هفتبرکه – علیاکبر شاهمحمدی*: واژهی «چارچار» امروزها به لطف مسابقهی اطلاعات عمومی چارچار سر زبانها افتاده است. وقتی طرح مسابقه را میریختیم، دنبال نامی برای مسابقه میگشتیم که از طرفی بومی و محلی باشد و از طرف دیگر، چهار مرحله بودن مسابقه و رقابت چهار گروه را نیز پوشش دهد. واژه «چارچار» را اسماعیل بلبلی پیشنهاد داد و همان لحظه تصویب شد. مسابقهی نهایی را هم در ایام چارچار، یعنی هشتم بهمن برگزار کردیم. هنوز هم در موسم چارچار هستیم، که از هفتم تا چهاردهم بهمن ادامه دارد.
«چارچار» همان چهار چهار است، که یعنی دو تا چهار روز. در تقسیمبندی ایام در گذشته، زمستان را به دو چلهی بزرگ و کوچک تقسیم میکردند: از ابتدای دی تا دهم بهمن چلهی بزرگ؛ و از یازدهم تا سیام بهمن چلهی کوچک است. «چله» همان چهل است، که یعنی چهل روز. بین دو چلهی بزرگ و کوچک، موسم «چارچار» بود، به این ترتیب که چهار روز از آخر چلهی بزرگ و چهار روز از ابتدای چلهی کوچک (در مجموع هشت روز) را شامل میشد.
خوشحالم که امروز واژهی زیبای چارچار یک بار دیگر زنده شده است، هرچند که دیگر استفادهی گذشته را ندارد. این زنده کردن واژگان و فرهنگ گذشتهی گراش، یکی از اهداف برگزاری مسابقهی اطلاعات عمومی چارچار بود. توجهی که به این مسابقه شد و نفوذش در میان خانوادهها نشان میدهد این فرهنگ چقدر هواخواه دارد و اگر قدمی در جهت حفظ و زنده کردنش برداشته شود، چقدر بازتاب خواهد داشت.
در مسابقهی پایانی چارچار، به رسم مسابقات قبلی، شعری به زبان گراشی خواندم. این بار از شور و شوقی که به خاطر استقبال همشهریان از مسابقه گرفته بودم، دست به قلم بردم و این شعر را در قالب مثنوی سرودم.
«موسم چارچار»
موسم باد و برو و چارچار
چئک ابر و صبح نزوا هفتبار
بفر اداسو کله کاوّ سیا
پئت پاش ئز بونمات تا بَسّیا
دس و یک وابسونن بس و خوئد
گلخوئری کپه کپه چون شوئد
په اوشته دوتا غیری طوق زته
یکته چایی یکته پر ئز شیر په
په برک چاله عجب شیری شدا
چربکش با قند مواسه بی صدا
دامونه گلبس اداسو نو شبس
دل شتک وا ناشتا به نو عدس
زیور بر ظور شیربا نک شکه
زهراوه دسکاسهای ماشک شکه
ای خشن شوم تخم و جیکه با اکار
موسم باد و برو و چارچار
شعر: علی اکبر شاه محمدی.
گراش- بهمن۱۴۰۰
این شعر را با خوانش شاعر ببینید و بشنوید.
* از طراحان سوال و مجری مسابقه چارچار
دربارهی مسابقهی چارچار اینجا بیشتر بخوانید.