هفتبرکه – گریشنا: شماره جدید دوماهنامۀ ادبی چامه منتشر شد.
در شمارۀ یازدهم (اردیبهشت و خرداد ۱۳۹۹) شعرهایی از عبدالحسین فرزاد، علی باباچاهی، شمس لنگرودی، مهدی ریحانی، کورس احمدی، محمدرضا روزبه، امیر امامقلیزاده، عبدالرحیم سعیدی راد، مهدی رضازاده، رحمت حقیپور، فرح سقایی، مهسا رضازاده، حجت مهرعلیزاده، سامان ساردویی، رحیم چراغی، محمدرضا تقیدخت و داستانهایی از مریم اخوان، مهدی شاطر، رضا مهدوی هزاوه، مریم ساحلی، مریم علیاکبری، شهلا رضاسلطانی و گفتاری چون: «دو پرسش مهم از ادونیس» مصاحبۀ محمدالامین الکرخی، و «عشق به من میگوید» از موسی بیدج، «فرار از سنتهای عربی» از میشل خلیل جحا، «از جانب معنا به سمت صورت» از قیصر امینپور، «از اعماق کلمات» از محمدرضا شفیعی کدکنی، «من از آینده میآیم» از عبدالحسین فرزاد و «زبان ساده، معنا پیچیده» از موسی اسوار و مباحث و مطالب متنوع و ارزشمند دیگر را میخوانیم.
شمارۀ یازدهم مجله چامه به صورت الکترونیکی در سایت جار (اینجا) و اپلیکیشن فیدیبو (اینجا) عرضه شده است. سی صفحهی ابتدایی این شماره را میتوانید از اینجا دریافت کنید.
دربارۀ چامه با صادق رحمانی، مدیر این مجله، گفتوگویی کردهایم که آن را از نظر میگذرانید.
آقای رحمانی، با توجه به این که روی جلد تازهترین شمارۀ چامه را به علی احمد سعید، ادونیس، اختصاص دادهاید، قصد خاصی را دنبال کردهاید؟
رحمانی: من از این نظر ادونیس را برای پرونده ادبی این شماره انتخاب کردم که او در مقیاس جهانی پرچم شعر را برافراشته است. او با اظهار نظرهای جنجالی در جهان شعر، شاعران این کره خاکی را مشعوف خود میسازد و ما را به آینده شعر امیدوار. میدانید که ادونیس در سال ۱۳۸۴ به دعوت شاعران به ایران آمد و پس از این حضور توجهها به او ازدیاد پیدا کرد و چندین و چند مجموعه شعر از او ترجمه شد. حتی بزرگترین کتاب او که نظریۀ او دربارۀ شعر جهان و جهان عرب است نیز به فارسی برگردانیده شد. منظور الکتاب است که امیرحسین اللهیاری آن را در نشر مولی در تهران به چاپ رسانده است. باید اضافه کنم که تاکنون چندین بار با نام یکی از نامزدهای اعطای جایزه نوبل ادبیات از او یاد شده است. او از اثرگذارترین و برجستهترین شعرای عرب دورۀ مدرن به شمار میرود که در نیمۀ دوم قرن بیستم، انقلابی را در فضای شعر عرب رهبری کرد. او به جز بیست مجموعه شعر و سیزده مجموعۀ نقد، چندین کتاب شعر از زبانهای خارجی به عربی برگردانده است.
علاوه بر همۀ اینها مجوز مجله «چامه» دوزبانه فارسی و عربی است. جریانهای ادبی جهان ایرانی و جهان عرب تقریباً به هم شباهت دارد و ما در هر شماره، ترجمههایی هم از فارسی به عربی و هم از عربی به فارسی در مجله میگنجانیم تا همچون دو دریچه روبهروی هم از گفتوگوی با هم نیز فارغ نباشیم. انتخاب ادونیس برای روی جلد و اختصاص پرونده به ایشان در پی این معنا نیز بوده است.
به نظرتان آیا زندگی در جهان امروز تلاش برای ایجاد رابطۀ بین شعر و زندگی را مانع میشود؟ آیا جهان مدرن باعث بحران شعر شده است؟
رحمانی: ادونیس در همین شماره مجله، گفته است که ما مشکلی به نام بحران در شعر نداریم. آن چه به بحران بر میگردد به شاعر مربوط میشود نه شعر. شعر از آغاز تا به اکنون و از اکنون تا به آینده راه خود را پیش میگیرد و میرود. آنچه ما بدان نیاز داریم، تغییر در نگاه شاعران و نوآوری در معنا و محتواست.
این نوآوریها به گونههای مختلفی صورت گرفته است. مثلاً نیچه از زبان زردشت و ادونیس در همین الکتاب از زبان متنبی رازهای این جهان را برای ما فاش کردهاند، رازهایی را که هم خود گشودهاند و هم خود بر آن مهرهای از معماگونگی زدهاند تا کسی را به حریم آنان راه نباشد. میدانیم که ادونیس در آذرماه ۱۳۸۴ به ایران آمد و در نشستی که قیصر امینپور در خانه شاعران با او داشت، به ناگهان ادونیس از او میپرسد: «خوب، ببینم پس از حافظ چه کسی را دارید؟» و قیصر با زیرکی بحث را عوض میکند! این نادیده گرفتن ادبیات ایران پس از حافظ تا نیما و از نیما تا روزگار ما به چه معناست؟ آیا ما باید نظر ادونیس را قبول کنیم یا نشان از ناآشنایی او با تحولات ادبی ما دارد؟ اما او ما را متوجه امری میکند که همانا نوآوری در محتواست. میدانید که شعرهای ادونیس از نظر زبان بسیار ساده است ولی از نظر معنا دچار پیچیدگی است.
