هفتبرکه – راحله بهادر: پاسی از شب گذشته و اینجا در دامنهی کلات، ساعت حدود دو نیمهشب را نشان میدهد. چراغهای شهر هنوز روشن است. شهر هنوز بیدار است و از خیابان که میگذری در گوشه و کنار پاتوق آدمهایی را میبینی که به صحبت نشستهاند. سوپریها اغلب بازند و مشتریهایی که با فاصلهی زمانی کمی از هم، مشغول خرید هستند. همشهریهایی که گشتهای آرام شبانه با ماشین را دوست دارند و جوانهای گراشی و غیر بومی که در فضاهای سبز، پیادهروها، در جادههای منتهی به صحراهای گراش و در کوچههای محلهها، دورهمی شبانه دارند، مثل بسیاری شبهای دیگر. حتی دید و بازدیدهای فامیلی به بعد از ده شب موکول شده اما مهمان همچنان حبیب خداست و نمیشود چون یک نیمه شب شده، به رختخواب رفت! حالا چه صاحبخانه خود اهل شبنشینی باشد، چه غرق در خواب مشغول پذیرایی از مهمانها!
گراش خیلی وقت است که دیر میخوابد و برای اکثر مردم تا نیمهشب زندگی و بیداری در جریان است. گراش چندین سال است که سحرخیز هم نیست و بسیاری از مردم تا ساعتی قبل از ظهر در خواب هستند و این را از مغازههایی که تازه بعد از ده صبح باز میشوند و خلوتی خیابانها میتوان حس کرد. در این گزارش مردم از «زیست شبانه» میگویند. در نگاه اول، آدم را یاد راز بقا میاندازد البته! اما فرهنگ زیست شبانه اکنون بخشی از زندگی معمول مردم گراش است به ویژه در تابستانهای بلند.
بر اساس یک نظرسنجی اینترنتی که هفتبرکه انجام داده است، از هر ۱۰ نفر به طور متوسط فقط یک نفر قبل از ساعت ۱۲ به رختخواب میرود. ساعت خواب بیشتر افراد ساعت ۱۲ تا ۳ بامداد است و ۶۰ درصد گراشیها تا این ساعت بیدار هستند. از هر ۱۰ نفر، ۳ نفر نیز بعد از ساعت ۳ هم بیدار هستند و دیرتر به خواب میروند.
دلایل و ریشههای این شبزیستی را میتوان از صحبتهای آدمهای این گزارش دریافت. آدمهایی که خواسته یا ناخواسته درگیر شدهاند.
زیست شبانه، نشانهی قدرت گرفتن نسل جوان
نرگس که خودش را نئاندرتالِ زیستِ شبانه مینامد، با واشکافیِ سیر زمانی این جریان، تصویر روشنی از تثبیت شدن این عادت در بین گراشیها به ما میدهد. میگوید: «قبلا بیدار ماندن در شب بر اساس مشغله بود؛ مثلا برای زنها عروسی، یا مطالعه و یا مریض شدن بچه؛ و انحصارا برای گروه بزرگسال هم بود. برای کودکان و سنین کم به خاطر داشتن فعالیت فیزیکی زیاد در طول روز، این مساله جایی نداشت و سر شب از خستگی میخوابیدند. به نظر اینجا چیز عمیقتری اتفاق افتاد و آن هم اینکه قدرت کمکم به دست جوانترها افتاد. یعنی بچههای نسلی که از پدرشان حساب میبردند و زود میخوابیدند و با نظر آنها خرج میکردند، از لحاظ فکری و سبک زندگی مستقل شدند. بعد اینها شروع کردند به اینکه خودشان خرج کنند، تصمیمهایی از این دست به دست خودشان افتاد و نهایتا ساعتهای خواب و بیداری هم به دست خودشان افتاد.
