هفتبرکه – راحله بهادر: پنجم شهریورماه در تقویم روز داروساز است. این مناسبت بهانهای شد که با دکتر هدی موغلی، مدیر غذا و داروی دانشکدهی علوم پزشکی گراش به گفتوگو بنشینیم. دکتر موغلی آرام و شمرده و پختهتر از سن جوانش صحبت میکند. باور کنید یا نه، او یک دهه هفتادی است که مثل همهی دهه هفتادیها، برای طی کردن پلههای موفقیت عجله دارد و اتفاقا دوران مدیریتش در این سمت تا به امروز موفق و درخشان بوده است. او از زندگیاش میگوید؛ از کودکی در قطر تا ماندگار شدن در گراش.
ماندگار شدن در گراش
هدی موغلی گراشی، متولد شش خرداد ۱۳۷۱ در بیمارستانی در شهر لار است، اما بیشتر کودکیاش را در قطر گذرانده است. مقاطع ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان در رفتوآمد بین قطر و شیراز و گراش بوده است. دبیرستان نمونه دولتی لار هم قبول شده است، اما میگوید چون خوشش نیامده به دبیرستان امالبنین گراش میآید. پیشدانشگاهی را در شیراز میگذراند. کنکور ایران را که برای ایرانیان خارج از کشور با طرح سوالات مجزا برگزار میشود، در قطر گذرانده است و بهمنماه سال ۸۹ وارد دانشگاه علوم پزشکی شیراز در رشتهی داروسازی در مقطع دکتری عمومی شده است. به دلیل چند ترم مرخصی و بازگشت به قطر برای تمدید اقامت، در سال ۹۷ دفاع میکند و فارغالتحصیل میشود.
دکتر موغلی داستان ماندگار شدنش در گراش را اینطور تعریف میکند: «بعد از فارغالتحصیلی، برای دورهی طرحم به گراش آمدم و اصلا قصد ماندن در گراش را نداشتم و در حد گذراندن طرحم میخواستم اینجا بمانم و برگردم و به اهداف بلندترم بپردازم. اما فعلا ماندگار شدهام. سال ۹۷ وقتی طرحم اینجا بودم، شیفت صبح در دانشکده به عنوان کارشناس دارویی بودم؛ بعد مدیر دارویی شدم و بعدا مسئول فنی داروخانه بیمارستان بودم. اما به مرور زمان همهی مسئولیتهای امور غذا و دارو به عهدهی خودم بود و عملا جای چند سمت کار میکردم. بعد هم که دکتر محمدی از گراش رفتند، این سمت به من واگذار شد.
«البته خیلی یکباره اتفاق افتاد. آبان ۹۸ بود. آن سال در اردوی جهادی به کربلا رفتیم و وقتی برگشتم این پست به من پیشنهاد شد. قبل از آن تجربیاتی داشتم، مثلا بازرس تمام داروخانهها بودم و نسبت به کارگاههای تولیدی تا حدودی اشراف داشتم. آن موقع کار راحتتر بود. وقتی ساعت سه عصر کارم تمام میشد و به منزل میآمدم. وقتم مال خودم بود و دغدغهای نداشتم. اما با قبول این مسئولیت، کلا بیست و چهار ساعته درگیر و در حال پاسخگویی هستم. از شکایتهای دارویی گرفته تا کمبود دارو و مشکلات کارگاههای تولیدی.»
مدیر زن بودن در گراش آسان نیست
کمتجربگی و جوانی میتواند دلایل کافی در نظر برخی از مسئولین مرد برای مخالفت با مدیریت یک خانم باشد. هدی موغلی از سختیهای کار و واکنشها به مدیریتش به عنوان یک زن میگوید: «میدانستم اگر به گراش بیایم، چون گراش داروسازی ندارد که در سیستم مشغول به کار باشد، انتظار داشتم مشغول به کار شوم. اما خودم را در برابر بقیه مسئولین و معاونین غذا و دارو سایر شهرها که میبینم، سنم کم است. بهخصوص اینکه در شهر مذهبی مثل گراش، درصد کمی از زنان شاغل هستند و یا مسئولیتی دارند و خیلی برایم سخت میگذرد. اما تمام تلاشم این است که از پس این مسئولیت مهم بر بیایم.
