هفتبرکه – غلامحسین محسنی: در جمادی اوّل سال ۱۲۹۲ ه.ق. با حکمرانی «یحییخان معتمدالملک» بر فارس، «اختیار تام و تمام مملکت [فارس] را به مشیرالملک میرزا ابوالحسنخان واگذاشته، به فراغت بال و آسودگی خاطر بر مسند آسایش قرار گرفت[۱]». در فرمانروایی «معتمدالملک»، «حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی» به عنوان وزیر فارس با او به شیراز آمد. «مافی» در خاطرات خود مینویسد: «مشیرالملک حکومت لار و سبعه را برای آن که من [مافی] مطمئن و ممنون شوم و نصیرالملک و طایفه قوامی که منتظر حکومت آن جا بودند از من [مافی] یأس حاصل کنند، برای محمدحسنخان (سعدالملک) [برادر مافی] گذاردند و او را روانه کرد[۲]».
آنچه باید بیفزایم، از آغاز سلطنت «قاجاریان» تا پایان «پهلوی اوّل»، هیچگاه «لار» دارای حاکم نبوده است. همیشه یکی از شاهزادگان و یا بزرگان فارس (همچون خاندان قوام) بر بخشهای جنوب باختری فارس از جمله لار حکومت داشتهاند و افرادی را از سوی خود به نیابت بر مناطق میگماشتهاند. وسعت قلمرو این افراد به میزان کاردانی و شایستگی آنها بستگی داشت. یکی از این افراد شایسته و بایسته، «فتحعلیخان گراشی» بوده است. با این حال، کسانی همچون او که کاردانی و توان حکومتداریاش بر کسی پوشیده نبوده و نیست، تنها نایب بوده است.
در ذیقعده همین سال (۱۲۹۲ ه.ق.) «مهدیقلیمیرزا سهامالملک» را مأمور نظم بلوکات گرمسیر مینمایند که به فسا و داراب و لار و سبعه رفته، اشرار را سرکوب نماید. در بازگشت به شیراز از سوی «معتمدالملک» او و محمدحسنخان سعدالملک حاکم لار و سبعه خلعت دریافت مینمایند. اینکه «حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی» در خاطرات خود مینویسد: «لار و سبعه را به فتحعلیخان بیگلربیگی که در اصل برآورده مرحوم برادرم (سعدالملک فوت ۱۳۱۸) بود داده بودم[۳]»، منظورش، در سال ۱۲۹۲ ه.ق. «محمدحسنخان سعدالملک» که بر لار و سبعه حاکم بوده؛ «آقافتحعلی گراشی» را بالا کشیده و پیشکار مالیاتی خود نموده است.
در بخش دیگری از خاطرات ادامه میدهد: «چون آقافتحعلی جراشی از زمان حکومت لار و سبعه سعدالملک، یک نحو اطمینان و راه مخصوص با او داشت و از قلعه جراش(گراش) به شهر لار، به اطمینان او آمده و پیشکار مالیاتی سعدالملک شده بود و بعد از او، دیگر حکام کل و جزء فارس هم این مسئله را فوز عظیم دانسته و او را از کار خارج نکرده بودند، متدرجاً فتحعلیخان و ملقب به بیگلربیگی لارستان شده بود. بعد از ورود ما به شیراز (سال ۱۳۱۰ ه.ق.) و رفع شورش مردم به قوامالملک، او را برای حکومت لار و سبعه خواسته بودیم و در منزل خود سعدالملک که عمارت ظهیرالدوله (ابراهیمخان برادر کریمخان زند) و اندرون باقرخانی بود، منزل داشت[۴]».
بر پایهی این نوشته، آنچه در پیش، از «تاریخ جهانگیریه» آوردیم و باز هم میآوریم، زیر پرسش میرود! در هر صورت، «فتحعلیخان گراشی» با پشتکار و کاردانی، نخست ملقب به «بیگلربیگی» و سپس به نایبالحکومت (بر پایه نقل قول از«مافی» که در پیش آمد «برای حکومت») لار و سبعه و بخشی از سواحل (ناحیه گاوبندی و بندر نابند) خلیجفارس گردیده است.
