودشان را داشته باشند)، برای ویزا از سوی کارفرماهای قدرتمندشان تامین مالی می‌شوند و با داشتن تابعیت غربی، سطح بالاتری دارند و بهتر حمایت می‌شوند. علی‌رغم این اختلافات در میان ایرانی‌ها، ایده‌ی حفظ هویت پایدار باقی می‌ماند؛ و چنان‌که در ادامه بررسی کرده‌ایم، صرفا تا حدودی بین این دو گروه، متفاوت نشان داده می‌شود.

موقعیت و تجربه‌ی مشترکِ همه‌ی این سه متغیر (غرور، تعصب، تهدید) که در بالا خلاصه‌وار ذکر شد به این معناست که شهروندان دو تابعیتی که شاید ده درصد جمعیت ایرانی‌های امارات را شامل می‌شوند، مانند آنها که تنها شهروندی ایران را دارند، فعالانه و به شکل‌های مختلف به حفظ هویت مشغول‌اند. این جریانِ مشترکِ حفظ هویت به شکل بنیادی متفاوت از حراست[۱۳] از میراث زبانی و فرهنگی در میان جوامع ایرانی مهاجر است که در کشورهای «عرف» مهاجرت ایرانی‌ها مانند استرالیا، کانادا و آمریکا ثبت شده است (مستوفی ۲۰۰۳). مطالعات موجود در مورد ایرانیان خارج از کشور بر واکاوی گروه مهاجران ایرانی در آمریکا (مباشر ۲۰۱۲) و استرالیا (اصغری‌فرد و زاکیاحسین ۲۰۱۷) متمایل است و بر مسائلی چون حفاظت از زبان (مدرسی ۲۰۰۱؛ مگردومیان ۲۰۱۲) جهان‌های حسی[۱۴] (دنیس و وارن ۲۰۰۷)، علائم[۱۵] (ایزدی و پرورش ۲۰۱۶) و مذاکره[۱۶] بر سر هویت‌ها با توجه به سیاست‌های ایران (مباشر ۲۰۰۶) تمرکز دارد. همان طور که این مقاله نشان می‌دهد، این شاخصه‌ها آشکارا متفاوت از جریان حفظ هویت است که در امارات متحده عربی با آن روبه‌رو هستیم.

با توجه به این که هیچگونه امکانی برای اخذ تابعیت یا سکونت دائم در امارات وجود ندارد، ایرانی‌ها همگی به آسیب‌پذیری وضعیت‌شان در فضای متشنج جغرافیایی-سیاسی کاملا آگاهند. بسیاری از آنها با دارا بودن سرمایه‌های کلان و نسل‌ها سکونت در امارات، به لحاظ مالی و احساسی در معرض خطر بزرگی قرار دارند و این موقعیت باعث ایجاد تفکر دفاعی و محاسباتی شده است. اینکه چگونه ایرانی‌ها، فارغ از داشتن تابعیت ایرانی یا دوگانه، فعالانه در خود ِامارات به حفظ هویت می‌اندیشند، پاسخی جذاب به فشارهایی است که با وجود اختلافات فردی در وضعیت شهروندی، لزوما نباید به یک اندازه تجربه و به اشتراک گذارده شود. بنابراین موضوع دیگری که این مقاله در آن مشارکت دارد مطالعات دوتابعیتی است، به ویژه دوتابعیتی بودن در کشورهای ثالث که هموطنان آنها در آنجا حضور پررنگی دارند. با توجه به موقعیت خاص امارات متحده عربی، ماهیت جمعیت ایرانی، و پشت‌پرده‌ی سیاسی، ایرانی‌ها در امارات با احساس غرور فوق‌العاده نسبت به ایرانی بودن و تجربه‌ی تعصب و تهدید به هم متصل هستند؛ مسائلی که حفظ فعالانه‌ی هویت را به یک امر لازم و نه یک اسباب خودنمایی تبدیل می‌کند.

