هفتبرکه: در شانزدهمین جلسهی تماشا، موفقیت پارسا پیروزفر در کارگردانیِ نمایش «گلنگری گلن راس» نوشتهی دیوید مَمِت، در نشان دادن نقد تند این نمایشنامه بر سیستم سرمایهداری آمریکایی در دههی هشتاد میلادی مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
پیروزفر علاوه بر کارگردانی نمایش «گلنگری گلن راس»، نقش یکی از شخصیتهای مهم را نیز ایفا میکند. او از بازیگران مشهور دیگری همچون رضا بهبودی، مسعود میرطاهری، هومن برقنورد و سیاوش چراغیپور در این درام ۹۰دقیقهای بهره گرفته است. نمایشنامهی «گلنگری گلن راس» را دیوید ممت، نویسندهی مشهور معاصر آمریکایی، در سال ۱۹۸۳ نوشته و با آن جوایز مهمی همچون لارنس الیویه (۱۹۸۳)، پولیتزر (۱۹۸۴) و تونی (۲۰۰۵) را از آن خود کرده است. ممت کار نوشتن یک اقتباس سینمایی محبوب به همین نام، ساختهی جیمز فولی (۱۹۹۲) با بازی درخشان ستارههایی چون جک لمون، آل پاچینو، کوین اسپیسی، اد هریس و … را نیز انجام داده است.
مسلم زرگری، مدرس دورههای تئاتر در لار، مهمان ویژهی «تماشای شانزدهم» بود که چهارشنبه اول تیرماه ۱۴۰۱ در موسسه هفتبرکه گراش برگزار شد. پس از پخش نمایش، او با بحثی دربارهی «اسیر سبعیت سرمایهداری» شروع کرد و سپس حاضران به بررسی جنبههای مختلف نمایش، از درونمایهی نمایش تا بازیها و طراحی صحنه پرداختند.
زرگری با مروری بر تاریخ اقتصادی جهان بخصوص در جنگهای جهانی اول و دوم، نمایشنامهی «گلنگری گلن راس» را نقدی بر نظام سرمایهداری آزاد در آمریکا دانست و گفت: «در این نمایش میبینیم که کسی که زرنگتر است، میتواند بهرهی بیشتری بردارد اما یک عده را حتما فدا میکند؛ ولی اگر کسی بخواهد احساسی یا انسانی رفتار کند، حذف یا ورشکسته خواهد شد. این سیستم است که میگوید اگر میخواهی برنده شوی، باید در گفتار و رفتارت فیلم بازی کنی و انسانیت را زیر پا بگذاری.»
از نظر ساختار درام، او این نمایشنامه را در دستهی درام معمایی قرار داد و پس از مرور کوتاهی بر سنتهای نمایشنامهنویسی بر اساس قهرمان و ضدقهرمان، به آمریکای بعد از جنگ جهانی دوم رسید؛ زمانی که این سنتها کنار گذاشته میشود و نمایشنامهنویس وارد زندگی کل زندگی مردم میشود تا بتواند نقدش را بر جامعه و سیاستگذاریهایش نشان بدهد. در «گلنگری گلن راس» قهرمان و ضدقهرمان حذف شده و همهی شخصیتها خاکستریاند و در موقعیتهای مختلف تغییر حالت میدهند. زرگری در توصیف «گفتگوی ممتی»، یعنی دیالوگهای رگباری و کاملا برآمده از زبان روزمرهی مردم عادی، آن را «بمباران دیالوگی» خواند و اعتقاد داشت در این نمایش، به خوبی توسط بازیگران پیاده شده است.
اما آیا میتوان این نمایش را یک تراژدی نیز محسوب کرد؟ ممت جایی گفته بود که این نمایشنامه یک «کمدی گَنگ» است، و به اعتقاد مسعود غفوری، وجوه تراژیک نمایش هم مشخص بود، بخصوص اگر با نمایشنامهای همچون ««مرگ فروشنده» از آرتور میلر هم مقایسه شود. او دو نکته را باعث دور شدن نمایش از تراژدی کلاسیک دانست: لحن طنز و ریتم تند نمایش که آن را از لحن آرامتر و اندوهناک تراژدی دور میکرد؛ و همچنین عدم تمرکز بر یک شخصیت مرکزی که بر خلاف قاعدهی تراژدیهای کلاسیک است.
مینا غفوری که مهمان ویژهی سین چهاردهم دربارهی «مرگ فروشنده» از آرتور میلر بود، به شباهتهای زیاد این دو نمایش اشاره کرد، از جمله تکرار شخصیتهایی که پیر شده و از رقابت با جوانترها جا ماندهاند؛ و همچنین زوال «رویای آمریکایی» که خوشبختی و موفقیت را وعده میدهد اما در عمل، آدمها را ناامید و شکسته میکند.
در جلسهی بعد تماشا، نمایش «مردی برای تمام فصول» نوشتهی رابرت بولت و ساختهی بهمن فرمانآرا به عنوان یکی از تراژدیهای برتر اجراشده در ایران سالهای اخیر پخش و نقد و بررسی خواهد شد.
انجمن نمایش گراش جلسات «تماشا» را چهارشنبهها دو هفته یکبار برگزار میکند، شرکت در آن برای همهی علاقهمندان آزاد است. دربارهی این برنامه میتوانید در این صفحه بیشتر بخوانید.