«البته واکنشها زیاد است، بهخصوص مردها یا مسئولین جوانی که مرد هستند و در برخی ادارات انگار در برابرم جبهه میگیرند و میخواهند سنگ جلوی پایم بیندازند و یا مرا به چالش بکشند و یا کارم را سخت کنند. اما تا به حال نتوانستهاند! سختی کار برای خانم جوانی که زیر سی سال است و بخواهد بین مردهایی مشغول به کار باشد که تقریبا همهی آنها جای پدرش هستند و یا مثلا در همایشها و جلساتی که بین شهرهای مختلف برگزار میشود، اینکه خانم مدیر جوانی صحبت کند و اثرگذار باشد، سخت است و برای خیلیها قابل تحمل نیست. شاید من باید نسبت به بقیه تلاش بیشتری بکنم تا به خواستهای که دارم برسم.
«در این مدتی که این مسئولیت را پذیرفتهام، به این برداشت شخصی رسیدهام که نوعی نگاه منفی به مدیریت جوانان وجود دارد، به ویژه اینکه آن فرد خانم باشد. این موضوع در برخی موارد موجب تحمیل برخی فشارها و سنگاندازیها در کارم شده است. به مرور این نوع نگاه منجر به دلسردی و بیانگیزگی یک مدیر میشود و قطعا اثر خوبی بر عملکرد شخص ندارد.
«در گراش در برابر یک زن جوان سد دفاعی میگیرند و میگویند چرا با وجود این همه مرد یک زن باید مسئولیت قبول کند. شنیدن برخی حرفها راحت نیست. کلا هر چه به جنوب ایران نزدیکتر میشویم، به دلیل فرهنگ سنتیتر، شرایط برای زنان سختتر میشود اما به نظرم هر چه زنها بیشتر وارد اجتماع شوند این اوضاع به نفع آنها تغییر خواهد کرد.»
بحران کرونا و فرصت کسب تجربه
مدیریت خانم موغلی هم با کرونا محک جدی خورد و به جای چشیدن لذتها و شیرینیهای مدیریت، جنگ با ابرمشکلی مثل کرونا چالشی بود که این مدیر جوان را به تصمیمگیریهای سختی در مورد استراتژیهای دفاعی و حل مساله در بحران وادار کرد. دکتر موغلی میگوید: «معمولا هر کسی به سمتی میرسد، به تدریج کسب تجربه میکند و کارها را یاد میگیرد. وقتی دکتر محمدی رفتند، همهی جلسات و همایشها را باید میرفتم و مدیریت همهی اینها با خودم بود. بعد هم که کرونا آمد و یکهو کمبود ماسک و محلول و دستکش پیش آمد.
«گاهی از شدت خستگی با خودم میگفتم این ماه که تمام شود دیگر استعفا میدهم و حتی از مسئولیت فنی داروخانه بیمارستان استعفا دادم اما همچنان در سمت مدیریت هستم و ذهنم درگیر است. با همکاری و همفکری دکتر محسنزاده، معاون توسعه و پشتیبانی، توانستیم خوب مدیریت کنیم و واقعا بدون مشورتها و راهنماییهای ایشان برای من مدیریت سخت میشد. امیدوارم در پیک دومی که قرار است در فصل پاییز باشد، همین روند خوب با کمک مردم ادامه پیدا کند.»
خانواده اولین حامی من
دکتر موغلی هم سهم حمایت مادی و معنوی خانوادهاش را در این موفقیتها تعیینکننده و انکارناشدنی میداند و میگوید: «همیشه واقعا سپاسگزار پدر و مادرم هستم. وقتی میخواستم درس بخوانم، خیلی از گراشیها دخترهایشان را در همان دوران دبیرستان و راهنمایی نامزد میکردند اما پدر و مادر من مخالف این کار و همه جوره حامی من بودند. مادرم هر ترم به شیراز میآمد و به من سر میزد و در همهی مشکلات با من بودند.
