نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

سفید و سیاه‌های دو عکاس گراشی بر دیوار باغ موزه هنر ایرانی

هفت‌برکه: عکس‌هایی از جواد آب‌افکن و هانیه روانبد، دو هنرمند عکاس گراشی، در نمایشگاه «سفید و سیاه» در باغ موزه هنر ایرانی تهران به نمایش گذاشته شد.

به گزارش هفت‌برکه، نمایشگاه عکس سفید و سیاه، ساعت ۱۶، بیستم مردادماه در باغ موزه هنر ایرانی تهران افتتاح شد. این نمایشگاه تا بیست و پنجم مرداد ادامه دارد. اگر ساکن تهران هستید و یا گذر شما به تهران خورد، تنها دو روز دیگر فرصت دارید تا از عکس‌های سفید و سیاه ۳۶ هنرمند ایرانی در موضوعات مختلف در این نمایشگاه دیدن کنید. عکس‌های جواد آب‌افکن که در عکاسی گراش چهره‌ای شناخته‌شده‌ای است و هانیه روانبد، عکاس نوجوان گراشی، روی دیوار این نمایشگاه دیده می‌شود.

آب‌افکن: برای نقد شدن در نمایشگاه‌ها شرکت می‌کنم

جواد آب‌افکن ۳۵ سال دارد و ده سال است که به صورت جدی هنر عکاسی را دنبال می‌کند. سه اثر از او در این نمایشگاه پذیرفته شده است. او می‌گوید: «رقابت و نقد شدن هدف اصلی من از حضور در این نمایشگاه است. دو اثر من در موضوع طبیعت که یکی از آن‌ها در روستای کهنه اوز و یکی از آن‌ها در بند خاکی زینل‌آباد ثبت شده به نام‌های «آکام» (به معنی تپه پشته‌ها) و «ابعد» (به معنی دورتر) و یک اثر در بخش اجتماعی که در روستای چک‌چک گرفته‌ام به نام «مسیر زندگی» در این نمایشگاه پذیرفته شد. من ساکن گراش هستم و عکاسی را خودآموخته یاد گرفتم.»

آب‌افکن در مورد فعالیت‌های هنری خود در گراش گفت: «در این ده سال، در گراش، ۹ دوره سوگواره عکس عاشورایی، دو دوره جشنواره پلک آفتاب، دو دوره جشنواره عکس روز گراش و چندین نمایشگاه عکس گروهی و انفرادی برگزار شده است که مستقیم یا غیر مستقیم با برگزارکنندگان همکاری داشتم. به زودی دهمین نمایشگاه عکس عاشورایی، در آذرماه یک نمایشگاه گروهی عکاسی و در بهمن‌ماه نمایشگاه عکس روز گراش را خواهیم داشت.»

او در رابطه با لزوم شرکت در چنین نمایشگاه‌هایی برای علاقه‌مندان به رشته‌ی عکاسی می‌گوید :«ثبت، ارائه و نقد، مسیری است که همه هنرمندان عکاس به آن نیاز دارند. هرچه ارائه بهتر باشد و منتقدان حرفه‌ای‌تر باشند، عکاس در مراحل بعد، ثبت‌های قوی‌تری خواهد داشت.»

آب‌افکن، رئیس انجمن فیلم و عکس گراش، با ابراز خوشحالی از حضور روانبد، عضو جدید انجمن، در این نمایشگاه گفت: «کم پیش می‌آید که خانم روانبد در نشست یا تورهایی که انجمن برگزار می‌کند، غایب باشد و پای ثابت همه برنامه‌ها است و این نشان می‌دهد چقدر علاقه‌مند است که یاد بگیرد. از آن دسته عکاس‌های باهوش است که تا از یک سوژه ثبت خوبی درنیاورد به کارش ادامه می‌دهد. وقتی اسم او را در لیست پذیرفته‌شدگان دیدم خوشحال شدم. خوشحال‌تر از وقتی که اسم خودم را دیدم. امیدوارم به تلاشش ادامه بدهد و این نمایشگاه شروع و تشویق خوبی برای او باشد.به امید روزهای خوب برای همه هنرمندها.»