«ریتم زندگی تغییر کرد. اینترنت هم اضافه شد و تاثیر زیادی داشت. از دایالآپ شروع شد و جذابیت زیادی داشت و به این نتیجه رسیدیم که میشود از ساعتهای شب استفاده و صحبت کرد. کمکم فعالیتهای فیزیکی کمتر شد و موبایل برای نسل جوان اولویت پیدا کرد. انگار تعامل با جاهای دیگر دنیا اتفاق افتاد و این صحبتهای دنیای مجازی باعث شد مجبور شوند اختلاف ساعت را با جاهای دیگر در نظر بگیرند و شبنشینی کمکم نیاز طیف بیشتر و گستردهتری از جوانها و نوجوانها شود. مثلا در میان اقوام ما در گذشته بچههای هم سن و سال زیاد بودیم و معمولا صحبت از موضوعات جذاب، پنهانی دور از چشم والدین در شب اتفاق میافتاد. روزها مدرسه بودیم و شببیداری جای خودش را باز کرد.
«وقتی شهری به سمت زیست شبانه میرود، نیازهایی با خود تعریف میکند؛ مثلا باز بودن سوپرمارکتها برای خرید مواد غذایی. آبوهوا هم تاثیر زیادی دارد و در طول روز، ساعت باز شدن مغازهها به ساعتهای خنکتر روز و باز بودن در تمام ساعات شب موکول میشود. خریدهایی که مردم از شهرهای اطراف داشتند هم بیتاثیر نبوده و باعث باز ماندن خیلی از مغازهها میشود. بر حسب عادت، شبنشینی باعث شده یک سری نیازها ایجاد شود و این مردم هستند که این فرهنگ را شکل دادهاند نه لزوما حکومت یا قراردادهای اجتماعی ازپیشتعیینشده.
«این تغییر بزرگ به خاطر تغییر عادات فردی است. اکثر زنها شاغل نیستند و دید و بازدید شبانه بین همسایهها و اقوام عادی شده و تا پاسی از شب ادامه دارد. مثل قبل نیست که مثلا شوهر یک خانم اجازه نمیداد. حتی بچهها با تقلید از بزرگترها شبزندهداری دارند. از قبح قضیه کاسته شده و مثلا کسی را به خاطر تا دیروقت بیدار ماندن و تا ظهر خوابیدن سرزنش نمیکنیم»
آنچه میتوان نتیجه گرفت این است که تغییر نسل و همزمان عجین شدن زندگیها با وسایل ارتباطی مدرن، تاثیر بسیار زیادی در به وجود آمدن زیست شبانه در گراش دارد.
گرمی هوا هم بیتاثیر نیست؛ و سرگرمیهای جدید
مرضیه محمدی گرمی هوا، تغییر نسل و میزان درآمد را در زیست شبانه بیتاثیر نمیداند. مردمی که کلافه از داغی روزهای تابستان، به خنکای شب هجوم میآورند و زندگی در رگهای شهر، شبانه به جریان میافتد. محمدی میگوید: «قبلا تحمل مردم نسبت به گرما بیشتر بود و البته هوا هم تا این اندازه به خاطر تغییرات اقلیمی گرم نبود؛ این آب و هوا در طول روز مسلما باعث کاهش فعالیت مخصوصا در فصل تابستان میشود و بخش زیادی از مردم کارها و دیدارهایشان را به شب موکول میکنند. قبلا ریتم طوری بود که کسانی که در کشورهای خلیج شاغل بودند، وقتی برمیگشتند، باغی یا نخلستانی برای خود داشتند و انگیزهشان این بود که صبح به صبح به آن رسیدگی کنند و این برایشان سرگرمی بزرگی بود. الان که تمکن مالی بیشتر شده، این کارها را به باغبانی میسپارند و همین عامل باعث تبدیل شدن زیست روزانه به زیست شبانه میشود.»
فاطمه قایدی مادری است که بچههایش همراه او حدود ساعت دو خواب هستند. او شاغل است و علت بیدار ماندن را شاغل بودن همسرش در امارات میداند که برای ویدیویی صحبت کردن، باید تا زمان برگشتن او به منزل صبر کنند. فاطمه معتقد است: «زیست شبانه دیگر مخصوص گروه خاصی از مردم نیست و همه به نوعی درگیر هستند. یا مثلا گروههای مجازی تشکیل شده که بیشتر هم مخصوص پسرها است. و قصه اینطور است که مثلا از ساعات آخر شب وارد پاتوقشان میشوند و تا نزدیک صبح دورهمی و گفتگو و برای برخی سرگرمیهای که نمیشود ذکر کرد، دارند. اینها بیشتر در گروه سنی بین ۱۸ تا ۲۵ هستند و معمولا در باغها، جایی در خیابان؛ کنار مغازههای کبابی جمع میشوند.»
