هفتبرکه – غلامحسین محسنی: چون «کریمخان» به شیراز بازگشت، در بهار ۱۱۷۲ هـ.ق / ۱۷۵۸ م. «محمدحسنخان قاجار» (پدر آقامحمدخان) پس از در هم شکستن «آزادخان افغان» به سوی فارس لشکر کشید. این خبر که به «نصیرخان لاری» رسید، فرمانبری از خان زند را زیر پا گذاشت و با گروهی از تفنگچیان لاری و گرمسیری در بیرون شیراز به اردوی خان قاجار پیوست. خان قاجار از پس تدارک سپاهیان انبوه خود برنیامد، و محاصره شیراز به درازا کشید، پس سپاهیان پراکنده شدند. در نتیجه، خان قاجار با شکست به سوی تهران روی نهاد.
«نصیرخان لاری» هم با تفنگچیان لاری و گرمسیری که با خود آورده بود، با سرعت به سوی لار بازگشت. به فکر راه چاره افتاد. پس، از آنجا پیکی روانه شیراز کرد، که چون به دلیل ارتکاب بعضی حرکات ناهنجار، قدرت ملازمت خان زند را ندارم، برادر خویش را با گروهی تفنگچی به دربار فرستاده تا از جمله ملازمان و ملتزمان رکاب باشند. در پی آن، باز فرستادهی دیگری با همان مدعا به دربار خان زند گسیل داشت. اینجا بود که برای «کریمخان وکیل» روشن گردید که تکرار فرستاده، نشانهی به تعویق انداختن و مسامحه و وقتگذرانی است.
نیز خبر رسید، بعضی از ایلات فارس که هرساله به لار قشلاق مینمودند، اموال آنها به چپاول رفته است. از این رو نواب «صادقخانزند (ظهیرالدوله)» بیگلربیگی فارس در بهار ۱۱۷۹ هـ.ق / ۱۷۶۶ م. با سپاهی آراسته به سوی خطه لار فرستاد.
شهر لار به تصرف در آمد. لیکن «نصیرخان» در قلعه پناه گرفت. خان لار در سوی شمال شرقی قلعه بر فراز کوه قلعهی دیگری داشت، مشهور به «قدمگاه» که بلندتر از قلعهی «اژدهاپیکر» قرار گرفته بود. در پایین آن، دو قلعه درهای بود پرفراز و نشیب (رودخانه خشک). نصیرخان پلی بر آن رود بسته و آنرا مسقف گردانیده، که آمدوشد میان رود خشک به آسانی امکانپذیر باشد. برای محافظت از قلعه قدمگاه، گروهی از تفنگچیان دلیر خود گماشته، و خود تکیه بر یاری آنها نهاد. در این میان، یکی از بزرگان قلعه، از راه فرار به نزد صادقخان زند آمد، و راه پنهانی ورود به قلعه قدمگاه را آشکار نمود.
چون آن قلعه به تصرف درآمد، نصیرخان چارهای نداشته، برادر خود را روانهی خدمت سردار زند نموده؛ زنهار خواست. با گرفتاری نصیرخان و تخریب قلاع، او به همراه کوچ و بنه و خانواده به شیراز فرستاده، و حکومت لار را به «مسیحخان» پسر عموی او که همیشه فرمانبردار خان زند بود دادند.
برابر گزارش «تاریخ جهانگیریه» از سال ۱۱۶۱ هـ.ق که لاریان کلانتر شهر «میرزا ابوطالب» را کشته، و نصیرخان را به لار دعوت میکنند، تا ۱۱۸۰ هـ.ق که نصیرخان در «بریز» کشته میشود؛ چندین بار سپاهیان زند برای سرکوب او به لار لشکرکشی کردهاند. در سال ۱۱۶۸ هـ.ق کریمخان خود به لار آمده، و نصیرخان که تسلیم میگردد، دوباره به حکومت لار برقرار میسازد. «حقایقنگار خوموجی» مینویسد: در سال ۱۱۶۸ هـ.ق «جناب وکیل به عزم انتظام گرمسیرات لارستان از شیراز نهضت فرموده در هر یک از منازل عُمال و ضباط بنادر و سواحل به خدمتش رسیده غاشیهی اطاعتش بر دوش کشیدند». در سال ۱۱۷۴ هـ.ق پس از فرار «محمدحسنخان قاجار» از محاصره شیراز، که نصیرخان هم شرکت داشت؛ «علیخان شاهسون» به دستور کریمخان به لار یورش میآورد. این یورش با همکاری «شیخمحمدخان بستکی» سبب تصرف شهر لار شده، نصیرخان تسلیم میگردد. باز از سوی خان زند بخشوده میشود. در سال ۱۱۷۶ هـ.ق «محمدولیخان زند» به لار لشکر کشیده است. در این یورش چون نصیرخان از همکاری «شیخمحمدخان بستکی» سود میبرد (تاریخ جهانگیریه دلیل این تغییر رفتار موقت و ناگهانی شیخمحمدخان بستکی عنوان نکرده است!) سپاهیان زند با شکست به شیراز باز میگردند. شکست محمدولیخان زند در لار و سرکشی نصیرخان لاری بیشتر موجب عصبانیت و غضب کریمخانزند گردید. لذا چندباره لشکریان مجهز تحت فرماندهی برادرش محمدصادقخان ظهیرالدوله به طرف لارستان و گرمسیر فرستاد. که این بار با شکست پایانی نصیرخان همراه بوده است.