در سال ۱۲۹۳ ه.ق. / ۱۸۷۶ م. فرمانفرمایی فارس به «معتمدالدوله فرهادمیرزا» پسر ولیعهد که از خارج کشور بازگشته بود، داده شد. با عزل «معتمدالملک»، «نظامالسلطنه مافی»، فوراً قاصدی به لار و سبعه فرستاد، تا برادرش «محمدحسنخان سعدالملک» باخبر شده به شیراز بیاید[۵]. «سعدالملک» که به شیراز رسید، به همراه «احتشامالدوله اویسمیرزا» به سفر گرمسیرات میرود. که در نتیجه به حکومت «بندرلنگه، گلهدار، پشتکوه، طاهری، عسلویه و کنگان» میرسد. همچنین در سال ۱۲۹۴ ه.ق. / ۱۸۷۷ م. «لار و سبعه» را از نصیرالملک گرفته، به قوامالملک واگذار مینمایند. نیز «بلوک جویم بیدشهر» را هم به ایشان میدهند. و «قوامالملک هم لار و سبعه و جویم بیدشهر را به آقافتحعلی لاری واگذار نمودند و او را به حکم نواب والا روانه محل ضابطی خود نمودند[۶]».
«قوامالملک سوم» مینویسد: در همین سنه ۱۲۹۴ ه.ق. «آقافتحعلی جراشی نایبالحکومه لارستان که از بدایت [آغاز] عمر تا آن وقت به شیراز نیامده و احتیاط میکرد، مرحوم والد [محمدعلیخان قوامالملک دوم] او را اطمینان داده به شیراز فرستاد، مورد التفات حکومت گردید؛ لقب خانی به او داده شد. حکومت لار و سبعه در آن ضمن ضمیمه ابوابجمعی مرحوم والد گردید. مرحوم والد فتحعلیخان را نایبالحکومه کرده، به لارستانش عودت داد[۷]». در این بِده بِستانها، نصیرالملک بینصیب نمیماند. حکومت بندرعباس و بندرلنگه و عشور (ده یک) دریا به وی واگذار میگردد[۸].
برابر گزارشی در تاریخ شعبان ۱۲۹۵ ه.ق. / ۱۸۷۸ م. «شیخمذکورخان» حاکم «کنگان و گاوبندی (پارسیان کنونی)» سر راه «آقافتحعلی گراشی» را گرفته بوده، شب هنگام عبور آقافتحعلی شلیک تفنگ مینماید. شش نفر کشته میشوند و چند نفر هم زخمی[۹]. میتوان گفت این نخستین پیشروی «آقافتحعلی» به سوی سواحل خلیج فارس بوده است. این اتفاق پس از آمدن «احتشامالدوله» به سفر گرمسیرات فارس و دستگیری شیخمذکورخان و «محمدطاهرخان» حاکم گلهدار رخ داده است. چرا که پس از آن حکومت نواحی ساحلی خلیج فارس به «محمدحسنخان سعدالملک» واگذار گردیده است (در بالا آمد). شیخمذکورخان با پادرمیانی «حاجیعبدالنبی تاجر بوشهری» در همین سال ۱۲۹۵ ه.ق. آزاد شده، دوباره حکومت «بندرکنگان، بندر طاهری، گاوبندی و نواحی گلهدار و بلوک اسیر و علامرودشت» به او داده میشود[۱۰].
نفوذ کلام و سیاست در حکمرانی «فتحعلیخان گراشی» سبب جذب افرادی شد که خواستار سروری بوده، و به صفت کدخدایی آراستهاند میشد. «تاریخ دلگشای اوز» نمونه دیگری نقل میکند: «حاجیزینل لُطفا» از طایفه «خواج (خواجه)» در اوز چون «هوس سروری در سر» داشت، با آقافتحعلی پسر دهباشی علیرضا گراشی ساخته بنا به همراهی ایشان کلانتری اوز به نام خویش تحصیل کرد و «حاجی میراحمد» که از در مخالفت درآمده، گرفتار دست گراشی گردید. و چندی در قلعه گراش محبوس شد[۱۱].