دیگر قبح مساله ریخته شده
حتی کسانی که این مساله را قبح میدانستند، مجبور به قبول این مساله شدهاند؛ یعنی سبک اجتماعی که کمکم ریشهدار شد و حالا بخشی جداییناپذیر از زندگی عادی گراشیها است و باعث تاثیر مستقیم بر عادات فردی هم شده است. با دیر بیدار شدن، صبحانه حذف یا دیروقت است؛ ناهار به بعد از سه بعد از ظهر میرود و شام به بعد از ده شب. بسیاری از شهروندانی که با آنها گفتگو کردیم میگویند تغییر و قطع این چرخه تقریبا غیر ممکن شده است!
خانم جعفری میگوید دلیل بیدار ماندنش، دیر از سر کار آمدن همسر است: «ما که خیلی سال است دیر میخوابیم؛ تازه یازده و گاهی دوازده شب شام میخوریم. بالاخره میخواهیم چهار تا کلمه با هم صحبت کنیم. و این بیدار ماندن آنقدر تکرار شد که بخشی از زندگی معمولی شده. حداقل تا دو صبح بیداریم. تا خوابمان ببرد میشود سه. بچهها هم به جز دورهی مدرسه، همین عادت را دارند. اتفاقا ما هم بخوابیم، آنها تمایلی به زود خوابیدن ندارند.» و پسرش علیرضا میگوید: «خب اصلا صبح زود بیدار بشویم چکار کنیم؟! حوصلهی آدم سر میرود تا شب! کاش مدرسه هم شب بود!»
فاطمه کسبوکار خانگی دارد و میگوید: «تا ساعت دو یا سه صبح کارهای فردا را انجام میدهم و بعد میخوابم. صبحها حتی اگر بخواهم بیدار بشوم هم مشتریها خوابند و بیفایده است! کلا کار در شب را بیشتر دوست دارم.»
در کنار تفریح، انجام کارهای روزمره و دورهمیها، رسیدگی به و انجام کسب و کار هم بخشی از دلایل بیدارمانی شبانه است.
مغازهدارها در خط مقدم شبزیستی
همزمان با تغییر سبک زندگی مردم به سوی زیست شبانه، نیازهای خدماتی و شهری هم به وجود میآید که سوپریها و دیگر مغازههای اغذیه، بخشی از پاسخگویی به نیاز این سبک زندگی است.
ناصر صادقی در سوپری سیمرغ مشغول به کار است. خودش جوان است و نوع شغلش و مراجعهی مشتریها تا نیمهشب را علت بیدار ماندنش میداند. در مورد نوع مشتریها و علت مراجعهی مردم در ساعات نیمهشب میگوید: «بیشتر جوانها هستند ولی خانوادگی هم برای خرید مراجعه میکنند چون در آن ساعات خلوت و خرید راحتتر است. غیر بومیها مخصوصا اهالی اوز و مراجعین به بیمارستان هم هستند که برای خرید میآیند. مواردی رانندهها هم که گذری است و بیدار هستند. کلا ترافیک شبانه هم داریم ولی در مقایسه با روز کمتر است و اغلب افرادی هستند که یا برای تفریح بیدارند و یا نیاز به خرید در آن ساعت دارند.»
سعید درستکار هم در سوپری گلستان کار میکند و میگوید به نحوی به خاطر مشتریها مجبور است بیدار بماند: «مدلمان اینطوری شده و عادت کردهایم. از زمان کرونا این مساله بیشتر شد. بیشتر مجردها و خانوادهها هستند. روی سلامتی و اعصاب هم تاثیر دارد اما ناچاریم و ریتم همینطوری دارد پیش میرود. هر قدر سعی میکنیم زودتر ببندیم و زودتر هم بخوابیم بیفایده است و مشتریهایی هستند که اگر زودتر ببندیم اعتراض میکنند. از آن طرف صبح زود کسی نیست و خبری نیست. اکثرا آنها که برای خرید میآیند دو گروه هستند؛ مجردها خرید دیروقت برای باغ و گروه متاهلها برای خرید منزل.»