ز الف مائه چون ثمانین گذشت / در آن سال، هم لار تسخیر گشت.
آخرین بار نیز پس از مدتی نصیرخان مورد گذشت قرار گرفته، دوباره حکومت لار را به او دادند. از شیراز به سوی لار راهی گردید. چون به نزدیکی لار، آبادی «بریز» رسید، یکی از کدخدایان آن ولایت در وقت فرصت خنجری در کار آن بیچاره فرو کرده، به زخم آن خنجر درگذشت.
پس از کشته شدن نصیرخان، کریمخانزند خانوادهی او را به شیراز آورده، و از ایشان نگهداری نمود. و دو پسرش «محمدخان و عبداللهخان» را مانند فرزندان خود میپرورد و نوازش میکرد.
در نوشتههای تاریخی از مدت حکومت «مسیحخان» بر لار نیامده است. و اینکه فرزندان نصیرخان (محمدخان و عبداللهخان) کدام یک به جای مسیحخان به حکومت رسیده و تا چه تاریخی، سخنی ندیدم. تنها در «تاریخ جهانگیریه» سال ۱۱۸۲ هـ.ق در لشکرکشی «زکیخانزند» به جنوب فارس آمده که مسیحخان شرکت داشته است. ولی از نشانهها بر میآید، که پس از مرگ پدر (نصیرخان) نخست محمدخان تا سال ۱۲۰۷ هـ.ق جای مسیحخان را گرفته، سپس عبداللهخان به حکومت لار رسیده است. در این میان هم چند سالی (تا سال ۱۲۰۳ هـ.ق) «هادیخان بستکی» در لار حکومت داشته است.
«کریمخان وکیل» در آغاز سال 1193 هـ.ق / ۱۷۷۹ م به سبب بیماری در شیراز درگذشت. فرزندان او بر سر جانشینی با هم درگیر شدند. پس از ماهها درگیری، عاقبت «جعفرخان» پسر «صادقخان» برادر «کریمخان» صاحب قدرت شده؛ به سلطنت زندیه رسید.
به گزارش «ذیل تاریخ گیتیگشا» در سال ۱۲۰۱ هـ.ق / ۱۷۸۷ م. در محاصره «یزد» به وسیلهی «جعفرخانزند»، محمدخان ولد نصیرخان لاری حضور داشته است. در این محاصره، محمدخان به همراه تفنگچیان لاری مأمور نگهداری سپاه و سنگر بودند. آنها «عمداً مرکز خود را خالی ساخته، با تفنگچیان لاری به جانب لار فراری شدند». در نتیجه سپاه زند نیز پریشانی یافته از محاصره دست کشیدند. در محرم ۱۲۰۲ هـ.ق با برگشت «جعفرخانزند» به شیراز، چون محمدخان چندباره فرا خوانده و نیامد، جعفرخان فرزند خود «لطفعلیخانزند» را مأمور سرکوب خان لار مینماید. سپاه زند، لار را شهربند نموده، قلعه را به محاصره میگیرند. محمدخان و عبداللهخان برای گردآوری سپاه، به اطراف میروند. سردار زند گروههایی برای مقابله با آنها فرستاده، که با شکست پسران نصیرخان تن به فرار میدهند. «محمدعلیخان» پسر عموی آنها هم از قلعهداری دست کشیده، در نتیجه لار برای چندمین بار* به تصرف «زندیه» در میآید.
برابر گزارش «تاریخ جهانگیریه»، انتظامات شهر لار به «هادیخان بستکی» حاکم جهانگیریه و بنادر و جزایر خلیج فارس که به «لطفعلیخان زند» پیوسته بود، واگذار میگردد. در نتیجه «هادیخان پس از دریافت فرمان، فرماندار کل جهانگیره و بنادر و جزایر لنگه و عباسی و لارستان» میشود. لیکن در سال ۱۲۰۳ هـ.ق عبداللهخان لاری که به «سبعه» فرار کرده بود، از غیبت هادیخان استفاده کرد، لار را متصرف گردیده، و حکومت را به دست خود میگیرد[۱].
