هفتبرکه – محسن مهرابی: اخیرا صحبتهای یکی از همزبانان و افراد شناختهشدهی یکی از شهرستانهای حوزه انتخابیه لارستان، خنج، گراش، اوز و جویم انتشار یافته که محتوای آن مایهی تأسف و تاثر نخبگان پنج شهرستان است. باید چند کلامی را خطاب به حاج مسعود راستی که برای چندمین بار سعی دارند به نحوی به بهانهی دفاع از حق لارستان، مانع پیشرفت شهرستانها و مناطق دیگر شوند، متذکر شد؛ امید که این آخرین باری باشد که مردم منطقه به جای پشتیبانی از یکدیگر و تلاش برای پیشرفت کل منطقه، برای هم خط و نشان میکشند.
باید خطاب به ایشان، که در این صوت مردم را تهییج به تجمع و جلوگیری از پیشرفت شهرهای دیگر و انحصار آن در یک شهر – محله میکند، گفت: خودتان یک بار جملاتتان را از نو بشنوید، آنجا که میگویید «این حق را فقط باید به لار بدهند». پرسش مهم این است که آیا این «حق» و «فقط» را شما تعیین میکنید؟ چطور وقتی صحبت از وحدت میشود، همه را با هم برابر میبینید و در شعار، کل منطقه را یکی میپندارید؛ اما زمانی که بحث امتیازات و ترقیها مطرح میشود آنها را «فقط» برای خودتان میخواهید؟
شمایی که جز «حق من» هیچ حرف دیگری ندارید و در طی سالیان در قبال نابرابریها هرگزی صدایی از حلقومتان بلند نشده است، چرا هرگز در خصوص سایر امتیازات انحصاری خودتان سخن نگفتهاید؟ تنها کافی است به برنامههای سفر مقامات کشوری در دوره نماینده پیشین توجه کنید. (گزارش در هفتبرکه) از سفر رییس مجلس گرفته تا سفری که از سرپرست وزارتخانه میراث فرهنگی قولهای میلیاردی برای لار گرفته شد و آقای جعفرپور حاضر نشد حتی حد یک توقف کوتاه، وزیر پیشنهادی را در گراش نگه دارد تا تنها از یکی از چندین اثر تاریخی گراش بازدید کند. باید دوباره پرسید که این ژست حقیقتطلبی و «حق»خواهیتان آن روزها کجا بود؟
بسیار مشتاقم نظرتان را دربارهی سفر معاون پرستاری وزارت بهداشت به لار و خنج و اوز در هفتههای گذشته هم بدانم. نیک میدانید که در آن سفر این مقام مسئول هیچ بازدیدی از گراش نداشت و البته مردم و مسئولان گراش با متانت و ادب و در راستای حفظ وحدت منطقه، هیچگونه انتقادی را روا نداشتند. چطور آن زمان از حق دیگران حرف نزدید؟ البته ما عمیقاً بر این باوریم که انتشار این خبرها و حضور مسئولان کشوری در هر کجای منطقه موجب پیشرفت همگی خواهد شد و نباید پیشرفت یکی را پسرفت خودمان بدانیم.
به نظر میرسد بخشی از این رفتار نابخردانه حاصل ناآشنایی با پیشینهی دانشکدههای علوم پزشکی در منطقه است. دانشکده لار هیچگاه دانشگاه مادر نبوده است و در دوره نماینده گراشی مجلس هشتم بود که با وجود استحقاق گراش برای تاسیس دانشگاه علوم پزشکی، با تصمیمی کج دار و مریز، مجوز دو دانشکده علوم پزشکی در منطقه صادر شد تا کلنگ دانشکده علوم پزشکی لارستان به زمین زده شود در حالی که دانشکده علوم پزشکی گراش از سالها پیش توسط خیر بزرگوار، شیخ احمد انصاری، در دست ساخت بود و آماده ارائه خدمات به کل جنوب فارس.
نکتهای که باید متذکر شد این است که نمیتوان این واقعیت را انکار کرد که مردم، خیرین، مسئولین و معتمدین گراش همواره به حرمت خیرین بزرگوار لاری و به خاطر مردم لارستان گامی برای تاسیس دانشگاه دولتی برنداشتهاند، همچنان که تاکنون برای جلوگیری از هدررفت سرمایههای منطقه و همسویی با سرمایهگذاران فرهنگی بزرگوار اوز، برای گرفتن امتیاز دانشگاه پیام نور تلاش جدی صورت ندادهاند. صد البته از افرادی که هرگز این حسن نیت را ندیدهاند، انتظار نمیرود در این مسائل صادقانه رفتار کنند.
حرف پایانی این که دقیقا چنین رویکردی در همهی ادوار گذشته موجب کدورت میان شهرهای منطقه شده است. باید پرسید این زبان ارعاب و عتاب از کجا به ارث رسیده که برخی فکر میکنند باید برای همه تعیین تکلیف کنند؟ میبایست به حال افرادی که بزرگی خود را در تحقیر دیگران میبینند افسوس خورد، هرچند همگان میدانند در بطن جامعه و در میان مردم منطقه چنین رویکردیهای مندرسی دیگر طرفداری ندارد.