محمدجواد مهرابی در مغازهی غدیر و قادر میگوید: «یکی از مشکلات ما کسبه همین است که تعداد زیادی از مشتریها یازده شب به بعد میآیند. مثلا پنجشنبهشب تا ساعت سه و نیم مغازه بودم! از ساعت پنج عصر تا یازده شب فقط پانزده تا بیست درصد مشتریها میآیند و هشتاد درصد باقی بعد از یازده شب است. تا ظهر که کلا خبری نیست، شاید یکی دو نفر که کارمند و یا از شهرهای اطراف هستند مشتری باشند. خود گراشیها تا ظهر خوابند. زندگی ما هم به هم ریخته. یکی از خوبیهای ایام کرونا همین بود که مجبور بودیم تا نه شب مغازه را ببندیم. خیلیها عادت کرده بودند و سریع خریدهایشان را میکردند و ما هم زندگی منظمی داشتیم.
«در تابستان شبنشینی بیشتر میشود، زمستان زودتر میبندیم. ما تا سال ۹۵ مشهد زندگی میکردیم و تا قبل از آن شببیداری نداشتیم. اینجا زندگی در شب جریان دارد. خیابان شلوغ است و تازه عصر از خواب بیدار شدهاند و شروع فعالیتشان است. خواست خودمان نیست شبنشینی و مجبور هستیم. فشار زیادی میآورد و روی سلامتی هم تاثیر دارد. بیخوابی تا جایی بدن انسان جواب میدهد و بعدش دچار بیماری میشود.»
دغدغهی کار و زندگی؛ بدون شبنشینی
مهدی هاشمی ادعا میکند فقط آخر هفتهها با دوستانش در باغ یکی از آنها شببیداری و دورهمی دارند. میگوید: «به نظر من در بین مردها کسانی که تا صبح بیدارند دو دسته هستند: یا آنهایی هستند که پول خلیج در بانک دارند و دغدغهی معیشت ندارند و با خیال راحت تا صبح میخوابند؛ و یا آن جوانهایی که واقعا بیکار و علاف هستند و وقتشان را با گشت زدن در خیابانها و شببیداری در باغها میگذرانند. وگرنه کسی که دغدغهی کار و درآمد داشته باشد شب زودتر میخوابد و صبح هم نهایتا تا ده صبح سر کار است. من خودم نه صبح سرکار هستم چون از اطراف مشتری داریم و آنها مثل اکثر گراشیها تا ظهر نمیخوابند و برای خرید صبح زود راه میافتند.
«الان طوری شده که نیمهشب، باغها و جادههای صحرا آبادتر از داخل شهر است! جمعیت زیادی در رفتوآمد هستند و بیدارند. اتفاقا مشتریهای اطراف هم گاهی گله میکنند که چرا خیلی از مغازهها تا نزدیک ظهر در گراش بسته است و برایشان عجیب است گراشیها تا ظهر میخوابند!»
رضا ابراهیمی هم مهندس راه و ساختمان است و این مساله را تایید میکند. او اهل شببیداری نیست و میگوید: «ما به خاطر اینکه در صنف راه و ساختمان شاغل هستیم و باید صبح زود سر کار باشیم، مجبوریم زود بخوابیم. ولی خانواده معمولا تا صبح بیدار هستند چون فرصت دارند تا یازده، دوازده ظهر بخوابند.»
فرهنگ زندگی شبانه یا فرهنگ شبنشینی؟
اینکه اسم این جریان را چه بگذاریم تا بتوان واقعیتر و دقیقتر به دلایل و ریشهها رسید هم جای سوال دارد. فرهنگ زندگی شبانه؟ و یا فرهنگ شبنشینی؟
نرگس عادت مردم گراش را سبک زندگی یا فرهنگ شبنشینی مینامد و میگوید: «ما با یک فرهنگ شبنشینی طرف هستیم تا یک زندگی شبانه. چون در مورد دوم، خود آن شهر یا کشور آن را برای مردم فراهم میکند و آدمها فرصتهای زندگی شبانه دارند. مثلا در بسیاری کشورها که سینماها اکران نیمهشب تا صبح دارند، یا مکانهای تجمع مردم در جاهای شبانه برای خوشگذرانی و سرگرمی. اما در گراش، خود مردم این را سبک زندگی خودشان کردند.»