در دورهی جانشینی فرزندان نصیرخان، قلمرو حکومتی آنها محدود به شهر لار و حومه آن بوده است. چرا که برابر سندی در صفر ۱۱۸۳ هـ.ق کریمخانزند به شیخمحمد بستکی مأموریت جمعآوری مالیات مناطق «بندر مبارکه عباسی و بنادر متعلق به آن، بیاتات [شاید بیوتات= خانهها] ابراهمی، عیسین و فارغان و فرستادن آنها به خزینه دولت» داده است. پیداست که نواحی بستک و جهانگیریه و بنادر در اختیار حاکم (شیخمحمدخان بستکی) آن نواحی بوده است. در اینباره «دکتر وثوقی» مینویسد: «شیخمحمد بستکی به دلیل همراهی با نیروهای نظامی کریمخان زند از او لقب «خانی» دریافت کرد و فرزندان او نیز از آن پس با همین عنوان نامیده شدهاند[۲]». و در سال ۱۱۸۷ هـ.ق هم در لشکرکشی «زکیخانزند» به «بندر عباس و جزیره هرموز» باز کریمخان طی فرمانی از شیخمحمد بستکی خواسته است، که غله و خرما جهت سیورسات غازیان، از بندرعباس و جهانگیریه و لشتان وگوده و ایلود، تهیه نماید[۳].
در سال ۱۲۰۲ هـ.ق / ۱۷۸۸ م. چون نواحی جنوبی فارس (کناره شمالی خلیج فارس) سر به طغیان برداشتند، جعفرخان زند فرزند خود «لطفعلیخان» را به سرکوب آنها فرستاد. در همین سال برابر گزارش «روضهالصفای ناصری»، «اهالی لار» سر در فرمانبرداری خان زند داشتهاند. چرا که در لشکرکشی جعفرخان به اصفهان حاضر بودهاند[۴]. در همین سال جعفرخان در شیراز کشته شده، «صیدمرادخان زند» به جایش بر آمد. لیکن با ورود لطفعلیخان به شیراز، صیدمرادخان دستگیر و کور گردید. در نتیجه سلطنت زندیه به «لطفعلیخان زند» پسر جعفرخان رسید. در سال ۱۲۰۷ هـ.ق / ۱۷۹۳- ۱۷۹۲ م. لطفعلیخان چون در جنگ با «آقامحمدخان قاجار» شکسته شد، آهنگ ورود به شیراز داشت. ولی «حاجیابراهیم کلانتر» (سردودمان قوامیان فارس) مانع شده، مجبور به سوی کرمان رفت. حاکم کرمان نیز او را راه نداد. پسران «نظرعلیخان زند» که کینه گذشته داشتند، در حوالی شهر کرمان بر سر او ریختند. لطفعلیخان ناچار به سوی لار گریخت. «محمدخان لاری [پسر نصیرخان] نیز قصد گرفتن وی کرده، لاجرم به طبس رفت[۵]». در سال ۱۲۰۸ هـ.ق / ۱۷۹۴- ۱۷۹۳ م. «آقامحمدخان قاجار» در پی «لطفعلیخان زند» راه کرمان را در پیش گرفت. و «باباخان (فتحعلیشاه آینده)» به فتح لار، راهبر، بم و نرماشیر رفته همه را مسخر کرد. بدین صورت عبداللهخان پسر نصیرخان لاری حاکم لار فرمانبردار گردید است. با دستگیری لطفعلیخان در این سال، «سلسله زند» به تاریخ پیوست و «قاجاریان» بر کشور سلطنت یافتند.
به نظر میرسد، برابر آنچه در پیش آمد، «محمدخان و عبداللهخان» پسران «نصیرخان لاری» در کنار هم حکومت لار را در اختیار داشتهاند. که با آغاز پادشاهی قاجاریه به زیر فرمان «آقامحمدخان» در آمدهاند.
دنباله دارد.
پانویسها:
[۱]– تاریخ جهانگیریه (همان)، ص۱۸۵ و ۱۸۷
[۲]– قدرتهای اجتماعی «گرمسیرات فارس» در آستانه انقلاب مشروطیت، محمدباقر وثوقی، ص۳۶۴
[۳]– پژوهش سندشناختی اسناد دیوانی خاندان بنیعباسیان بستک (اسناد مربوط به خلیجفارس) پایاننامه، ساسان پیشرو، زمستان ۱۳۹۲، دانشگاه تهران، ص۱۴۶
[۴]– روضهالصفای ناصری، رضاقلیخان هدایت، تصحیح و تحشیه جمشید کیانفر، انتشارات اساطیر، ۱۳۸۰، ج۹، بخش۱، ص۷۳۱۹
[۵]– روضهالصفای ناصری (همان)، ص۷۳۵۸
دیگر نوشتههای غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.