«در این مدت دکتر عبدالهی هم حامی بزرگی برایم بودند. من آدم قانونمداری هستم و دکتر عبدالهی همیشه حمایتم کردهاند. میگویند اگر بخواهی با قانون و ضوابط پیش بروی من حامی شما هستم و از چیزی نترس. در بیمارستان هم مهندس هادیپور و آقای راستی پشتیبانی خوبی کردند.»
سختی و آسانی کار یکی است
برای دکتر موغلی خوبیهای کار در واقع همان سختیهای کار است و نمیتوان بین این دو مرزی کشید. او میگوید: «در کل، برای یک داروساز، شغل مدیریتی و اداری به هیچ وجه صرفه اقتصادی ندارد و من صرفاً به خاطر خدمت به همشهریانم قبول مسئولیت کردم تا بتوانم قدمی در جهت آبادانی و پیشرفت شهر بردارم.
«غذا و داروی گراش تنها یک نیروی پیمانی دارد و باقی همه طرح هستند و این کار را مشکل میکند چون تا روال کارها را یاد میگیرند و ثبات پیدا میکنند، طرحشان تمام میشود و میروند و نفر جدید با کمترین تجربه میآید. امیدوارم بتوانم نیروهای پیمانی جدیدی بگیرم و به غذا و دارو سر و سامانی بدهم و یا حتی داروخانهها را وادار کنم طبق قانون عمل کنند. همینها باعث میشود با جدیت ادامه بدهم.
«با اینکه شش یا هفت داروخانه را تحت پوشش دارم اما هر کدام مشکلی دارند و دوست دارم طبق قانون و ضوابط پیش بروند و به امید روزهای خوب دارم کار میکنم. بزرگترین مشکل داروخانهها در گراش، قانونگریزی آنهاست. در شهرهای دیگر از بازرس و نظارت میترسند و حساب میبرند اما در اینجا واقعا خیلی راحت و بیخیال برخورد میکنند و اصلا حرفشنوی ندارند. بزرگترین دغدغهام این است که در شهر کوچکی مثل اینجا که مسئولین میتوانند تسلط بهتری بر کار داروخانهها داشته باشند، چرا کارها سختتر و اجرای قانون با مقاومت بیشتری است.
کارخانهی رویاسازی من
کار مورد علاقهی دکتر موغلی رویای اوایل فارغالتحصیلی او هم هست و امیدوار است روزی نه چندان دور، این خواسته هم به واقعیت تبدیل شود. او از کارخانهی رویاسازیاش میگوید: «قطعا من به عنوان یک داروساز دوست دارم داروخانه داشته باشم و آن را به شیوهی خودم اداره کنم اما نمیدانم کی ممکن است. مدیریت را هم دوست دارم، چون ضوابط سیستم مدیریت دولتی را میدانم و میتوانم در این زمینه نقشی در شهر داشته باشم تا شهر رو به بهبود و پیشرفت باشد.
«اوایل فارغالتحصیلی ایدهها و رویاهای بزرگی در سر داشتم و دوست داشتم با تاسیس یک کارخانهی داروسازی، داروهای گیاهی منطقه را تبدیل به داروهای موثر کنم. ولی راه درازی است و فعلا با این همه خستگی، کمی دور از دسترس به نظر میآید. قبل از اینکه به گراش بیایم دوست داشتم سمینارهای روانشناسی برگزار کنم و به مردم و بهخصوص خانمها دانش روانشناسی را که در طول تحصیل آموخته بودم، انتقال دهم و زندگی شاد و تربیت کودک و روابط زناشویی و خانوادگی را در این سمینارها یاد بگیریم. اما میبینم با جو فرهنگی گراش این کار سخت است.»