شبنشینی به نوعی انتخاب سبک زندگی از سوی خود مردم است و بخشهای دولتی و سازمانهای رسمی نقشی در آن ندارند و میتوان گفت این مساله برای گراشیها کاملا درست است.
قدیم میگفتند خواب زیاد و بیوقت کار شیطان است
مردمان قدیم، رزق و روزی را در بیداری سر صبح میدیدند که درهای آسمان باز و رزق و روزی تقسیم میشود و تا دیر وقت خوابیدن برایشان قبیح و برای بسیاری از آنها عملی از عملهای شیطان بود. آنها معتقد بودند که فقط یک آدمِ از خدا بیخبر تا ظهر میخوابد.
زن حاجی امیر از نسل مردمان قدیم است و ده شب میخوابد. اغلب بعد از نماز صبح بیدار میماند و نان میپزد و به کارهای خانه میرسد. ناهارش تا ساعت نه صبح آماده است و از دست مردم که به گفتهی خودش «خواب مرگ دارند که تا ظهر میخوابند» شاکی است. میگوید: «خود من تازه الان دیر میخوابم و تا چند سال قبل ساعت هشت شب خواب بودم با بچهها. ما هم گرفتار شدهایم. تیتَر [ایام قدیم] فعالیت و کار زیاد و از صبح زود بیدار شدن، دیگر رمقی باقی نمیگذاشت و همه سرِ شب در خواب بودند. اینقدر بیماری بهخصوص بین جوانترها وجود نداشت. الان همهی مردم و مخصوصا جوانها اعصاب ندارند و بداخلاق و بیحوصله هستند و این به خاطر نداشتن خواب شب است. خدا هم در قرآن فرمایش کرده: «و شب را برای آسایش شما قرار دادیم.» خدا همه چیز را درست و منظم آفریده. بندهاش همه چیز را خراب میکند و به خودش ضرر میزند. خواب زیاد و بیوقت کار شیطان است و خیر و برکت از زندگیها رفته.»
زهرا کشوری که سی سال بیشتر ندارد، با زن حاجی امیر همنظر است و میگوید: «در قدیم تا لنگ ظهر خوابیدن خیلی در چشم مردم زشت بود. الان این قبح از بین رفته. قدیمتر جبر جامعه بود و کسی هم اگر میخواست بیشتر بخوابد از حرف بزرگترها میترسید. الان این ترسها از بین رفته و بیدار ماندن عادی شده و بزرگترها هم پی علتهای آن نیستند.»
آقای محسنی معتقد است انتخاب خود مردم عامل اصلی زیست شبانه در گراش است: «گراش جمعیت کارمند بسیار کمی در مقایسه با شهرهای دیگر دارد. اکثرا مغازهدار یا خلیجرو و صاحب کسبوکار خودشان هستند. این طوری است که اغلب تا پاسی از شب بیدارند و صبح زود هم بیدار نمیشوند. من خودم الان چند سال است تا ساعت یک نشود نمیروم بخوابم و به طبع همسر و بچهها هم همین طوری هستند. کلا الان قضیه برعکس شده. اگر زود بخوابی معمولا تعجب میکنند و میگویند «مَه مرغ کُروکش؟!» [مرغی که زود میخوابد.] و شب زندهداری یک چیز عادی شده. گروهی هم که زود میخوابند مثلا تا ساعت یازده دوازده شب، معمولا نسل قدیم هستند و سبک زندگیشان تغییری نکرده.»
بچهها و زیست شبانه
زیست شبانه معمولا در ایام خاصی مثل ماه رمضان و فصل تابستان تشدید و همزمان با بازگشایی مدارس و فصل زمستان کمتر میشود. شببیداری بزرگترها، کودکان را هم تحت تاثیر قرار داده است. گاهی تا دیروقت پسربچههایی را میبینیم که در کوچه دوچرخهسواری میکنند و دخترها را که در خانه مشغول تماشای تلویزیون و کار با موبایل و آیپد، تماشای فیلم و اخیرا انیمه هستند. وقتی والدین تا دیر وقت بیدار بمانند؛ بچهها هم به تدریج به این مساله عادت میکنند و رفتار بزرگترها الگوی آنهاست.