هانیه روانید؛ طعم انجیر در تبسم سرو

هانیه روانبد هفده‌ساله و متولد ۱۳۸۴ است. او ساکن گراش است و در حال حاضر در هنرستان لار رشته‌ی گرافیک می‌خواند. او در گفتگو با هفت‌برکه گفت:«حدود یک سال و نیم است که به صورت جدی عکاسی را شروع کرده‌ام و یکی از اعضای انجمن فیلم‌ و عکس گراش هستم. از حدود یک سال پیش در جلسات نقد و نشست‌های انجمن حضور داشته‌ام. از طریق فراخوان‌هایی که در فضای مجازی منتشر شده بود از برگزاری این نمایشگاه مطلع شدم اما به پیشنهاد آقای آب‌افکن تصمیم به ارسال اثر گرفتم. و هدف اصلی‌ام از حضور در این نمایشگاه آشنایی با این فضا بود.»

او از نقش انجمن فیلم و عکس در یادگیری هنر عکاسی‌اش می‌گوید و ادامه می‌دهد: «هر چند یکی از موضوعات تخصصی رشته گرافیک در هنرستان، عکاسی است و به واسطه‌ی این موضوع، عکاسی را از دو سال و نیم پیش به صورت تئوری و عملی و تجربی یاد گرفتم، اما شرکت در جلسات و نشست‌های انجمن فیلم و عکس تاثیر بسزایی بر روند یادگیری‌ام داشت. برنامه‌ای که برای آینده دارم، یادگیری و کسب تجربه‌های جدید در زمینه عکاسی ‌و فعالیت بیشتر در این حیطه است.»

روانبد در رابطه با میزان استقبال از این نمایشگاه گفت: «تا این روز از این نمایشگاه استقبال بسیار خوبی شد و علاقه‌مندان زیادی به نمایشگاه آمدند و حتی از کشورهای دیگر هم بازدید کننده داشتیم.»

«تبسم سرو» نام اثر پذیرفته شده‌ی هانیه روانبد است. او در این عکس، زنی را به تصویر کشیده است که چند سال پیش سیل خانه‌اش را ویران کرد و او به یاد خاطراتش، هنوز به ویرانه‌اش سر می‌زند و به یاد فرزندانش خاطره‌ها را زنده نگه می‌دارد. هانیه روانبد یکی از این روزها وقتی که زن گوشه‌ی خانه‌ی سیل‌زده، به عصایش تکیه زده است، لبخند او را برای همیشه ثبت کرد. اثری که در نمایشگاه سفید و سیاه پذیرفته شد.

روایتی را که خود او از این قاب دارد بخوانید: «این عکس مربوط به خردادماه ۱۴۰۱ است و در روستای کهنه شهرستان اوز گرفته شده است. زنی در دهه‌ی هفتم زندگی‌اش، بعد از چندین سال زندگی و پرورش فرزندانش در این خانه، سیل آن را ویران کرده بود و بعد از این که آن‌ها همه مشغول زندگی خودشان در خارج از کشور شده بودند او هم مجبور به ترک خانه‌اش شده بود، اما تمام آخر هفته‌ها به یاد آن روزهایی که بچه‌ها دورتادور درخت انجیر وسط حیاط بازی می‌کردند، به همراه همسرش به آنجا سر می‌زنند، و دستی به سر و روی خانه می‌کشند. آن روز به من انجیر تعارف کرد و از خاطراتش در این محله گفت که همه رفته‌اند و هیچدام دیگر به اینجا سر نمی‌زنند. چند قدم برداشت، نشست، عصایش را کنارش گذاشت و نفسی تازه کرد و من اما نمی‌توانم از این تصویر دل بکنم.»

 

 

 

خروج از نسخه موبایل