شعر، آشپزی، طراحی لباس
شعر و کتاب و آشپزی و طراحیِ لباسِ اسلامی از علایق دکتر موغلی است. میگوید: «یک زمانی شعر میگفتم، اما شعر گفتن یک فکر راحت و آسوده میخواهد. دورهی دبیرستان، هر هفته به انجمن ادبی در خانهی فرهنگ میرفتم. از علایق دیگرم که جزو کارهای روزمرهام است، این است که اتفاقاتی را که در طول روز رقم میخورد و میدانم در آینده با خواندنشان خندهی از ته دل بر لبهایم میآید و یا چیزهای ناراحتکننده برای مرور راهی که آمدهام، برای خودم مینویسم. در کنار اینکه دوست دارم زندگی شخصیام خالی از تنش و عاشقانه باشد و کمی رمانتیک هستم. میخواهم در زمینهی پوشش و حجاب کار کنم و ایدههایی بدهم و حداقل چند نفر مشغول به کار شوند. چیزی که هم حجاب کامل و هم خیلی شاد باشد؛ اما فعلا با مشغلههای خودم و فضای شهر، اجرای این ایده سخت به نظر میآید.»
دلتنگِ طبیعت و کتاب، عاشقِ آشپزی
با به حداقل رسیدن تفریح و شادی در دروان کرونا، دکتر موغلی هم مثل همهی ما دلتنگیهایی دارد که از آنها میگوید: «دلم برای تفریح و طبیعتگردی تنگ شده است. به حدی عاشق طبیعت و گل و گیاه هستم که در شیراز هر چند ماه به تور طبیعتگردی میرفتم و در این چند ماه کرونایی و کار سخت، شدیدا احساس نیاز و پناه بردن به آرامش بیمانند طبیعت میکنم.
«در اوقات فراغت که الان کمتر شده خیلی اهل کتاب هستم و رمانهای خارجی و کتابهای روانشناسی موضوعات مورد علاقهام است. هر روز دعا میخوانم. ورزش را هم خیلی دوست دارم اما با تعطیلی باشگاهها این هم کم شده است و به ورزش در خانه رو آوردهام. از بین رشتههای ورزشی، تیراندازی را به صورت حرفهای از دوران دانشجویی کار میکردم و علاقه دارم.»
دکتر موغلی به تازگی و در شرایط کرونا، بدون هیچ جشن و مراسمی، با دکتر محسن سلیمی یک مراسم سادهی عقد خانوادگی داشتهاند. او با خانهداری و آشپزی هم بیگانه نیست و خودش را یک آشپز درجه یک معرفی میکند. میگوید: «من عاشق آشپزی هستم و با وجود کمبود وقت، وقتی پدر و مادرم اینجا نیستند، در پانسیون بیمارستان میمانم و آنجا شبها برای ناهار فردا آشپزی میکنم و فسنجان و آبگوشت از غذاهای مورد علاقهام است. هم غذاهای ایرانی و هم غذاهای غربی را میتوانم خیلی خوب درست کنم و الان هم تا جایی که فرصت اجازه دهد، آخر هفتهها کیک و دسر درست میکنم.»
رویایی نزدیک برای گراشِ فردا
دکتر موغلی گراشِ آینده را با نیروی کار و تحصیلکردهی گراشی روشن میداند و میگوید گراش باید به دست جوانهای تحصیلکردهی شهر اداره شود: «کاش خیلی از خانوادههای گراشی دخترهایشان را زود وارد زندگی مشترک نکنند و با حمایت از تحصیل پسرها، اجتماعی برای شهرمان درست کنیم که دیگر به نیروی متخصص و کار غیر بومی نیاز پیدا نکنیم. مثلا در این بحران کرونا، ما به پرستار خیلی نیاز داشتیم اما کسی حاضر نبود از شهرهای دیگر به اینجا بیاید. خیلی از نیروهای ما غیر بومی هستند اما میتوانیم برای رشد شهر قدمی برداریم و گراش با گراشیها اداره شود. من هم خدمت به مردم را دوست دارم و فعلا گراش میمانم.»