هستی نظری دهساله است و میگوید: «ما وقتی مدرسه داریم زود میخوابیم ولی در تابستان خیلی دیر میخوابیم مثلا ساعت دو. مامان بابا هم بیدار هستند و ما هم بیدار میمانیم. بازی میکنیم و فیلم تماشا میکنیم. مامان میگوید برویم بخوابیم ولی زود خوابمان نمیبرد.»
دانشآموزان بخش بزرگی از جامعهی شببیدار در گراش هستند که با شروع مهرماه باید کمکم با این عادت خداحافظی کنند.
پریسا میگوید: «کلا شب بهتر از روز است. شبها فیلم میبینم، با دوستانم چت میکنم، بازیهای موبایلی هم هست. عادت کردهام و حتی اگر بخواهم زود بخوابم و زود هم بیدار بشوم، نمیتوانم. چند بار امتحان کردهام ولی خیلی سخت است. ماه رمضان که روزه هستم تا شش عصر هم میخوابم. تابستانها تا یک و دو. ولی روزهای مدرسه مجبوریم زودتر بخوابیم. اصلا تابستان که میآید خودبهخود شبها بیدار میمانی!»
محمدرضا شانزده ساله است و میگوید: «همهی همکلاسیها و هر کسی که میشناسم حداقل تا یک نیمهشب بیدار هستند. اصلا دیگر کسی هست مثلا ده شب بخوابد؟! فکر نکنم. جز افراد پیر مثل پدر و مادربزرگ خودم. خیلی چیزها مثل قدیم نیست و این هم عوض شده. به نظر من که ایرادی ندارد. من خودم گیمر هستم و تا نزدیک صبح با پارتنر آنلاین بازی میکنم. اختلاف ساعت هست و جز این راهی ندارد. از یوتیوب فیلم میبینم. پدر و مادرم هم دیر میخوابند. حالا مگر اشکالی دارد دیر بخوابیم؟!» میخندم و میگویم نه ایرادی ندارد.
مرغ کُرُک یا مرغیزهی شاو؟
اصطلاح «مرغ کُرُک» در زبان گراشی یعنی آدم سحرخیز و یا کسی که سر شب میخوابد. اما چندین سال است مرغ کرک جایش را به مرغ شب داده است و اکثر مردم گراش، آسمان شب را به دیدن طلوع خورشید و داغی بعد از آن ترجیح میدهند. عوامل مختلفی در به وجود آمدن زیست شبانه در گراش نقش دارند. اما دو عامل اصلی را میتوان همزمانی گستردگی استفاده از اینترنت و تغییر نسل، در کنار طولانی و دلانگیزتر بودن خنکای شبهای تابستانی در گراش نام برد.
اینترنت سهولت دسترسی مردم به یکدیگر را سرعت بخشید و آنقدر همهگیر شد که نسلهای قدیمتر را هم تحت تاثیر قرار داده است. نسل جوان که کاربران اصلی اینترنت هستند، به طور طبیعی ساعات آرام شبانه را برای صحبت و استفاده از آن و دسترسی به دوستانشان انتخاب میکنند. زمانی که تلفن در همهی خانهها وارد شد، ساعت دو نیمه شب تماس گرفتن با خانهی کسی چیز رایجی نبود و مزاحمت به حساب میآمد. اما اکنون اینترنت این حس مزاحمت را ایجاد نمیکند. سه صبح هم از واتساپ استفاده کنید، کسی انگ مزاحم به شما نمیزند. از سویی دیگر، اینترنت آن فضای خصوصی لازم را برای کسانی که شبزندهداری را دوست دارند فراهم کرد؛ بدون آنکه مزاحمتی برای کسی ایجاد کند. سر زدن به آخرین بازدید دوستان و اعضای خانوادهتان در واتساپ و دیگر شبکههای اجتماعی، شببیداری آنها را تایید خواهد کرد!
از شهر میگذریم و در گوشه گوشهی آن، مردم در فضاهای سبز، جوانترها کنار کبابیها و سوپریها، و موتوریها و ماشینها در حال گشت زدن در خیابان هستند و زندگی در شب زیبا و آرام در دل گراش در جریان است.