در صفر سال ۱۲۹۷ ه.ق. «مصطفیخان بستکی» که قدری سرکشی کرده بود و از اوّل سال تا به حال مالیات نداده، از سوی «قوامالملک» به داراب خواسته میشود و او را وادار به پرداخت مالیات میکنند[۱۲]. در محرم ۱۲۹۸ ه.ق. «میرزا علیمحمد قوامالملک» حاکم لار و سبعه با چهار دسته سرباز و یک عراده توپ برای نظم «ایلات خمسه» و وصول مالیات لار و سبعه به داراب رفت. در رجب ۱۲۹۸ ه.ق. با برکناری «معتمدالدوله فرهادمیرزا»، «سلطان حسینمیرزا جلالالدوله» پسر «ظلالسلطان» را به حکمرانی فارس فرستادند. وزارت و پیشکاری او به «فتحعلیخان صاحبدیوان شیرازی» فرزند «میرزاعلیاکبرخان قوامالملک (اوّل)» داده شد. در نتیجه حکومت «لار، سبعه، داراب و ایلات خمسه» همچنان در دست عموی خود «میرزا علیمحمدخان قوامالملک (دوم)» باقی گذاشت. «وقایعاتفاقیه» گزارش داده: «در لار ده شتر از فتحعلیخان نایبالحکومه آن جا سرقت کردند و سارقین معلوم نیست[۱۳]».
در این گزارش «آقافتحعلی» در صفر ۱۲۹۹ ه.ق. / فوریه ۱۸۸۱ م. لقب «خانی» گرفته است. لیکن «دکتر وثوقی» نوشته: «لیاقت و شایستگی فتحعلیخان گراشی، ناصرالدینشاه قاجار او را ملقب به لقب خانی کرد و حکومت لارستان از طرف شاه به او واگذار شد و به این ترتیب او از سال ۱۲۸۹ ق. / ۱۸۷۲ م. تا ۱۳۱۲ ق. / ۱۸۹۵ م. به مدت بیست و سه سال به نواحی جنوب حکمرانی کرد[۱۴]»!
برابر گزارش «خفیهنویسان انگلیس» در رمضان ۱۲۹۸ ه.ق. «گاوبندی و هر چه بنادر اطراف گاوبندی است جزو حکومت جناب قوامالملک کردند[۱۵]». این در حالیست که «بندرعباس و بندرلنگه» همچنان در اختیار «نصیرالملک میرزا حسنعلیخان» عموی دیگر «صاحبدیوان» میباشد. بدینصورت، جنوب فارس در تصرف «خاندان قوام» قرار دارد. و در گزارشی دیگر، در رجب سال ۱۲۹۹ ه.ق. بخش مرکزی سواحل فارس «گاوبندی را جزو ابواب جمعیهای فتحعلیخان علاوه بر لار و سبعه به او سپردهاند[۱۶]». در تأیید این پیوستگی، رمضان همین سال «شیخاحمد بن مشرف حاکم بندر نابند را که مقصر دیوان بود گرفته به لار آوردند و به دست فتحعلیخان حاکم لار سپرده است[۱۷]».
در دنباله این افزایش قلمرو نایبالحکومتی «فتحعلیخان گراشی»، در اتفاق دیگری «بستک و جهانگیریه» هم به آن افزوده میگردد. «تاریخ جهانگیریه» مینویسد: در سال ۱۲۹۹ هـ.ق. با درگذشت «مصطفیخان بستکی» حاکم بستک و جهانگیریه، میان پسرانش بر سر حاکمیت درگیری صورت میگیرد. پسر دوم خانِ بستک به نام «احمدخان» «به فتحعلیخان گراشی» حاکم لار متوسل گردید و قراردادی با او بست و به صلاح و صوابدید فتحعلیخان علیه برادر بزرگتر خود قیام کرد و بساط حکومتی در سراخانه شخصی خود فراهم آورد…[۱۸]». اینگونه، نایبالحکومه «لار، سبعه و گاوبندی» به «بستک و جهانگیریه» هم سلطه یافت.