آرای متفاوتی دربارۀ ادونیس در این شماره گرد آمده است؛ از شیفتگی به او تا حکم به بطلان افکارش. و چنین است سرنوشت آن کس که از عصر خویش فراتر است. بیسبب نیست که خود میگوید: «من از آینده میآیم.» این عنوان یکی از ترجمههای خوبی است که نشر مروارید در ذیل شعر جهان منتشر کرده است. عبدالحسین فرزاد، مترجم آثار غاده السمان، این کتاب را به فارسی برگردانده است.
شما در هر شماره فراخوانی را منتشر میکنید که در آن یادداشتهای مختلفی را از فعالان عرصۀ شعر و داستان میبینیم. این موضوع چه کمکی به جریان ادبیات در ایران میکند؟
رحمانی: ادبیات هنوز هم قدرت لذت بخشیدن دارد. در زمانهای که انواع و اقسام سرگرمیهای روزگار در این زمانۀ پرشتاب، عرصه را بر شعر، داستان و نمایشنامه تنگ کرده است، اما قدرت تخیلآفرینی در ادبیات و شعر بینظیر است. ما وقتی کتابهای ارزشمند رمان و داستان را میبندیم و به دنیای واقعی خود برمیگردیم، دچار سرخوردگی میشویم. گویی دوست داریم در همان عالم تخیل بمانیم، اما چه میشود کرد! هر چند خواندن داستان و رمان ما را به وجهی موقت از دنیای پرچالش امروز رها میکند، اما همین تخیل ما را از جا میکَند و به فراسوی زمانها و مکانها میبرد. بیگمان جهانِ بیادبیات جهانی سرد و غیر قابل تحمل خواهد شد.
در بخش یادداشتها که در آغاز «چامه» در هر شماره تقدیم خوانندگان میشود، از زبان فرهیختگان و اهل قلم، استادان دانشگاه و شاعران و داستاننویسان، با دنیای ذهنی این بزرگان آشنا میشویم. این مشارکت فکری یکی از والاترین شکلهای به اشتراک گذاشتن احساسات آدمی است. از این طریق است که ما رؤیا میپروریم و جهانی برای شناخت از یکدیگر را میسازیم.
خوشبختانه بسیاری از اهل نظر به این دقیقه واقف هستند و با اشتراکگذاری تجربههای شخصی، به احساس تجربه جمعی و اندیشیدن به عالمِ اکنون مدد میرسانند. این تجربههای ناب را از طریق همین یادداشتهای کوتاه میتوان درک و دریافت کرد. در این شماره چند پرسش را به فراخوان ادبی گذاشتیم. پرسشها چنین بود:
۱. شما آثار کدام شاعر یا نویسنده خارجی را بیشتر میپسندید؟ ۲. نخستین بار چگونه با آثار او آشنا شدید؟ ۳. ویژگی مهمی که شما را به خود جذب کرده است، چیست؟ ۴. آیا نویسنده یا شاعر خارجی را بیشتر میپسندید یا ایرانی را؟ به چه دلیل؟ ۵. چه ویژگی محتوایی، فنی و شکلی یک اثر برایتان اهمیت دارد؟ و پاسخهای این فراخوان را در این شماره خواهیم خواند.
درباره چامه بفرمایید آیا به اهدافی که از پیش طراحی کرده بودید رسیدهاید یا خیر؟ استقبال اهل قلم چگونه بوده است؟
رحمانی: خوشبختانه دوماهنامۀ ادبی چامه از آغاز تا به اکنون که شمارۀ یازدهم آن پیش روی شماست، مسیر روشنی را پیموده است. ما در حوزه شعر و داستان نگاهمان به آینده است و معنی و مفهوم آن این است که در کنار نسل باتجربه که آثارشان در چامه کم نبوده است، با آثار نوآمدگان شعر و داستان و ترجمه همدل و همراهیم. من هم به عنوان مدیر، بدون درنظرداشت نام آدمها، هر آن چه را که ارزش خواندن داشته باشد بر صفحه کاغذ میآورم. البته منظورم از کاغذ، کاغذ مجازی است. این روزها هیچ روزنامه و مجلۀ کاغذی چاپ نمیشود تا وضعیت پساکرونایی از راه برسد. مثلاً پنجاه درصد کسانی را که مطلب میدهند، نه از نزدیک دیدهام و نه آنان مرا میشناسند، فقط این نشریه باعث شده است ما که به موضوعاتی از این دست علاقهمند هستیم، گرد این چراغ جمع شویم و خودمان را گرم کنیم. میتوانید از مهدی شاطر، کیوان طالب خانی و محمد عابدی بپرسید که در این شماره از آنان داستان و شعر و ترجمه داریم و ما از همین طریق با هم آشنا شدهایم. دیگران نیز که با واسطۀ همین کلمات و همین صفحات آشنا شدهایم.