برای بسط و پرورش این ایده‌ها، این مقاله با تحلیل تحقیق میدانی و روش جمع‌آوری داده‌ها شروع می‌شود. این بخش با بررسی زمینه‌های داخلی و منطقه‌ای بحرانی که ایرانی‌های امارات با آن مواجه‌اند، ادامه می‌یابد. بر این اساس، مقاله به سمت تمرکز اصلی‌اش بر واکاوی اینکه چگونه و چرا ایرانی‌ها در امارات هویت‌شان را حفظ می‌کنند و چگونه منافع شخصی‌شان را در تبادلات بین تجارت و هویت در گستره‌ی فضاهای متعدد محاسبه می‌کنند، ادامه می‌یابد. با تاکید بر این جریان‌ها، مقاله اثبات می‌کند که چگونه این واقعیات، بر خلاف آنچه مسئولان اماراتی از آن واهمه دارند، پتانسیل ایرانی‌ها را برای «ستون پنجم»[۱۷] شدن کم می‌کند؛ و از طرف دیگر، بر خلاف آنچه ممکن است خوشایند امارات باشد، از ایرانی‌ها یک گروه هویتی واحد می‌سازد. همان‌طور که نتیجه‌گیری نشان می‌دهد، یافته‌های مقاله برای خط‌ مشی‌های خلیج فارس و مطالعات مهاجرت معانی مهمی به ارمغان می‌آورد زیرا این یافته‌ها بر شباهت‌ها و تفاوت‌های گروه‌های مهاجر ایرانی نور تازه‌ای می‌تاباند، راه‌هایی برای تمایز و تفکیک کامل‌تر در بحث‌های مهاجرت در خلیج فارس باز می‌کند، و به ویژه یک موقعیت متفاوت پیشنهاد می‌دهد که در آن می‌توان از حفظ هویت به عنوان یک مفهوم برای درک حالات متفاوت غلبه بر یک محیط غیر-شبیه‌ساز استفاده کرد.

 

دریافت متن کامل مقاله به صورت کتابچه الکترونیکی

مطالعه‌ی معرفی مقاله و بخش‌های پیشین

 

 

پانویس‌ها:

[۱] Prejudice

[۲] Identity Maintenance

[۳] Interest Calculations

[۴] Hedging processes

[۵] Precarity

[۶]  آخرین سرشماری امارات متحد عربی در سال ۲۰۱۰ بود و کل جمعیت را ۸۲۶۴۰۷۰ نفر تخمین زده است. بیشتر تخمین‌ها از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷ نزدیک به، یا اندکی بالاتر از، نه میلیون نفر است (امارات، ۵، ۲۰۱۰).

[۷]  بر اساس آمار داخلی شورای نفوس فدرال امارات متحد عربی و احتمالا بهترین تخمین آماری عمومی که در سال ۲۰۱۵ توسط مجله bq Magazine (اسناج ۲۰۱۵) انجام شده است. البته دبی به دلیل تاریخ طولانی تجارتش، بالاترین تجمع ایرانیان را در مقایسه با دیگر امارت‌ها دارد. مارشال ۲۰۰۵ را ببینید.

[۸]  سفارت افغانستان تعداد این مهاجرین در امارات را ۱۵۰۰۰۰ نفر تخمین زده است (سفارت افغانستان). با این‌ حال، این آمار بین گویشوران پشتو و دری تفاوتی نمی‌گذارد، که به این معناست که گویشورانی که زبان مادری‌شان فارسی است، به طرز چشمگیری کمتر از این مقدار است. پیدا کردن آمار تاجیک‌ها دشوار است. اما به نظر می‌آید تعدادشان کمتر از ۱۵۰۰۰ نفر باشد اگرچه با سرعت نسبی در حال افزایش است (رسانه‌های آسیا ۲۰۱۴)

[۹] Positionality

[۱۰] Iranian diasporas

[۱۱] Gradual assimilation

[۱۲]  در اینجا منظور از واژه‌ی «غربی» شهروندان اروپا، آمریکای شمالی و کشورهای استرالیا و جزایر جنوبی اقیانوس آرام است.

[۱۳] Preservation

[۱۴] Sensory worlds

[۱۵] Signage

[۱۶] Negotiation

[۱۷] یعنی نفوذی‌ها، خرابکارها، توطئه‌گرها

 

خروج از نسخه موبایل