نماد سایت هفت‌برکه – گریشنا

«برادرانه‌ها»، شوخی‌های شاعرانه‌ی راشد انصاری با دیگر شاعران

هفت‌برکه: تازه‌ترین مجموعۀ شعر راشد انصاری، طنزپرداز شناخته‌‌شده‌ی کشور، با عنوان «برادرانه‌ها» منتشر شد.

«برادرانه‌ها» یک مجموعه‌ی شعر طنز دویست و ده صفحه‌ای است که انتشارات سمت روشن کلمه آن را منتشر کرده است. راشد انصاری با نام هنری خالو راشد، طنزپرداز دیده‌بانی ساکن بندرعباس، با چاپ و انتشار این کتاب، حضور پیوسته‌اش را در در فضای ادبی امروز ایران تداوم داده است.

انصاری در مقدمۀ کتاب در مورد مضمون شعرهای کتاب نوشته است: «شاید اولین بار در طول تاریخ باشد که به جای «اخوانیه یا اخوانیات» از این عبارت استفاده می‌شود و همانگونه که مستحضرید این گونۀ ادبی در ادبیات از سابقۀ دیرینه‌ای برخوردار است. در اخوانیه‌ها بیشتر دو دوست شاعر به صورت شعر با یکدیگر شوخی می‌کنند، احوال یکدیگر را می‌پرسند، گاهی در خلال این شعرها گله می‌کنند، به مسایل و مشکلات سیاسی و اجتماعی و… یا نقد دولت‌ها می‌پردازند.»

برای خرید آنلاین کتاب به سایت انتشارات سمت روشن کلمه (اینجا) بروید و یا با شماره ۰۹۳۹۳۶۵۷۰۵۰ بگیرید.

این یکی از گفتگوهای شاعرانه‌ی این کتاب است که بین راشد انصاری و مهدی مباشر، شاعر شیرازی، صورت گرفته است و به عنوان نمونه بازنشر می‌شود.

 

سروده‌ی استاد مهدی مباشر

 

ای مظهر طنازی، ای راشدِ انصاری

در مجمع خوش‌خوابان، بینم که تو بیداری

 

از رشد شعور خود، راشد شده‌ای، احسنت

چون ناصرِ فرهنگی، فامیل تو انصاری

 

از دور رُخت بوسم، با این که نمی‌دانم

هستی تو بلوند و بور، یا سرخی و گلناری

 

چشمان تو رنگین است، یا چون دل بعضی‌ها!

باشد کمکی تیره، یا میشی و زنگاری

 

هم نیز نمی‌دانم، طاسی تو وَ یا مودار؟

ریشوی چنان زندی، یا کوسه چو قاجاری

 

پیری تو و یا برنا، قویی تو وَ یا دُرنا

نزدیک به هندی چون، طوطیِ شکرخواری…

 

 

پاسخ راشد انصاری:

 

«مهدی ِ مباشر» خان! در قلب منی آری

از خیل مریدانم، بسیار نه مقداری

 

پرسیده‌ای از مویم، از وضع سر و رویم

از وزنم و اندامم، جویا شده‌ای باری

 

موی سر من مشکی، هیکل چو «رضازاده»

دارم شکمی آن هم اندازه‌ی انباری!

 

از جای دگر اما، چیزی نتوانم گفت

در وصف نمی‌گنجد، ابعاد گرفتاری

 

در بندرِ عباسم، نه لوطی و رقاصم

دارم دلکی ساده، از رنگ و ریا عاری

 

پر مشغله‌ام اما می‌طنزم و می‌خندم

ما را به سیاست چه؟ «ول کن مگه بیکاری!»

خروج از نسخه موبایل