پس «احمدخان» با پشتیبانی «فتحعلیخان» بر بستک و جهانگیریه دست مییابد. وی در ربیعاول سال ۱۳۰۴ ه.ق. / دسامبر ۱۸۸۶ م. آدم قوامالملک را که مأمور گرفتن مالیات بستک بوده جواب گفت. قوامالملک هم برای جلوگیری از اغتشاش در ابواب جمعی خود مرخصی از صاحبدیوان پیشکار جلالالدوله حکمران فارس گرفته، که به داراب و بستک و آن صفحات برود. ماهی دیگر با یک عراده توپ و یک دسته سرباز از راه جهرم روانهی لار شده، تا احمدخان بستکی را بگیرد و نظمی در آن جا بدهد[۱۹]. «محمدرضاخان قوامالملک» مینویسد: «پس از آن به لار رفته، احمدخان پسر مرحوم مصطفیخان بستکی که چند سال بود دیوانیان عظام او را به شیراز میخواستند، و به واسطه حصانت محل و اتفاق اهالی بستک به اعاذیر غیر موجه متعذر [بهانه] و در آمدن به شیراز یا به لار نزد حکومت محل اِبا و امتناع میکرد، چون دید تصمیم رفتن به بستک است؛ لابد با قرآن و شمشیر به لار آمده، قرار و مدار موقتاً در کار او داده، مراجعت نمود.[۲۰]»
«احمدخان» در پایان سال ۱۳۰۴ هـ.ق. در هنگام بیرون شدن از مسجد کشته میشود. آنگاه «محمدتقیخان صولتالملک» پسر سوم «مصطفیخان بستکی»، برادر دیگر خود به نام «محمدرفیعخان» را به دلیل توطئه در قتل برادر (احمدخان) برکنار نمود و خود در رأس حکومت بستک و جهانگیریه قرار گرفت. سپس نمایندهای به لار نزد «فتحعلیخان» فرستاده «با موافقت و پیشنهاد او به شیراز عزیمت و پس از عرض شکایات با دریافت حکم، حکومت بستک به نام محمدتقیخان [خودش] از فرمانفرمای فارس اخذ[۲۱]» و به بستک بازگشت.
دنباله دارد.
[۱]– فارسنامه ناصری، ج۱، ص۸۴۷
[۲]– خاطرات و اسناد، نظامالسلطنه مافی حسینقلیخان، بکوشش معصومه مافی و دیگران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۲، ص۷۷
[۳]– خاطرات و اسناد، ص۱۸۹
[۴]– خاطرات و اسناد، ص۱۹۲
[۵]– خاطرات و اسناد ، ص۸۲
[۶]– وقایعاتفاقیه، ص۷۱
[۷]– تاریخ قوامالملک، ص۴۶ و ۴۷
[۸]– تاریخ قوامالملک ، ص۷۲ و ۸۹
[۹]– تاریخ قوامالملک ، ص۹۶
[۱۰]– فارسنامه ناصری، ج۱، ص۸۵۴
[۱۱]– تاریخ دلگشای اوز، ص۱۱۶
[۱۲]– وقایعاتفاقیه (همان)، ص۱۲۰
[۱۳]– وقایعاتفاقیه ، ص۱۴۹
[۱۴]– قدرتهای اجتماعی «گرمسیرات فارس» در آستانه انقلاب مشروطیت، محمدباقر وثوقی، ص۳۶۰
[۱۵]– وقایعاتفاقیه، ص۱۳۸
[۱۶]– وقایعاتفاقیه ، ص۱۶۱
[۱۷]– وقایعاتفاقیه ، ص۱۶۵
[۱۸]– تاریخ جهانگیریه، ص۲۶۲
[۱۹]– وقایعاتفاقیه، ص۲۸۰
[۲۰]– تاریخ قوامالملک، محمدرضاخان قوامالملک، تصحیح و بررسی غلامحسین مهرابی دارابی، و دیگر، انتشارات شاهچراغ، ۱۳۹۶، ص۶۱
[۲۱]– تاریخ جهانگیریه، ص۲۸۶
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.