هفتبرکه – غلامحسین محسنی: در شماره ۱۲ این ستون نوشتیم که استعمارگران پرتغالی با کشف راههای دریایی تازه، جنوب آفریقا را دور زدند و به دهانهی «باب المندب» رسیدند. چون آهنگ کرانههای باختری «هندوستان» داشتند، به سواحل قلمرو «ملوک هرموز» در حاشیهی شبهجزیره عربستان (کشور عمان کنونی) نزدیک گردیدند. در آنجا آوازهی ثروت هرموزیان هوش از سر آنها پراند. با همراهی کشتیهای توپدار خود، بنادر سرزمین هرموز را یکی پس از دیگری به توپ بستند و به خاک و خون کشیدند. بنادر آبادان آن سواحل را در نوردیدند و در سال ۹۱۴ ه.ق / ۱۵۰۸ م. به جزیره هرموز رسیدند.
تلاش فرمانده نظامی هرموز «خواجه عطا» در برابر گلولههای آتشین توپهای پرتغالیها نتیجه نداد و به تسلیم تن در دادند. پرتغالیها تا سال ۹۲۱ ه.ق / ۱۵۱۵ م. همهی قلمرو «بیرونات هرموز (برّی)» [سواحل شمالی خلیج فارس، از هرموز قدیم (بندری در نزدیکی میناب) تا «ریشهر» (در نزدیکی بوشهر امروزی) به همراه جزایر بحرین] زیر سلطه استعماری خود در آوردند. میتوان گفت ایالت فارس از داشتن سواحل خود محروم گردید.
این درست در روزگاری اتفاق افتاد که «شاه اسماعیل صفوی» شکست خورده از «جنگ چالدران» بازگشته بود. پسکرانهی این نواحی ساحلی نیز به ترتیب از خاور به باختر در دست حکام «جنوب کرمان، تارم، لار و ریشهر» قرار داشت. با رفتن ملوک هرموز به زیر پرچم پادشاهی پرتغال، نواحی بیرونات هرموز (برّی) دچار گرفتاریهای بسیاری گردید.
با آغاز سلطنت «شاه تهماسب اول» گزارشهای زیادی از وضعیت نابسامان مردم جنوب فارس به دربار میرسید. پس پادشاه دستور رسیدگی صادر نمود. در این گیرودار «در سال ۹۵۰ (ه.ق) سلطان علاء [به علاء الملک لاری ربطی ندارد] که حکومت نواحی جنوبی فارس و سواحل خلیج (فارس) از سرحدّ شمیل تا نخیلات و منوجان و جاسک تا مکران به وی واگذار گردیده بود با لشکری عظیم به قصد تصرف هرموز عازم بیرونات هرموز شده بود» (مسئله هرموز قائممقامی ص ۵۴۱).
همچنین حاکم لار که از همکاری با پرتغالیان بهرهای نبرده بود، با لشکرکشی هرسالهی خود بنادر هرموز را غارت و رعایای ذکور و اناث را میگرفتند و به بردگی میفروختند. این لشکرکشیها بر رنج و اندوه مردم افزود. هر چند میان سالهای ۹۶۹-۹۳۹ ه.ق «امیر لار و طارم و غیره به دستور (پادشاه) در محل خود از خراسان در تصرف ساممیرزا (برادر پادشاه)» بود (همان ص. ۷۳۹). لیکن سودی برای مردم منطقه نداشت. در نواحی باختری کرانه خلیج فارس هم «امیرحسنخان ریشهری» که حاکم دشتی و دشتستان بود، سر به شورش برداشت، لیکن پرتغالیها او را سرکوب نمودند.
در نتیجه، شاه تهماسب بر آن شد که نواحی پسکرانهی خلیج فارس را به زیر فرمان خود در آورد. نخست حسنخان ریشهری را مغلوب و مقتول ساخت. و آنگاه بر پایه نوشته «حاجی خلیفه (کاتب چلبی)»، «در سال ۹۷۳ ه.ق ابراهیمخان (حاکم لار) به امر شاه طهماسب اول معزول شد و دوران حکومت خاندانشان پایان پذیرفت» (جهاننما و کرمان، عبدالعلی کارنگ ص. ۳۱۶). «زامباور اتریشی» نیز چنین نظری دارد. «شادروان اقتداری» در پانویس «لارستان کهن…» هم نگاشته: «ابراهیمخان همان کسی است که در سال ۹۷۳ هجری بوسیله شاه طهماسب صفوی مغلوب گشت» (لارستان کهن… ص. ۹۲). در تأیید این معزولی و مغلوبی، «اسکندربیگ ترکمان» منشی مخصوص شاه عباس اول در هنگام مرگ شاه طهماسب «شاهقلی خلیفه حاکم لار و بحر فارس» معرفی کرده است. همچنین «تاریخ مفصل لارستان» به نقل از «مایکل ممره» مسافر «ونیزی» که در سال ۹۴۷ ه.ق از لار دیدن کرده، مینویسد: «در لار هم فارسی و هم ترکی صحبت میکنند و شاه لار صوفی بود و سوپراسی نام است و کلاه صوفی به سر میگذاشت» (ج ۱ ص ۳۸۵ و ج ۲ ص ۱۰۱۹). باید افزود «سوپراسی» برگرفته از «سوباشی» ترکی میباشد. استفاده از کلاه صوفیه (کلاه دوازده تَرک قزلباشان) در عصر صفوی چیزی جز سلطهی آنها بر لار نمیتواند باشد.
با مرگ شاه تهماسب در سال ۹۸۴ ه.ق «شاه اسماعیل دوم» به سلطنت میرسد و دوباره حکومت لار به «خاندان گرگینی» سپرده میشود و کسی به نام «نورالدهر بن ابراهیم خان» در طول مدت کوتاه (یک سال و نیم و بیست روز) سلطنت شاه اسماعیل دوم، حاکم لار میگردد. چرا که با آغاز پادشاهی «سلطان محمد خدابنده» پدر شاه عباس اول، برابر گزارش «حسن بیگ روملو»: «در آن اثناء ایلچیان ابراهیم خان (دوم) والی لار، از جانب دریابار به درگاه خسرو عالیتبار آمد و به رسم پیشکش اموال متکاثر نقود و جواهر و اسبان تازی بادرفتار با افسارهای زرنگار گذرانیدند». بر پایه این اسناد و مدارک تاریخی همعصر با وقایع آشکار است که حکام لار تا این روزگار خودسر نبوده، و زیر فرمان صفویان حکومت داشتهاند و هرگاه پادشاه ارادهی بر کناری آنها را کرده، عملی نمودهاند. به نظر میرسد در این روزگار با ضعف کشورداری شاه صفوی، نشانههایی از سرکشی در حکام لار ظاهر گردیده است، چون «حسن بیگ روملو» ابیاتی نقل کرده، که این نشانه را در آن میتوان یافت. ابیات چنین است:
دیونژادان به صورت پری
در برّ و بحر به جولانگری
شاهد صحرا طلب خانگی
بسته به زنجیر ز دیوانگی
چابک و رقصنده روان فوج فوج
مختلف الوان چو کبوتر بر اوج» (احسن التواریخ، ص ۶۳۰).
دنباله دارد.
مطالب دیگر غلامحسین محسنی را از این صفحه بخوانید.